جريان مهدي منتظر ارواحنا له الفداء گذشته از اين که در تمام مکاتب آسماني مطرح است، در اسلام به نحو کمال و تمام طرح شده است. همان طور که اسلام، قرآنش را به عنوان « نور» و «تبيان» معرفي کرد؛ ذخيره عالم را هم به صورت بيّن و شفاف روشن کرد. نام مبارک آن حضرت، دودمان پر برکت آن حضرت، مآثر و آثار آن حضرت، سيره و سنّت و سريرت آن حضرت را مشخّص کرد، تا کسي اصل وجود آن حضرت را انکار نکند و يا مهدي شخصي را به مهدي نوعي تبديل نکند، و راه را براي داعيه داران بيگانه باز نکند.
کاري که وجود مبارک ولي عصر ارواحنا له الفداء ميکنند، به اصطلاح رايج، نقطه عطف تاريخ بشريت است. گاهي حادثهاي اتفاق ميافتد، نظير انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام راحل ـ رضواناللهعليه ـ ميگويند: اين نقطه عطف است. گرچه نقطه عطف است، امّا در گوشهاي از زمين و در زاويهاي از زمان. گاهي هم جريان تاريخ، انبياي گذشته مطرح بودند، رهبران بزرگ گذشته مطرح بودند. آنها هم نقطه عطف تاريخ بودند، امّا هم در گوشهاي از زمين، هم در زاويهاي از زمان. آن نقطه عطف جهان بشريت که کلّ عالم عوض بشود، با ظهور وجود مبارک ولي عصر ارواحنا له الفداء است.
نقطه عطف بودن امام زمان ارواحنا له الفداء در انديشه علوي
اين اصطلاح «نقطه عطف» از بيانات نوراني، اميرالمؤمنين عليه السلام است. وجود مبارک اميرالمؤمنين عليه السلام، ظهور امام زمان ارواحنا له الفداء را نقطه عطف دانست و فرمود: وقتي آن حضرت ظهور کرد، يعطف الهوي علي الهدي اذ عطفوا الهدي علي الهوي، و يعطف الرّأي علي القرآن اذ عطفوا القرآن علي الرّأي، فيريکم کيف عدل السّيرة و يحيي ميت الکتاب و السّنة[1]. فرمود: ديگران هم نقطه عطف داشتند، امّا هدايت را بر هوس عطف کردهاند و هميشه معطوف تابع معطوفعليه است. و رأي خود را اصل قرار دادند و کلام الهي را بر رأي خود عطف کردند. آنها هم نقطه عطف داشتند، امّا دين را بر رأي خود و هدايت را بر هوی و هوس خويش عطف کردند.
وقتي بشر جامعه را پر از ظلم ميبيند که ديگران عدل را بر ظلم عطف کردهاند، علم را بر جهل عطف کردهاند، عقل را بر جهالت عطف کردهاند، حيا را بر انهتاک عطف کردهاند؛ اين ميشود نقطه عطف منفي. ولي وقتي ولي عصر ارواحنا له الفداء ظهور کرد، نقطه عطف مثبت دارد. يعني تمام کج راهه را منعطف ميکند به راه مستقيم، تمام انديشههاي باطل را منعطف ميکند به شهود حق، تمام انگيزههاي باطل را منعطف ميکند به عزم الهي.
آنها که نقطه عطف داشتند؛ ظلم و جور را اصل قرار دادند، و عدل را بر ظلم عطف کردند، و گفتند: اين ظلم، عدل مجسّم است. آنها که روي انديشه خام بشري حرکت ميکردند؛ وحي الهي را، شهود الهي را بر انديشه خام و کاذب خود عطف کردهاند و آن را به عنوان دين به مردم ارائه دادهاند که (يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ)[2]. اين گروه ساليان متمادي نقطه عطف داشتند، و جهان را پر از ظلم و جور کردند؛ اما وجود مبارک ولي عصر ارواحنا له الفداء که ظهور کرد، نقطه عطف مثبت دارد.
امام زمان ارواحنا له الفداء نقطه عطف بشريت در بعد انديشه و انگيزه
براي اين که نقطه عطف آن حضرت مثبت باشد، و راه اثباتي اين عطف معيّن باشد، دو بيان در سخنان امير بيان، امام علي عليه السلام آمده است. فرمود: بشر يک بخش انديشه دارد و يک بخش انگيزه. با بخش انديشه ميفهمد و با بخش انگيزه تصميم ميگيرد. اين دو بال، جزم علمي و عزم عملي امور جامعه بشري را رهبري ميکند. حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداء هم در بخش انديشه و هم در بخش انگيزه نقطه عطف دارد.
در بخش گرايش ها و گريزها، در بخش جذب و دفعها، در بخش شهوت و غضبها؛ همه اينها را زير مجموعه عقلي عملي ميبرد، اوّلاً؛ عقل عملي را به رهبري وحي تکميل و تتميم مي کند، ثانياً؛ آن گاه هر گونه کج راههاي را بر راه مستقيم منعطف مي کند، ثالثاً؛ اين ميشود نقطه عطف مثبت.
بسياري از شياطين انس و جن در برابر انبيا و در برابر اوليا صف آرايي ميکنند. (جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ)[3]، و در اثر صف آرايي ميتوانند دنيا را پر از ظلم و جور کنند؛ انساني که ذخيره عالم است، آنچنان نقطه عطف ايجاد ميکند که هم مسير انديشه، هم مسير انگيزه را عوض ميکند. فرمود: وجود مبارک مهدي ما که جلوه کرد، «يعطف الهوي علي الهدي، و يعطف الرّأي علي القرآن». آن گاه «فيريکم کيف عدل السّيرة». سپس به شما نشان ميدهد که عدالت يعني چه، چگونه قانون عادلانه وضع ميشود، و چگونه اجراي عادلانه را مجريان عادل به عهده ميگيرند و قاضيان عادل شاهد نظارتند.
اين قرآني که در اثر تفسير به رأي، مطالبش در ذهنها مرده است، اين سنّتي که در اثر تفسير به رأي، مطالبش در دلها مرده است؛ اينها را زنده ميکند. پس وجود مبارک ولي عصر ارواحنا له الفداء نقطه عطف مثبت تاريخ جهان بشريت است که به اميد آن روز بايد به سر ببريم.[4]
آيتالله جوادي آملي
برگرفته از مجله امان شماره 24
[1] نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.
[2] سوره بقره / ۷۹.
[3] سوره انعام / ۱۱۲.
[4] گزيدهاي از سخنان ايشان به مناسبت نيمه شعبان.