montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

بگو چقدر کنم صبر تا شوم ایوب
بگو چقدر کنم گریه تا شوم یعقوب
چقدر نوحه کنم تا که نوح نام شوم
شعیب وار بنالم که تا شوم محبوب
ز ناله چاره ندارم که اختیاری نیست
چرا که کرده به خود عشق تو مرا مجذوب
هر آن چه رنج و مشقت دهی به جان بخرم
که رنج گنج بود بین طالب و مطلوب
تو صاحب کرم و رهنمای آب حیات
چه سان شود که من تشنه را کنی مشروب
گرم بخوانی و گر از درت برون سازی
به جز تو خویش نسازم به دیگری منسوب
امیدم آن که نظر افکنی به لابه من
مرا کنی ز رقیبان درگهت محسوب
مرا طمع به وصالت بود به هر حالی
اگر چه نیست مرا هیچ خدمت مرغوب
رجاء عفو از آن دارم ار چه پُر گنهم
که بهر عفو کریمان، بس اعتراف ذنوب
جواد جُهد نما تا ز عاشقان گردی
ز عاشقان وصالش نباشد او محجوب
***
ز هجر دوست ندارم به جز دو چشم پُر آب
دیگر دلی که شدستی زسوز سینه کباب
شراع کشتی عمرم فتاده بی پرچم
نمانده آن که شود کشتیم دیگر غرقاب
مدار چرخ فلک بوده بر جفا ز ازل
و گرنه دوست کجا می کند ز دوست حجاب
ز گردش فلک هرگز مجو درستی عهد
که رحم هیچ ندارد به طفل و کاهل و شاب
هزار حیف که عمرم به صرف عیش گذشت
نچیدمی ز حقیقت گلی به فصل شباب
در این دو روزه که از عمر مانده در هوسم
کنم تدارک ما فات خویش را به شتاب
اگر اجل دهم مهلتی بیاری حق
هوای نفس نجویم اگر چه راه ثواب
به جز که یاد کنم هجر وصل دوست مرا
حرام باد همه شغل یا اولی الالباب
چه دوست کاش بمیرم که تا رخش بینم
از آن که روح ندارد جدائی از احباب
بگو به بی خردان، راه فتنه کم جویید
خدای گفته که فاتوا البیوت من ابواب
ز پشت پرده میا، گر نه سارقی درویش
نگر که گشته به هر شیخ و شاب باز این باب
سراق شمس مجو از صفای سنگ سیاه
نظر فکن که خود از رخ همی گرفته نقاب
دمی نرفته نخواندیش با حقیقت چون
بگوئی آن که نگوید بدون پیر جواب
ولی به مرده دلان و عظت ای جواد چه سود
که نهر بیند و از سنگ سخت جوید آب
***
امان از هجر و از هجران احباب
که بر هم می زند سامان احباب
فراق دوست بهر دوست چند است
مگر لطفی کند جانان احباب
نبینم بهر بیماران هجران
به جز وصلت، بود درمان احباب
همه درد و اَلَم صعب است و مشکل
ولی هجران بود نیران احباب
بود مهجور نور دیده اش کم
به کوری می کشد چشمان احباب
مرا درد غم اندر دل فزونست
زهجران شه امکان احباب
دلی دارم ولی نامش بود دل
کجا دل مانده از هجران احباب
بیا ای منتظر از پرده بیرون
مزن آتش دیگر بر جان احباب
ببین عالم ز غیبت تیره و تار
بیا ای نیّر تابان احباب
همه اوصاع عالم شد مکدر
بیا ای خسرو خوبان احباب
ز هر سو داد مظلمومان بلند است
بیا ای یار مظلومان احباب
شها آخر تو سلطانی جهانی
چرا غیبت کند سلطان احباب
شکست ارکان دین از هجرت تو
نه تنها دین، همه ارکان احباب
بیا ای والی ملک ولایت
بیا ای مایه ایمان احباب
همه بر خوان احسانت شب و روز
بیا ای والی احسان احباب
جهان از فرقتت بر ماست دوزخ
بیا ای جنت رضوان احباب
همه سامان یاران گشته ویران
نخواهش بیش از این، ویران احباب
بکن رحمی پس از این طول هجران
به آه سینه سوزان احباب
ندانم عاقبت کی می شود طی
شبان هجر بی پایان احباب
جواد از هجر تا کی اشک ریزد
خدایا کی شود دوران احباب
تو خود دانی صلاح اما چه باشد
شوی روزی اگر مهمان احباب
قافیه (ب)


العضوية للحصول علی البرید الالکتروني
الاسم:
البرید الالکتروني:
montazar.net

التصویت
ما ترید أن یتم البحث عنه أکثر فی الموقع؟
معارف المهدويةالغرب و المهدوية
وظیفتنا فی عصر الغیبۀالفن و الثقافۀ المهدوية
montazar.net

المواقع التابعة