«الهي قد جرت علي نفسي في النظر لها، فلها الويل ان لم تغفر لها!» [1] در قاب نيلگون آسمان سحري، غبار از زمان را از آينهي ذهنم پاك ميكنم و در عمق آينه به خود مينگرم، به آنچه كردهام از خوب و بد؛ سير ميكنم و كردهها را وارسي ميكنم، چه بسيار بودهاند فرصتهاي طلايي كه ميتوانستند توشهاي از عمل خير شوند و هدرشان دادهام؛ چه بسيار راههاي كج كه از راه راست دورتر و سختتر بودهاند و به جاي راه راست برگزيدهامشان؛ چه بسيار نبايدها كه بيتوجه، انجام دادنشان دادهام و چه بسيار بايدها كه آسان تركشان كردهام.چه حرامها كه مرتكب شدهام و چه واجبات كه در انجام دادنشان كوتاهي نمودهام، چه توشهي كمي برگرفتهام، چه بار سنگيني از گناه با خود حمل ميكنم! اگر سفر نزديك باشد، اگر بانگ رحيل در دهند، اگر لحظهاي ديگر، ماندن در دار دنيا به سر آيد، با اين همه بدي، با اين همه بيخيالي، با اين بار سنگين گناه چه خواهم كرد؟!«الهي! قد جرت علي نفسي في النظر لها، فلها الويل ان لم تغفر لها؛خداي من! بر نفسم ستم كردم آن گاه كه بيهوده مهلتش دادم، پس واي بر من اگر تو مرا نبخشي!»واي بر من، واي بر من؛ چه جسورانه پردهي حرمت تو دريدم، چه آسوده گناه كردم و از فرجامش بر خود نلرزيدم، چه غافلانه توبهام را به زماني ديگر انداختم، هر روز به اميد فردا، كه گويي كه زمان مرگ را ميدانم!اينك من ماندهام و بار سنگين گناهانم، گناهاني كه مستي لذتش از بين رفته و فرجام بدش به جاي مانده است [2] من ماندهام با يك دنيا خشم و غضب تو. نه كسي هست از من شفاعتي كند، نه پناهي كه از عذابت در امانم دارد. نه دژ استواري كه از تو به دان جا بگريزم، نه محل امني كه به سوي آن پناه برم. [3] من ماندهام و كردار بدم كه مستحق خشم توست. [4] گويي اينك ميشنوم نداي قرآن را که: «آنان كه نافرماني خدا و رسولش را كردند، در گمراهي آشكاري گمراه شدند [5] آنان كه دربرابر خدا و رسولش عصيان ورزيدند، پس برايشان آتش جهنمياست كه در آن جاودان خواهند بود». [6] واي بر من از آتشي كه به دست خود افروختهام؛ آتشي كه استخوان را خاكستر و ساكنان خود را از آب جوشان سيراب ميكند. [7] چه خواهم كرد با اين عذاب دردناك؟!با اين بار گناه، اگر بخشش تو نباشد، فرداست كه به چشم ببينم كه چگونه شعلههاي دوزخ بر من احاطه كنند و من با توان كم چگونه در طبقات آتش بر خود بپيچم؟! [8] اي مهربان! اي بخشنده! اي پناه پناه آورندگان! اي مجير! درماندگيام را بنگر و بر خطايم پردهي بخشايش بيفكن! به فضل و رحمتت مرا از آن آتش پناه ده و به حسن چشم پوشيات از لغزشهايم در گذر! [9] اي مهربانترين مهربانان! پناهم باش آن روز كه عذرخواهي بدكاران سودي نميبخشد. [10] از اين لحظه دستم را بگير تا از باغ هستي، گلهاي نيكي بر چينم و توشهام را با علفهاي هرز و بيهوده پر نكنم. مددم كن تا آينهي دلم همواره فرجام را به من بنماياند تا هرگز مهلت را پايدار نپندارم و از تو و خواستهها و از زينهارت غافل نگردم. ياريام كن تا در روز حسرت بدكاران، سرافراز و سربلند باشم، اي مهربان و اي كريم!
[1] بخشي از مناجات شعبانيه.
[2] صحيفهي سجاديه، دعاي 31: «من ذنوب ادبرت لذاتها فذهبت و اقامت تبعاتها، فلزمت».
[3] همان، دعاي 32: «لا شفيع يشفع لي اليك، و لا حفير يومنني عليك و لا حصن يحجبني عنك و لا ملاذ الجا اليه منك».
[4] همان، دعاي 32:«و استوجبت بسوء سعيي سخطتك».
[5] سوره احزاب (33) آيهي 36: (و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبينا).
[6] سوره جن (72) آيهي 23:(و من يعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدين فيها ابدا).
[7] صحيفهي سجاديه، دعاي 32:«و من نار تذر العظام رميما و تسقي اهلها حميما».
[8] بخشي از دعاي كميل: «ام كيف يشتمل عليه زفيرها و...، ام كيف يتقلقل بين اطباقها و...».
[9] صحيفهي سجاديه، دعاي 32:«اجرني منها بفضل رحمتك، و اقلني عثراتي بحسن اقالتك».
[10] سوره غافر (4)آيهي 52: (يوم لا ينفع الظالمين معذرتهم).