montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

«الهي! هب لي كمال الانقطاع اليك.» 573 .دنيا با همه‌ي زرق و برق فريبكارانه‌اش زمام دلم را به سوي خود مي‌خواند و نگاه مهرم را به سوي رفاه، مقام، ثروت، شهرت و هزار معناي پوچ ديگر مي‌كشاند. شيطان گام به گام، از لذايذ دنياي، تور غفلتي مي‌سازد و بر من مي‌اندازد. بارها فريبم مي‌دهد و مرا به خطا مي‌خواند، به بيراهه‌ها، به ورطه‌هاي هلاك و بدبختي، كه با مكر و حيله، آذين شده‌اند. حاجتمندي‌ام را به رخ مي‌كشد و دست طلبم را به سوي غير مي‌كشاند. در ميان اين همه فريب، بيراهه و آذين‌هاي دروغين، من مانده‌ام ضعيف و ناتوان، حاجتمند و سرشار از نياز، تشنه‌ي مهر تو، عطشناك پرستش تو با تمام يگانگي‌ات. مهربانا! مرا درياب كه در اين دنيا رشته‌ي مهر تو را گم كرده و در پي‌اش اشك مي‌ريزم.«الهي! هب لي كمال الانقطاع اليك؛ خداي من! بال رستن از همه چيز تا رسيدن به خودت را به من مرحمت كن!»كوير خشكيده‌ي دلم، در انتظار جرعه جرعه آب مهرباني توست. هنگام به دنبال انوار محبتت، همه جا را گشته، دست‌هاي نيازم به سوي تو بلند است و نداي ناله‌ام بر آسمان. خدايا! من تو را مي‌خواهم، تو هم‌اي مهربان، مرا بخواه!همه چيز اين دنيا، دست و دلم را در بند كشيده، دلم از فراواني نعمت به فتنه‌ي لذت افتاده، نسيم سلامتي، مستي بي‌خبري از عبادت بر من افكنده، هواي نفس گرفتارم كرده و دنيا بر من دست يافته. [1] چون به سوي تو رو مي‌كنم، بندها سد راهم مي‌شوند.زندگي با همه‌ي تعلقاتش زنجيري شده بر پاي پرنده‌ي دلم كه چون قصد پرواز به سوي آسمان محبتت كند، قدرت پرواز از او سلب مي‌گردد.مباد كه اين بندها بر پاي من بماند و من به اين بندها عادت كنم و از تو و از پرواز به سويت غافل شوم. مباد كه خود با دست خود اين بندها و تعلقات را افزون كنم و به آن‌ها دل خوش دارم. مباد كه نداي (فدخلي في عبادي) [2] بلند شود و من در بند اين تعلقات بمانم و از اين رستگاري بزرگ باز مانم.مهربانا! تو ياري‌ام كن، بندها از پايم بگشا، مهرشان را از دلم بيرون كن، چنان كه تنها و تنها به تو بينديشم و مهر تو را در سينه بدارم.رحيما! مددم كن كه به وقت نياز تنها به درگاه تو حاجت آورم، در بيچارگي فقط به پيشگاه تو بنالم. چون مضطر شوم جز از تو كمك نخواهم و گاه حاجت به غير تو فروتني نكنم. [3] الهي! دلم را به جز از ياد خودت از هر يادي خالي كن، زبانم را جز به شكر خودت از هر سپاسي باز دار، اعضايم را جز به طاعت خود از هر طاعتي باز دار! [4] چنان كن كه با بريدنم از غير و پيوستنم به تو از هر شايبه‌اي خالص شوم و با تمام وجود به تو رو آورم، از نيازمندان عطاي تو، رو گردانم و دل بريده از همه چيز، غرق در زلال مهرت و مست شميم محبتت، به سوي تو آيم.خدايا! قلبم را خلوتگه محبت خود ساز [5] و دلم را جايگه مهرت، چنان كه هيچ مهر و محبت ديگري در آن جاي نگيرد؛ چشم دلم را از آنچه در مسير غير عشق توست، كور ساز [6] و به نور خودت روشن كن!اميدا! ريسمان محبتم را از ديگران پاره كن و با مهر خود پيوند ده، چنان كه جز رشته‌ي محبت تو رشته‌اي بر گردنم نباشد،ترس از گسستن از ديگران را با پيوستم به خودت از من بردار، [7] از عشق و بندگي، دو بال پروازم ده تا سرگشته از هر چيز، به سوي تو پرواز كنم، اي محبوب من!
[1] بخشي از مناجات شعبانيه.
[2] صحيفه‌ي سجاديه، دعاي 52: «بدنه غافل لسكون عروقه و قلبه مفتون بكثره النعم عليه... و فتنه الهوي و استمكنت منه الدنيا».
[3] سوره فجر (89) آيه‌ي 29:«در ميان بندگان داخل شو».
[4] صحيفه‌ي سجاديه، دعاي 20: «و اسيلك عند الحاجه و اتضرع اليك عند المسكنه و لا تفتني بالاستعانه بغيرك اذا اضطررت و لا بالخضوع لسوال غيرك اذا افتقرت».
[5] همان، دعاي 11: «و اشغل قلوبنا بذكرك عن كل ذكر، و السنتنا بشكرك عن كل شكر و جوارحنا بطاعتك عن كل طاعه».
[6] همان، دعاي 21:«و فرغ قلبي لمحبتك».
[7] همان،دعاي 9: «و اعم ابصار قلوبنا عما خالف محبتك».
پرواز تا بی نهایت


العضوية للحصول علی البرید الالکتروني
الاسم:
البرید الالکتروني:
montazar.net

التصویت
ما ترید أن یتم البحث عنه أکثر فی الموقع؟
معارف المهدويةالغرب و المهدوية
وظیفتنا فی عصر الغیبۀالفن و الثقافۀ المهدوية
montazar.net

المواقع التابعة