montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

موسى‏عليه السلام؛ دوران حملش مخفى بود. قائم‏ ارواحنا له الفداء نيز همين‏طور، دوران حملش مخفى بود.

موسى‏عليه السلام؛ ولادتش مخفيانه صورت گرفت. قائم‏ ارواحنا له الفداء نيز، ولادتش مخفيانه انجام شد.

موسى‏عليه السلام از قومش دو غيبت داشت كه يكى از ديگرى طولانى‏تر بود، غيبت اوّل از مصر بود و غيبت دوم هنگامى كه به سوى ميقات پروردگارش رفت، مدت غيبت نخستين بيست و هشت سال بود، چنان‏كه در روايت شيخ صدوق در كمال الدين به سند خود از عبد اللَّه بن سنان آمده كه گفت: شنيدم، حضرت ابى عبد اللَّه صادق‏عليه السلام مى‏فرمود: در قائم‏ ارواحنا له الفداء سنّتى از موسى بن عمران هست. عرضه داشتم: سنّتى كه از موسى بن عمران در او هست چيست؟ فرمود: مخفى بودن ولادتش و غيبت از قومش. گفتم: موسى بن عمران‏عليهما السلام چند وقت از قوم و اهلش غايب بود؟ فرمود: بيست و هشت سال.[1] و مدت دومين غيبت چهل شب بود، خداوند متعال فرموده: (فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً)[2]كه ميقات (وعده‏گاه )پروردگارش چهل شب به پايان رسيد. قائم‏ ارواحنا له الفداء نيز، دو غيبت داشته يكى از ديگرى طولانى‏تر چنان‏كه گذشت.

موسى‏عليه السلام؛ خداوند تعالى با او سخن گفت و چنين فرمود: إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِي وَبِكَلامِي فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ؛[3] همانا من به وسيله رسالت‏ها و كلام خودم تو را بر مردم برترى دادم، پس آنچه به تو دادم بگير و از سپاسگزاران باش.

قائم‏ ارواحنا له الفداء نيز همين‏طور، خداوند متعال با او سخن گفت هنگامى كه آن حضرت را به سراپرده عرش بالا بردند، چنان‏كه در بحار از حضرت ابومحمد عسكرى‏عليه السلام آمده كه فرمود: هنگامى كه پروردگار من مهدى اين امت را به من موهبت فرمود، دو فرشته فرستاد او را به سراپرده عرش بردند تا اين‏كه او را در پيشگاه خداوند - عزّوجلّ - نگهداشتند، از جانب خداوند خطاب آمد: مرحبا به تو اى بنده من، براى يارى دينم و آشكار نمودن امر و راهنمايى بندگانم، (برگزيده شده‏اى )سوگند خورده‏ام كه به (خاطر)تو بگيرم و به (راه )تو بدهم و به تو ببخشايم و به تو عذاب كنم.[4]

موسى‏عليه السلام؛ از قوم خود و ديگران از ترس دشمنانش غايب شد، خداوند - عزّوجلّ - مى‏فرمايد: (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ)[5] پس از آن (ديار )ترسان و نگران بيرون رفت. قائم‏عليه السلام نيز از ترس دشمنان از قومش و غير آن‏ها غايب شد.

موسى عليه السلام وقتى غايب شد، قومش در منت‏هاى رنج و فشار و مشقت و ذلّت واقع شدند، كه دشمنانشان پسران آن‏ها را مى‏كشتند و زنانشان را زنده مى‏گذاشتند. قائم‏ ارواحنا له الفداء، نيز شيعيانش و دوستانش در زمان غيبتش در منت‏هاى سختى و فشار و ذلّت مى‏افتند (تا خداوند كسانى را كه ايمان آورده‏اند پاك كند و كافرين را هلاك سازد [6]

در كمال الدين از حضرت باقرعليه السلام در بيان شباهت حضرت قائم‏ ارواحنا له الفداء به جمعى از پيغمبران آمده است كه فرمود: و امّا روش موسى‏عليه السلام ترس مداوم و طول غيبت و پنهان بودن ولادت و رنج و زحمت شيعيان بعد از او بر اثر آزار و خوارى كه از دشمنان ببينند تا آن‏گاه كه خداى - عزّوجلّ - ظهور حضرتش را اجازه دهد و او را يارى كند و بر دشمنش تأييد نمايد. [7]

و در بحار از شيخ نعمانى به سند خود از امير المؤمنين‏عليه السلام روايت شده كه فرمود: بر اين شيعه روزى بيايد كه مانند بزهايى باشند كه شير درنده نداند روى كدام يك از آن‏ها دست بگذارد، عزّت آن‏ها از دست رفته و احترامى برايشان نمانده و تكيه‏گاهى نداشته باشند.[8]

و در همان كتاب از امالى شيخ از امير المؤمنين‏عليه السلام آمده كه فرمود: زمين پر از ظلم و ستم خواهد شد تا جايى كه احدى كلمه اللَّه را جز مخفيانه نگويد، پس خداوند متعال قوم صالحى را خواهد آورد كه آن را پر از قسط و عدل نمايند، چنان‏كه پر از ظلم و ستم شده باشد.[9]

و در همان كتاب در علامات زمان غيبت در حديثى طولانى از امام صادق‏عليه السلام آمده كه فرمود: و مؤمن را اندوهناك، ذليل و خوار خواهى ديد و ببينى كه مؤمن جز در دلش نتواند باطل را انكار نمايد، و ببينى كه دوستان ما را به دروغ نسبت دهند و شهادتشان را نپذيرند، و ببينى كه حكمران به خاطر كافر، مؤمن را خوار نمايد. [10]

و از امير المؤمنين‏عليه السلام در بيان حال شيعيان در آن زمان آمده: واللَّه! آنچه آرزو داريد نخواهد شد، تا اين‏كه باطل‏جويان هلاك و جاهلان از غم گسيخته مى‏شوند و تقوى‏پيشگان در امان بمانند (منظور از هلاكت و امان در اينجا در امر دين است نه دنيا. كه بسيار كمند - تا جايى كه براى هر يك از شما جاى پايى نماند، و تا آن‏جا كه از مردار نزد صاحبش هم در نظر مردم بى‏ارزش‏تر شويد.[11]
و در حديث ديگرى آمده كه در آن روزگار مؤمن هر شب و روز تمناى مرگ خواهد كرد. [12] و اخبار در اين باره بسيار است، ولى بدترين احوال، زمان خروج سفيانى است، كه در بحار از كتاب غيبت شيخ طوسى به سند خود از عمر بن ابان كلبى از حضرت صادق‏عليه السلام آورده كه فرمود: گويا سفيانى - يا نماينده سفيانى - را مى‏بينم كه در رحبه كوفه رحل اقامت افكنده، و سخنگوى او در ميان مردم اعلام كند: هركس سر يكى از شيعيان على‏عليه السلام را بياورد، هزار درهم جايزه دارد. پس همسايه بر همسايه خود حمله مى‏برد و مى‏گويد: اين از آن‏ها است، و سر از بدنش جدا مى‏كند و هزار درهم مى‏گيرد، و البته امارت و حكومت شما در آن روز جز به دست زنازادگان نخواهد بود، و گويا من آن نقابدار را مى‏بينم، عرض كردم: نقابدار كيست؟ فرمود: مردى از شما است كه معتقدات شما را قائل است، نقاب مى‏پوشد و شماها را شناسايى مى‏كند، به يك يك شما اشاره مى‏كند تا دستگير شويد او نيست مگر زاده حرام.[13]

و از امام صادق‏عليه السلام است كه فرمود: اگر سفيانى را ببينى خبيث‏ترين مردم را ديده باشى، رنگش زرد و سرخ، و چشمش كبود است. [14]

و از امير المؤمنين‏عليه السلام روايت است كه فرمود: پسر هند جگرخوار از وادى يابس خروج مى‏كند، او مردى ميان‏بالا، با صورت وحشتناك و جمجمه ضخيم و آبله‏رو مى‏باشد. [15]

موسى‏عليه السلام؛ هنگامى كه قومش در بيابان سرگردان و گم شدند و در آن حال سال‏ها بسر بردند، هرگاه فرزندى برايشان متولد مى‏شد، پيراهنى بر او بود به قامت خودش مانند پوست بدن اين را طبرسى در مجمع البيان نقل كرده است.[16] قائم‏عليه السلام نيز، براى شيعيانش در عصر ظهور همين امر خواهد بود، چنان‏كه در كتاب المحجة از امام صادق‏عليه السلام روايت شده كه فرمود: وقتى قائم ما بپاخيزد، زمين به نور پروردگارش روشن مى‏گردد، و بندگان از نور خورشيد بى‏نياز مى‏شوند و شب و روز يكسان مى‏گردد، و مرد در زمان آن حضرت هزار سال عمر كند و هر سال برايش پسرى متولد شود، و دخترى برايش متولد نگردد، پيراهنى به قامتش او را مى‏پوشاند و هرچه بزرگ‏تر شود آن پوشش نيز بزرگ‏تر مى‏گردد، و به هر رنگى كه بخواهد مى‏شود.[17]

موسى‏عليه السلام؛ بنى اسرائيل منتظر قيامش بودند، چون كه به آن‏ها خبر داده شده بود كه فرج آن‏ها به دست ا و است. قائم‏ ارواحنا له الفداء نيز، شيعيانش منتظر هستند، زيرا كه به آن‏ها خبر داده‏اند كه فرجشان بر دست آن حضرت است، خداوند تعالى ما را از شيعيان و منتظران و مدافعان و فدائيان آن حضرت قرار دهد.

مؤلّف گويد:

فَيارَبِّ عَجِّلْ فِي ظُهُورِ إِمامِنا

وَهذا دُعاءٌ لِلْبَرِيَّةِ شامِلٌ



پروردگارا! در ظهور امام ما تعجيل فرماى

و اين دعا به سود همه بندگان است

موسى‏عليه السلام؛ خداوند متعال درباره‏اش مى‏فرمايد: وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ؛ [18] ما به موسى كتاب را داديم پس در آن اختلاف شد. طبرسى در مجمع البيان گفته: منظور اين است كه قومش در آن اختلاف كردند، يعنى در صحّت كتابى كه بر او فرود آمد.[19] قائم‏ ارواحنا له الفداء نيز همين‏طور، در كتابى كه با او است - كه امير المؤمنين‏عليه السلام جمع كرد، يعنى همان قرآنى كه نزد حضرت حجّت‏ ارواحنا له الفداء هست - اختلاف مى‏شود، دليل بر آن روايتى است كه در روضه كافى به سند خود از حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام درباره آيه: وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ؛[20] ما به موسى كتاب را داديم پس در آن اختلاف شد. آمده كه آن حضرت فرمود: در آن اختلاف كردند هم‏چنان كه اين امت در كتاب اختلاف نمودند، و در كتابى كه با قائم هست نيز اختلاف خواهند كرد تا جايى كه مردم بسيارى آن را منكر خواهند شد، كه آن‏ها را پيش مى‏كشد و گردنشان را مى‏زند.[21]

و در بحار از شيخ طوسى به سند خود از حضرت امام صادق‏عليه السلام مروى است كه فرمود: اصحاب موسى به نهرى آزمايش شدند و اين همان است كه خداوند تعالى مى‏فرمايد: إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ؛ [22] همانا خداوند شما را به نهر آبى خواهد آزمود. اصحاب قائم‏ ارواحنا له الفداء نيز به مانند آن مبتلا خواهند شد. [23]

موسى‏عليه السلام؛ خداوند متعال او را عصايى عنايت فرمود، و آن را معجزه آن جناب قرار داد. قائم‏ ارواحنا له الفداء ، به همان عصا اختصاص يافته است، چنان‏كه در كمال الدين از حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام آمده كه فرمود: عصاى موسى از آن آدم بود، سپس به شعيب رسيد و آن‏گاه به موسى بن عمران رسيد، آن عصا نزد ما است و من آن را پيش‏تر ديده‏ام، سبز رنگ است به همان وضعى كه از درختش گرفته شده، و اگر استنطاق شود سخن مى‏گويد، براى قائم ما آماده شده، به وسيله آن همان كارها را انجام دهد كه موسى انجام مى‏داد، و هرچه مأمور شود انجام مى‏دهد، و هركجا افكنده شود با زبان خود نيرنگ‏هاى دشمنان را برمى‏گيرد. [24]
و فاضل مجلسى در مجلّد سيزدهم بحار به نقل از كتاب بصائر الدرجات همين روايت را آورده و در آن آمده است: براى قائم ما آماده شده تا هر آنچه موسى‏عليه السلام انجام مى‏داد با آن عصا انجام دهد، و آن مى‏ترساند و آنچه نيرنگ و جادو كنند مى‏بلعد و آنچه امر شود انجام مى‏دهد و به هر سوى كه رو كند خدعه‏ها را مى‏گيرد [و خنثى مى‏كند [دو لب - يا دو سر - دارد يكى در زمين و ديگرى بالا كه بين آن‏ها چهل ذراع است، با زبان خود نيرنگ‏هاى دشمنان را برمى‏گيرد. [25]

نظير همين روايت را ثقة الاسلام كلينى در كافى آورده است. [26]

و در كتاب تذكرة الائمه منسوب به فاضل مجلسى - كه هنوز نسبتش برايم ثابت نشده - از محمد بن زيد كوفى روايت است كه امام صادق‏عليه السلام فرمود: مردى از اهل فارس به نزد حضرت قائم‏عليه السلام مى‏آيد و از او معجزه موسى‏عليه السلام را درخواست مى‏كند، پس آن حضرت عصا را مى‏افكند و به صورت اژدها درمى‏آيد، آن مرد مى‏گويد: اين سحر است. پس عصا - به امرى شبيه امر موسى‏عليه السلام - آن مرد را مى‏بلعد.

تذكر:

اين‏جا مناسب است درباره آن عصا و اوصاف آن مطالبى بياوريم، عالم فاضل بزرگوار مجلسى در مجلّد پنجم بحار از كتاب عرايس المجالس ثعلبى نقل كرده كه گفت: در نام عصا اختلاف است، اين چنين گفته: اسمش ما شاء اللَّه است، و مقاتل گفته: نامش نفعه است و بعضى: غياث، و بعضى ديگر: عليق گفته‏اند

و امّا وصف آن و حوائجى كه در آن براى موسى‏عليه السلام بود، آگاهان به علم گذشتگان چنين گفته‏اند: عصاى موسى دو سر داشت كه بيخ هر يك از آن‏ها كژى داشت و نيزه آهنينى در انتهايش بود، پس هرگاه موسى‏عليه السلام شب هنگام به بيابانى وارد مى‏شد و مهتاب نبود، دو سر عصا تا آن‏جا كه چشم كار مى‏كرد روشنايى مى‏داد، هرگاه با كمبود آب مواجه مى‏شد، آن را در چاه وارد مى‏كرد كه تا ژرفاى چاه امتداد مى‏يافت، و سر آن مانند دلو مى‏شد، و هر وقت به غذا نياز داشت، با عصاى خود به زمين مى‏كوفت خوردنى‏ها از آن بيرون مى‏آمد و چنان بود كه هرگاه ميوه‏اى اشتها مى‏كرد آن را در زمين مى‏نشاند، پس غنچه‏هاى همان درختى كه موسى اشتها كرده بود در آن ظاهر مى‏شد و همان موقع ميوه مى‏داد. و گفته مى‏شود كه: عصاى موسى از چوب بادام بود، هرگاه گرسنه مى‏شد آن را در زمين مى‏نشاند برگ و ميوه مى‏داد، و از آن بادام مى‏خورد، و هرگاه با دشمن خود مقاتله مى‏كرد بر دو شاخه عصا دو مار آشكار مى‏شد كه با هم نبرد مى‏كردند، عصا را بر كوه سخت ناهموار مى‏زد و نيز به درخت‏ها و خارها و گياه‏ها مى‏زد راه باز مى‏شد، و هر وقت مى‏خواست از رودى بدون كشتى عبور كند عصا را بر آن مى‏زد، راه وسيعى برايش باز مى‏شد كه در آن مى‏رفت و آن حضرت - كه درود خداوند بر او باد - گاهى از يك شاخه عصا شير مى‏نوشيد و از ديگرش عسل، و چون در راه خسته مى‏شد بر آن مى‏نشست كه به هر كجا مى‏خواست بدون دويدن و پا زدن او را مى‏رساند، و نيز راه را نشانش مى‏داد و با دشمنانش مقابله مى‏كرد، هنگامى كه موسى‏عليه السلام به بوى خوش نيازمند مى‏شد، از آن عصا بوى خوشى بيرون مى‏زد تا جايى كه لباس‏هاى او را خوشبو مى‏كرد، اگر در راهى بود كه دزدانى داشت كه مردم از آن‏ها ترس داشتند، عصا با او تكلم مى‏كرد و به او مى‏گفت: به فلان سمت راهت را تغيير ده. به وسيله آن برگ‏هاى درختان را بر گوسفندان خود فرو مى‏ريخت، با آن درندگان و مارها و حشرات را از خود دفع مى‏كرد. چون به سفر مى‏رفت آن را بر گرده مى‏نهاد و وسائل و لباس و غذا و آب و... را به آن مى‏آويخت. [27] تا آخر آنچه ذكر كرده كه آوردن آن‏ها لزومى ندارد، و اين مقدار را كه آورديم براى اين بود كه اين عصا در اين زمان متعلق و مخصوص به مولا و آقاى ما حضرت مهدى ارواحنا له الفداء مى‏باشد، چنان‏كه اخبار حاكى از اين امر مى‏باشد.

و در مجلّد سيزدهم بحار به نقل از نعمانى به سند خود از حضرت ابى عبد اللَّه صادق‏عليه السلام آمده كه فرمود: عصاى موسى چوب آس و از درخت بهشتى است كه وقتى خواست به مدين برود جبرئيل آن را برايش آورد، و آن عصا با تابوت آدم در درياچه طبريه است، نه مى‏پوسند و نه تغيير مى‏يابند، تا آن‏كه قائم‏عليه السلام آن‏ها را هنگام قيامش بيرون آورد. [28]

موسى‏عليه السلام با ترس از مصر فرار كرد، خداوند - عزّوجلّ - به نقل از او مى‏فرمايد: فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ؛ [29] پس آن‏گاه كه از [كيفر] شما بيمناك شدم از شما گريختم. قائم‏عليه السلام نيز، از ترس اشرار از شهرها گريخت و در بيابان‏هاى بى‏آب و علف مسكن گزيد، با وجود اين به نزد مردم مى‏آيد، و در ميان آن‏ها راه مى‏رود و از احوالشان باخبر مى‏شود، در حالى كه آن‏ها حضرتش را نمى‏شناسند چنان‏كه گذشت . هنگام ظهورش نيز به خاطر ترس از سفيانى از مدينه فرار خواهد كرد. دليل بر آن، روايتى است كه در بحار و غير آن از حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام منقول است كه درباره سفيانى - لعنه اللَّه - فرمود: و سفيانى گروهى را به مدينه مى‏فرستد، پس مهدى‏ ارواحنا له الفداء از آن‏جا به سوى مكّه فرار مى‏كند، به امير ارتش سفيانى خبر مى‏رسد كه مهدى‏ ارواحنا له الفداء به سوى مكّه رفته، لشكرى در تعقيب آن حضرت مى‏فرستد ولى به آن جناب نمى‏رسند، تا اين‏كه قائم‏عليه السلام هراسان و ترسان - به روش موسى بن عمران - وارد مكّه مى‏شود و امير ارتش سفيانى در بيابان بيداء فرود مى‏آيد، و جارچى از سوى آسمان به آن بيابان خطاب مى‏كند كه: يا بَيْداءُ! أَبْيِدي القَوْمَ؛ اى صحراى بيداء! اين گروه را نابود كن، پس زمين آن‏ها را فرو مى‏برد و فقط سه نفر از آن‏ها باقى مى‏مانند كه خداوند چهره هايشان را به پشت بازمى‏گرداند و آن‏ها از قبيله كلب هستند، و درباره آن‏ها اين آيه نازل شده: »يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها«؛ اى كسانى كه كتاب به ايشان داده شده، به آنچه فرو فرستاده‏ايم و تصديق كننده نشانه هايى است كه همراه شما است ايمان آوريد پيش از آن‏كه چهره‏هايى را محو كنيم آن‏گاه به پشت سر بازگردانيم. [30]

موسى‏عليه السلام؛ خداوند دشمنش - قارون - را به زمين فرو برد، چنان‏كه خداوند - عزّوجلّ - مى‏فرمايد: فَخَسَفْنا بِهِ وَبِدارِهِ الأَرْضَ؛[31] پس او و خانه‏اش را در زمين فرو برديم. قائم‏ ارواحنا له الفداء نيز، - چنان‏كه گذشت - خداوند متعال دشمنانش - لشكر سفيانى - را به زمين فرو خواهد برد.

موسى‏عليه السلام؛ چون دستش را برمى‏آورد مى‏درخشيد و سفيدى آن بينندگان را خيره مى‏ساخت... [32] قائم‏ ارواحنا له الفداء نيز، نورش مى‏درخشد تا جايى كه مردم از نور آفتاب و ماه بى‏نياز شوند. موسى‏عليه السلام؛ از سنگ برايش دوازده چشمه جوشيد. قائم‏ ارواحنا له الفداء نيز، در بحار به نقل از نعمانى به سند خود از حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام آمده كه فرمود: هرگاه قائم‏ ارواحنا له الفداء ظهور نمايد با پرچم رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم و انگشترى سليمان و سنگ و عصاى موسى قيام خواهد كرد، پس دستور مى‏دهد كه منادى آن حضرت اعلام كند كه: هيچ كس از شما آب و غذا و علوفه برندارد. اصحاب آن حضرت مى‏گويند:
مى‏خواهد ما و چهارپايانمان را از گرسنگى و تشنگى بكشد! پس آن حضرت حركت مى‏كند، اصحاب هم در خدمتش حركت مى‏كنند، و اولين منزلى كه فرود مى‏آيد به سنگ مى‏زند از آن غذا و آب و علوفه بيرون مى‏آيد، پس از آن مى‏خورند و مى‏آشامند و چهارپايان را نيز علوفه مى‏دهند تا در پشت كوفه به نجف برسند. [33]

و در كمال الدين از آن حضرت (امام باقرعليه السلام) آمده كه فرمود: چون قائم‏عليه السلام از مكه خروج نمايد، سخنگوى آن حضرت بانگ مى‏زند: احدى خوردنى و آشاميدنى با خود برندارد، و با خود سنگ موسى بن عمران را برمى‏دارد كه بار شترى است و هيچ منزلى فرود نيايند مگر آن‏كه از آن سنگ چشمه‏ها برآيد، پس هركه گرسنه باشد سير و هر كه تشنه باشد سيراب خواهد شد، چهارپايانشان هم سير و سيراب مى‏شود تا اين‏كه به نجف در پشت كوفه فرود آيند. [34]

مى‏گويم: ثقة الاسلام كلينى‏رحمه الله در اصول كافى نظير همين روايت را از امام صادق از پدرش‏عليهما السلام با اندك تفاوتى آورده است. [35]

و در خرايج از امام صادق از پدرش‏عليهما السلام آورده كه فرمود: چون قائم‏ ارواحنا له الفداء در مكه قيام كند و بخواهد به كوفه برود، سخنگوى آن حضرت ندا مى‏كند: كسى از شما خوردنى و آشاميدنى برندارد، و آن حضرت سنگ موسى بن عمران را - كه از آن دوازده چشمه جوشيد - با خود برمى‏دارد، پس به هيچ منزلى فرود نيايد مگر اين‏كه آن را نصب فرمايد و چشمه‏ها از آن جوشد، پس هركه گرسنه باشد سير و هركه تشنه باشد سيراب مى‏گردد و همين توشه آن‏ها خواهد بود تا به نجف برسند - پيش‏تر از كوفه - و چون به آن‏جا فرود آيند آب و شير از آن پيوسته جارى خواهد بود، هركه گرسنه باشد سير و هركه تشنه باشد سيراب مى‏گردند. [36]

فرعون براى رسيدن به او افراد بسيارى را كشت، ولى آنچه خدا خواست همان شد. قائم‏عليه السلام نيز، فرعون‏هاى زمان ائمه اطهارعليهم السلام به منظور قتل حضرتش چه بسيار از فرزندان پيغمبرصلى الله عليه وآله وسلم را كشتند، چنان‏كه در كمال الدين از امام صادق‏عليه السلام ضمن حديثى طولانى در بيان شباهت آن حضرت به موسى‏عليه السلام چنين آمده: وقتى فرعون مطلع شد كه زوال و نابودى حكومتش بر دست او (موسى)است دستور داد كاهنان را حاضر كنند، پس آن‏ها او را بر نسب براندازنده حكومتش دلالت كردند، و اين‏كه آن شخص از بنى اسرائيل است، پس پيوسته دستور مى‏داد كه شكم زنان باردار بنى اسرائيل را پاره كنند تا آن‏جا كه بيست و چند هزار نوزاد را كشت ولى نتوانست به موسى دست يابد، زيرا كه خداوند - تبارك و تعالى - او را حفظ كرد، و همين‏طور بنى‏اميه و بنى‏العباس وقتى دانستند كه سقوط سلطنت و رياست اُمرا و جبّارانشان به دست قائم ما خواهد بود، به دشمنى ما پرداختند و شمشيرهاى خود را در كشتن آل رسول‏صلى الله عليه وآله وسلم و نابود كردن نسل آن حضرت به كار گرفتند به طمع اين‏كه به قتل قائم‏ ارواحنا له الفداء دست يابند. البته خداوند - عزّوجلّ - نمى‏پذيرد كه امر خود را براى يكى از ستمكاران فاش نمايد، مگر اين‏كه نور خود را به كمال رساند هرچند كه مشركين را خوش نيايد. [37]

موسى‏عليه السلام؛ خداوند در يك شب امرش را اصلاح فرمود. قائم‏ ارواحنا له الفداء نيز، خداوند در يك شب امرش را اصلاح خواهد كرد، چنان‏كه در كمال الدين از حضرت امام جوادعليه السلام در وصف حضرت قائم‏ ارواحنا له الفداء روايت شده كه فرمود: و به تحقيق كه خداوند تبارك و تعالى امر او را در يك شب اصلاح خواهد كرد، هم‏چنان كه امر كليم خود موسى‏عليه السلام را در يك شب اصلاح فرمود كه براى برگرفتن آتش براى خانواده‏اش رفت ولى در حالى كه به پيغمبرى و رسالت مبعوث شده بود، بازگشت.[38]

موسى‏عليه السلام؛ خداوند متعال به منظور امتحان قومش ظهور آن حضرت را تأخير انداخت، تا كسانى كه گوساله پرستيدند از كسانى كه خداى - عزّوجلّ - را پرستيدند، جدا شوند. قائم‏ ارواحنا له الفداء نيز، خداوند به همين منظور ظهورش را به تأخير انداخته است.

[1]كمال الدين: 340/1

[2]سوره اعراف، آيه 142

[3]سوره اعراف، آيه 144

[4]بحار الانوار: 27/51

[5] سوره قصص، آيه 21

[6]سوره آل عمران، آيه 141

[7]كمال الدين: 327/1

[8]بحار الانوار: 114/51

[9]بحار الانوار: 117/51

[10]بحار الانوار: 257/52 و 258

[11]الزام الناصب: 229؛ چاپ جديد: 303/2

[12]الزام الناصب: 229؛ چاپ جديد: 303/2

[13]بحار الانوار: 215/52

[14]بحار الانوار: 205/52

[15]بحار الانوار: 205/52

[16] مجمع البيان: 117/1

[17]المحجّة: 185 – 184

[18]سوره هود، آيه 110

[19]مجمع البيان: 198/5

[20]سوره هود، آيه 110

[21]روضه كافى: 287

[22]سوره بقره، آيه 249

[23]بحار الانوار: 332/52

[24]كمال الدين: 673/2

[25]بحار الانوار: 31852

[26]كافى: 231/1

[27]بحار الانوار: 60/13

[29]سوره شعرا، آيه 21

[30]بحار الانوار: 328/52

[31]سوره قصص، آيه 81

[32]سوره اعراف، آيه 108

[33]بحار الانوار: 351/52؛ و غيبت نعمانى: 238

[34]كمال الدين: 670/2

[35]كافى: 231/1

[36]الخرايج: 110

[37]كمال الدين: 453/2

[38]كمال الدين: 377/2


شباهت به موسى


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته
 Could not add IP : Data too long for column 'user_agent' at row 1