montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

نويدهاي پيامبر از حضرت مهدي (عج)- بخش اول

رواياتي که از پيامبر گرامي در مورد امام مهدي عليه ‏السلام وارد شده است، بدون ترديد بيشترين و بزرگترين دسته از روايات در اين موضوع را تشکيل مي ‏دهد که برخي از آن ها در بخش هاي گذشته ترسيم و برخي ديگر در بخش هاي آينده ترسيم خواهد شد.
از شگفتي ها در اين مورد، اين است که بيشترين روايات موجود در کتاب هاي اهل سنت پيرامون وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه ‏السلام، از خود پيامبر گرامي است و اين روايات نيز با سندهاي متعدد و مضامين و معاني و محتواي متنوعي وارد شده است.
اين روايات گاهي ضمن گفتاري از امامان دوازده ‏گانه، نويد حضرت مهدي عليه‏ السلام و ظهور عدالت جهاني او را به مسلمانان مي ‏دهد و به صراحت خاطر نشان مي ‏سازد که او دوازدهمين آنان است.
و گاه از اين حقيقت سخن دارد که او از فرزندان فاطمه عليه ‏السلام است.
گاه بيانگر اين واقعيت مي باشد که او از نسل سرفراز حسين عليه ‏السلام است.
وگاه ترسيم گر اين پيام است که آن وجود گرانمايه نهمين امام از نسل حسين مي‏ باشد.
پيامبر گرامي همواره در مناسبت هاي مختلف و موقعيتهاي بسيار وشرايط و مکانهاي حساس از وجود گرانمايه حضرت مهدي عليه‏السلام خبر مي‏داد. و خود اين مطلب نشانگر اين واقعيت است که آن حضرت به اين موضوع حساس بالاترين اهميت را مي‏ داد و گرنه اين اهتمام و عنايت به موضوع و تکرار و اصرار و پافشاري در آن چرا؟
1- «سعيد بن جبير» از «ابن‏عباس» و او نيز از پيامبر آورده است که فرمود: «ان خلفائي واوصيائي وحجج الله علي الخلق بعدي لأثنا عشر، أولهم أخي و آخرهم ولدي.»
قيل:«يارسول الله! و من أخوک؟»
قال عليه‏السلام: «علي بن أبي‏طالب».»
قيل: «ومن ولدک؟»
قال صلي الله عليه و اله و سلم: «المهدي الذي يملأها -أي يملأ الارض - قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما. و الذي بعثني بالحق بشيرا لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلک اليوم حتي يخرج فيه ولدي المهدي، فينزل روح الله عيسي بن مريم فيصلي خلفه و تشرق الارض بنور ربها و يبلغ سلطانه المشرق والمغرب.» [1]
يعني: حضرت فرمودند: «جانشينان من و حجت‏ هاي خدا بر مردم پس از من، دوازده نفرند، نخستين آنان برادر من و آخرين ‏شان فرزندم مي ‏باشد.»
پرسيدند: «برادر شما کيست اي پيامبر خدا؟»
فرمود: «علي ابن ‏ابي ‏طالب.»
پرسيدند «فرزندتان کيست؟»
فرمود: «فرزندم، مهدي است و همو که زمين را لبريز از عدل و داد مي‏کند، همانگونه که از ظلم و بيداد در آستانه ظهور او لبريز شده است.
به خدايي که مرا به حق و بشارت‏ دهنده برانگيخت، اگر از عمر دنيا تنها يک روز باقي مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولاني خواهد ساخت تا فرزندم مهدي عليه ‏السلام در آن روز ظهور کند، آنگاه عيسي ‏بن ‏مريم از آسمان فرود مي ‏آيد و به امامت او، نماز مي‏ گذارد و زمين به نور پروردگارش نورباران مي ‏گردد وحکومت او، به شرق و غرب گيتي گسترش مي ‏يابد و زمين و زمان در قلمرو عدالت و قدرت او قرارمي ‏گيرد.
2- و نيز «حذيقه» از پيامبر آورده است که فرمود:
«المهدي رجل من ولدي، وجهه کالکواکب الدري.» [2]
يعني: مهدي عليه ‏السلام مردي از فرزندان من است و چهره‏ اش بسان ستاره درخشان مي‏ درخشد.
3- و نيز آورده است که پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود:
«المهدي رجل من ولدي، وجهه الکوکب الدري، اللون لون عربي و الجسم جسم اسرائيلي، يملأ الارض عدلا کما ملئت جورا، يرضي في خلافته اهل السماء و الطير في الجو يملک عشرين سنة.» [3]
يعني: مهدي عليه ‏السلام مردي از فرزندان من است. چهره ‏اش بسان ستاره نورافشان است و سيما و رنگ چهره او عربي و قامت دلارايَش برافراشته است، او جهان را لبريز از عدل و داد مي ‏کند همانگونه که پيش از آمدن او پر از بيداد مي‏ گردد. در حکومت او آسمانيان و پرندگان در فضا خشنود مي‏گردند و 20 سال حکومت مي‏کند.
4- و نيز آورده ‏اند که فرمود:
«المهدي من ولدي، يکون له غيبة و حيرة تضل فيها الامم، يأتي بذخيرة الأنيباء فيملأها عدلاو قسطا کما ملئت جورا و ظلما.» [4]
يعني: مهدي عليه ‏السلام از فرزندان من است. او غيبت طولاني خواهد داشت و در آن شرايط، حيرتي سايه خواهد افکند که امت ها، در آن حيرت و سرگرداني گمراه مي ‏شوند. او با ذخاير پيامبران خواهد آمد و جهان را همانگونه که پيش از ظهورش مملو از ظلم و بيداد است، لبريز از عدالت و دادگري خواهد ساخت.
5- «قندوزي حنفي» از ابوبصير و او نيز از امام صادق عليه ‏السلام و از پدرانش، تا از پيامبر آورده‏ اند که فرمود:
«المهدي من ولدي، اسمه اسمي و کنيته کنيتي وهو أشبه الناس بي خلقا و خلقا، تکون له غيبة و حيرة في الامم حتي تضل الخلق عن أديانهم، فعند ذلک يقبل کالشهاب الثاقب، فيملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.» [5]
يعني: مهدي از فرزندان من است. نام او نام من و کنيه او کنيه من مي ‏باشد. و او شبيه ‏ترين انسان ها از نظر صورت و سيرت و چهره و اخلاق به من است. او غيبتي طولاني خواهد داشت و امت ها در مورد او سرگردان خواهند شد تا آنجايي که از دين خويش برمي‏گردند و گمراه مي ‏شوند آنگاه در آن شرايط است که آن حضرت بسان ستاره نورافشان به مردم روي مي‏آرود و زمين را از عدالت و قسط لبريز مي ‏سازد همانگونه که از ظلم و بيداد لبريز شده است.
6- مرحوم مجلسي از ابوايوب انصاري آورده است که پيامبر گرامي در بستر بيماري به دخت گرانمايه ‏اش فاطمه عليه ‏السلام فرمود:
«و الذي نفسي بيده لابد لهذه الامة من مهدي و هو و الله من ولدک.» [6]
يعني: فاطمه جان! بخدايي که جانم در کف قدرت اوست سوگند که بي ‏هيچ ترديدي اين امت «مهدي» دارد و او از فرزندان توست.
7- از امير مؤمنان عليه ‏السلام روايت شده است که به پيامبر گرامي صلي الله عليه و اله و سلم گفتم:
«يا رسول الله! أمنا - آل محمد - المهدي أم من غيرنا؟
فقال رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم: «لا! بل منا بنا يختم الله الدين کما فتح الله بنا و بنا ينقذون عن الفنتة کما انقذوا من الشرک و بنا يؤلف الله بين قلوبهم بعد عداوة الفتنة اخوانا کما الف بين قلوبهم بعد عداوة الشرک وبنا يصبحون بعد عداوة الفتنة اخوانا کما أصبحوا بعد عداوة الشرک اخوانا.» [7]
يعني: حضرت علي عليه ‏السلام پرسيدند: «مهدي اين امت، از خاندان محمد صلي الله عليه و اله و سلم است يا از ديگران؟»
فرمود: «از خاندان ماست. خدواند همانگونه که دين خود را به وسيله ما آغاز کرد، به وسيله ما نيز به آخرين مرحله، اوج مي ‏بخشد و ختم مي‏کند و همانگونه که به وسيله ما از شرک نجاتشان بخشيد، از فتنه ‏ها و رهايي ‏شان مي ‏دهد و همانگونه که ميان دل هاي مسلمانان پس از عداوت و دشمني، شرک و کفر، الفت و محبت ايجاد کرد، باز هم به وسيله ما الفت و مهر و محبت ايجاد مي‏کند و همانگونه که پس از عداوت و شرک و جاهليت اصل برادري و اخوت را برقرار ساخت، باز هم به وسيله ما همه با هم پر مهر و برادر مي‏گردند.»
روشن است که پرسش امير مؤمنان عليه ‏السلام پرسش فردي آگاه و دانا است که براي آگاهي و بيداري ديگران و براي ثبت در تاريخ يا به منظور ديگري سؤال مي‏کند و اينگونه پرس و جو در فرهنگ دين سابقه دارد.
براي نمونه به اين آيه شريفه توجه کنيد که مي ‏فرمايد:
«ما تلک بيمينک يا موسي؟!» [8]
و آن چيست که بدست راست تو است اي موسي؟
8- و نيز آورده ‏اند که فرمود:
«القائم من ولدي، اسمه اسمي و کنيته کنيتي و شمائله شمائلي و سنته سنتي، يقيم الناس علي ملتي و شريعتي و يدعوهمم الي کتاب الله عز و جل من أطاعه أطاعني ومن عصاه عصاني و من انکره في غيبته فقد أنکرني و من کذبه فقد کذبني و من صدقه فقد صدقني الي الله أشکوا المکذبين لي في أمره والجاحدين لقولي في شأنه و المضلين لامتي عن طريقته... و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون.» [9] [10]
يعني: «قائم» از فرزندان من است. نام او نام من و کنيه او، کنيه من و اخلاق او اخلاق من، سيره و برنامه و روش او، سيره و سنت من است.
او مردم را به راه و رسم من بپا مي ‏دارد و به کتاب خدا فرا مي‏ خواند. هر کس او را فرمان برد مرا فرمان برده است و هر کس او را نافرماني کند مرا نافرماني نموده است و هر کس او را در دوران غيبتش انکار کند، مرا انکار کرده است و هر کس وجود گرانمايه و آمدن او را دروغ پندارد، بعثت مرا دروغ پنداشته است و هر کس او را گواهي و تصديق نمايد، مرا تصديق کرده است.
من از تکذيب کنندگان خويش در مورد مهدي عليه‏السلام، و انکار کنندگان سخن خود درباره او و گمراهان امتم از راه و رسم او، به بارگاه خدا شکايت مي‏برم. و کساني که ستم مي‏کنند بزودي خواهند دانست که به چه جايگاه و مکاني باز مي‏گردند.
9- و نيز از «ابن‏عباس» آورده ‏اند که پيامبر فرمود:
«علي بن ابيطالب امام امتي و خليفتي عليهم بعدي و من ولده القائم المنتظر الذي يملأ عزوجل به الأرض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما. و الذي بعثني بالحق بشيرا ان الثابتين علي القول به - في زمان غيبته- -لأعز- -اي أقل و أندر- من الکبريت الأحمر.»
فقام اليه جابر بن عبدالله انصاري فقال: «يارسول الله! و للقائم من ولدک غيبة؟»
فقال: «اي و رب «و ليمحص الله الذين آمنوا و يمحق الکافرين.» يا جابر! أن هذا الأمر من أمر الله و سر من سر الله، مطوي - أي مستور - عن عباده. فاياک و الشک في امر الله فهو کفر.» [11]
يعني: حضرت فرمودند: «علي بن ابي‏ طالب پيشواي به حق امت و جانشين من در ميان مردم است و «قائم» که زمين را لبريز از عدل و قسط مي ‏سازد همانگونه که به هنگامه ظهورش لبريز از ظلم و جور است، از فرزندان او خواهد بود. سوگند به خدايي که مرا به حق و نويدرسان برانگيخت ثابت قدمان به امامت او در روزگار طولاني غيبتش بسيار اندک ‏اند، از کبريت احمر ناياب ‏تر.»
در اين ميان جابر بن عبدالله انصاري بپا خاست و پرسيد که، «اي پيامبر خدا! آيا «قائم» که از فرزندان شماست، غيبتي طولاني دارد؟»
پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: «آري به پروردگارم سوگند، آري!» و آنگاه اين آيه شريفه را تلاوت فرمود که:
«و ليمحص الله الذين آمنوا و يمحق الکافرين.» [12]
يعني: و تا خداوند ايمان آورندگان را پاک و پاکيزه و کافران را نابود سازد. سپس افزودند: «هان اي جابر! اين کاري شگفت ‏انگيز از کارهاي خدا و رازي از رازهاي اوست که از بندگانش پوشيده است، از اين رو، از ترديد در کار خدا بپرهيز که کفر است.
10- در روايتي طولاني از «ابوسعيد خدري» آورده ‏اند که پيامبر گرامي صلي الله عليه و اله و سلم به دخت گرانمايه‏ اش فاطمه عليه ‏السلام فرمود:
«يا بنية! انا أعطينا -أهل البيت- سبعا لم يعطها أحد قبلنا:
1- نبينا خير الأنبيا و هو أبوک
2- و وصينا خير الاوصيا و هو بعلک
3- و شهيدنا خير الشهداء و هو عم أبيک حمزة.
4- و منا من له جناحان خضيبان يطير بهما في الجنة و هو ابن‏عمک جعفر.
5 و 6- و منا سبطا هذه الامة و هما ابناک الحسن و الحسين.
7- و منا - والله الذي لا اله الا هو - مهدي هذه الامة، الذي يصلي خلفه عيسي بن مريم - ثم ضرب بيده علي منک الحسين عليه‏السلام فقال-: من هذا ثلاثا - اي قال صلي الله عليه و اله و سلم «من هذا» ثلاث مرات -» [13]
دخترم! به ما خانواده، هفت نعمت ارزاني گرديد که به هيچ کس ارزاني نگرديد اينها عبارتند از:
1- پيامبر اين امت، بهترين پيامبران است که پدر توست.
2- وصي او بهترين اوصياء است که همسر تو علي عليه ‏السلام است.
3- شهيد ما بهترين شهيدان راه خداست که عموي پدرت «حمزه» است.
4- و آن کسي که به او دو بال خون رنگ داده شد تا بسوي بهشت پر کشد و نيز به وسيله او در بهشت پرواز مي‏ کند از ماست و او پسر عمويت «جعفر طيار» است.
5 و 6- و دو نواده‏ي گرانقدرم حسن و حسين، از ما هستند.
7- و به خدايي که جز او خدايي نيست سوگند که مهدي اين امت از ماست. همو که عيسي بن مريم به امامت او نماز مي‏گذارد.
آنگاه پيامبر با دست مبارک بر شانه‏ي حسين عليه ‏السلام زد و سه بار فرمود: «مهدي از نسل اين است، آري! اين.»
در کتاب يکي از علماي اهل سنت اين عبارت آمده است که: آن حضرت دست بر شانه حسين عليه‏السلام نهاد و فرمود:
«من هذا، مهدي هذه الامة.» [14] مهدي اين امت، از نسل اين است.

ادامه دارد.....

پی نوشت:
1- بحارالانوار،ج 51، ص 71.
2-کنز العمال، ج 14، ص 264، «الکواکب الدري» يعني: ستاره بسيار درخشان که در قرآن کريم نيز آمده است که: «... کأنها کوکب دري.» سوره نور، آيه 35.
3- عقد الدرر، ص 13 و معجم احاديث المهدي عليه‏السلام، ج 1، ص 130، به نقل از ده‏ها مصدر خاصه و عامه.
4- فرائد السمطين، ج 2، ص 335.
5- اکمال‏الدين، ج 1، ص 286، و فرائد السمطين، ج 2، ص 334،،به معجم الاحاديث المهدي عليه‏السلام ج 1، ص 258 رجوع شود.
6-بحارالانوار، ج 51، ص 67.
7-بحارالانوار، ج، 51، ص 68.
8- سوره طه، آيه 17.
9- سوره شعراء، آيه 227.
10- بحارالانوار، ج 51، ص 73، اکمال‏الدين، ج 2، ص 411 و اعلام الوري، ص 399.
11- بحار الانوار، ج 51، ينابيع المودة ص 494، و فرائد السمطين، ص 448.
12- سوره‏ي آل عمران، آيه 141.
13- بحارالانوار، ج 51، ينابيع المودة، ص 494 وفرائد السمطين، ص 448.
14- البيان، کنجي شافعي، ص 501. به معجم احاديث المهدي عليه‏السلام، ج 1، ص 147 مراجعه شود.
نویسنده: سيد محمد کاظم قزويني
نويدهاي پيامبر از حضرت مهدي (عج)- بخش اول


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته
 Could not add IP : Data too long for column 'user_agent' at row 1