1- «ابوحمزه ثمالي» آورده است که، در يکي از روزها در محضر درس امام باقر عليه السلام بودم، هنگامي که حاضران رفتند امام فرمود:
«يا أباحمزه! من المحتوم الذي حتمه الله قيام قائمنا، فمن شک فيما أقول لقي الله و هو به کافر.»
ثم قال: «بأبي و أمي المسمي باسمي و المکني بکنيتي، السابع من بعدي، بأبي من يملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا.
يا أباحمزه! من أدرکه فيسلم له و سلم لمحمد و علي فقد وجبت له الجنة و من لم يسلم فقد حرم الله عليه الجنة و مأواه النار و بئس مثوي الظالمين.» [1] .
اباحمزه! از رخدادهايي که خداوند وقوع آن را قطعي ساخته است قيام «قائم» ماست.
هر کس در آنچه ميگويم ترديد کند با حال کفر به خدا، او را ملاقات خواهد کرد. آنگاه افزود: پدرم و مادرم فداي وجود گرانمايه او باد که همنام و هم کنيه من است هفتمين امام پس از من.
پدرم فداي کسي باد که زمين را لبريز از عدل و داد ميکند همانگونه که به هنگامهي ظهورش از ستم و بيداد لبريز است.
اباحمزه! هر کس سعادت ديدار او را داشت و همانگونه که به پيامبر و علي عليه السلام سلام و درود ميگويد بر آن حضرت درود گفت و فرمانبردار او گرديد، بهشت بر او واجب ميگردد و هر کس به آن وجود گرانمايه سلام نگفت، خداوند بهشت را بر او حرام ساخته و او را در آتش سوزان جاي خواهد داد و چه بدجايي است جايگاه ستمکاران.
2- بانوي دانش پژوهي که به «ام هاني» شهرت داشت؛ آورده است که بامدادي بر حضرت باقر عليه السلام وارد شدم و گفتم:
«يا سيدي! آية في کتاب الله عزوجل عرضت بقلبي فأقلقتني و أسهرتني.»
قال: «فاسألي يا أم هانيء!»
قالت: قلت: «قول الله عزوجل: فلا أقسم بالخنس، الجوار الکنس.» [2]
قال: «نعم المسألة سألتيني يا أمهانيء! هذا مولود في آخرالزمان، هو المهدي هذه العترة، تکون له حيرة و غيبة يضل فيها اقوام و يهتدي فيها أقوام، فياطوبي لک ان أدرکتيه، و يا طوبي لمن أدرکه.» [3]
«سرورم! آيه اي از قرآن شريف ذهن و فکرم را به خود مشغول داشته و خوابم را ربوده است.»
فرمود: «کدام آيه ام هاني؟ بپرس!»
گفتم: «سرورم! اين آيه شريفه که مي فرمايد: فلا اقسم بالخنس، الجوار الکنس.» [4]
فرمود: به! به! چه مسأله خوبي پرسيدي. اين مولود گرانمايه اي است در آخرالزمان. او «مهدي» اين عترت پاک است. مهدي خاندان وحي و رسالت، براي او غيبت و حيرتي است که گروهي در آن گمراه مي گردند و گروه هايي راه حق و هدايت را مي يابند.
خوشا به حالت اگر او و زمان او را درک کني... و خوشا به حال آنان که او را درک خواهند نمود.»
3- ونيز «ابوجارود» از آن حضرت آورده است که روزي به من فرمود:
«يا أباالجارود! اذا دارالفلک و قال الناس: مات القائم أو هلک، بأي واد سلک و قال الطالب: أني يکون ذلک وقد بليت عظامه فعند ذلک فأرجوه، فاذا سمعتم به فأتوه و لو حبوا علي الثلج.» [5]
ابوجارود! اگر روزگار به گونه اي بود که مردم گفتند: «قائم آل محمد صلي الله عليه و اله و سلم از دنيا رفته است يا به شهادت رسيده و يا سرنوشت او روشن نيست و ديگري گفت که: از کجا چنين چيزي خواهد بود...» در همان اوج حيرت و نااميدي و ترديد مردم، شما به ظهور او اميدوار باشید و هنگامي که خبر ظهور او را شنيديد به هر صورت ممکن، حتي خزيدن بر روي برف و يخ، به سوي او بشتاب!
پی نوشت:
1- بحارالانوار، ج 24، ص 241
2- سوره تکوير، آيه 16 و 17
3-اکمال الدين، ج 1، ص 330 و بحارالانوار، ج 51، ص 137
4-اين آيه شريفه از نظر تأويل که روشن است، اما از نظر تفسير: همانگونه که ستارگان پس از نهان و ناپديد شدن آشکار مي گردند امام عصر عليه السلام نيز پس از غيبت طولاني خويش طلوع خواهد کرد قندوزي حنفي در صفحه 515، ينابيع المودة، ميگويد «اين آيه شريفه در مورد وجود گرانمايه حضرت مهدي عليهالسلام نازل شده است.»
5- اکمالالدين، ج 1، ص 326