«فلك اسيل.» [1] سحرگاهان كه نسيمي خوش، عمق وجودم را به پرواز در ميآورد، ازاندكي دورتر، نظري به خويشتن خويش مياندازم، وقتي نگاهم از پشت پنجرهي حقيقت بر وجودم مينگرد، وجودي درمانده و سراپا نياز ميبينم كه جز حاجت و خواهندگي، هيچ چيز ديگري نيست. همهيمان همين وجود سراپا نيازيم، همين فقر محضيم، آنچه هست اوست. ما عدمهاييم كه در گرو وجود او پا در عرصه وجود نهاهايم. بگذريم از اين كه گاه همين وجود ناچيز سراپا احتياج، رخت غرور بر تن ميپوشاند و مني ميشود و قدرتي پوشالي در خود گمان ميبرد.كجا ببريم اين بار تمنا را؟ از كه بخواهيم اين درياي حاجت را؟ اي مهربان بخشنده، اي كرامت محض! جز تو كه همه چيزي و وجود محضي، جز تو كه بخشش كريمانهات، هر ذرهي ناچيز را، به باران جود و كرم، تفضلي ميكند؛ جز تو، از كه بخواهيم؟ دريغا اگر به سوي نيازمندان دست طلب دراز كنيم.«فلك اسيل؛ تنها از تو ميطلبيم».اين وجود سراسر نيازمان را به درگاه تو عرضه ميداريم و به دست كرمت چشم اميد ميدوزيم. دامن تمنايمان را از اميد بخشش و لطف تو پر ميكنيم و از تو ميخواهيم تا در وزش نسيم لطفت در اجابت به اين تمناي عاجزانه، شميم خوش وجودت را حس كنيم و لطافت ريسمان مهري را كه از بنده تا خدا كشيده شده، از صميم قلب دريابيم. شايد اين تمنا و حاجت بهانهاي باشد، براي اين كه از تو بخواهيم، تا با تو باشيم و نور يادت را در قلبمان حس كنيم. شايد نيازمندمان خواستهاي تا هنگام آوردن نياز به درگاهت، درت را بكوبيم و هم كلامت گرديم تا رشتهي الفتمان نگسلد، تا جاري مهر و عطوفتمان قطع نگردد، تا از تو غافل نشويم و تو را از ياد نبريم. تو ما را خواستهاي پس نياز را به اين بهانه در ما نهادهاي و چه زيبا و كريمانه تمناهامان را پاسخ ميگويي و چه لطيف، زلال بخشش را به زمين وجودمان جاري ميكني.دريغا اگر جز به درگاه تو آييم، دريغا اگر در خانهي ديگري را بزنيم، دريغا اگر خواب غفلتمان آن قدر سنگين باشد كه حتي به حاجتي هم به در خانهات كشيده نشويم و دريغا اگر مستي فريب دنيا آن قدر در وجودمان رخنه كرده باشد كه از غير تو، طلب حاجتي كنيم؛ كه خواستن و تمنا كردن از تو، ما را به تو نزديك ميكند و خواستن از غير تو ما را از آنها دور و نزد آنها كوچك ميكند، [2] پس اين چه غفلتي است كه تو را رها كنيم و به ديگران اميد بنديم؟!نه، جز از تو حاجتي نميخواهم؛ كه تو چون عطا كني، به كرامت عطا كني و چون بازداري، خير و بركت در آن جاري كني. [3] كريما! من بار حاجت به درگاه تو ميافكنم، دست طلب به سوي تو دراز ميكنم، مخواه كه حاجتمند غير تو شوم و مپسند كه روي طلب به سوي غير تو باز كنم. مرا درياب كه رد كردن سايل از ساحت تو دور است. [4] مرا به كرانهي درياي جود و كرمت راه ده و سايهي بخشش هميشگيات را بر سرم بيفكن، از وجود سراسر كرم!
[1] بخشي از مناجات شعبانيه.
[2] غررالحكم، حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد:«التقرب الي الله تعالي بمسالته و الي الناس بتركها».
[3] همان:«لا تسالوا الا الله سبحانه، فانه ان اعطاكم اكرمكم و ان منعكم خارلكم».
[4] سوره ضحي (93) آيهي 10:(و اما السايل فلا تنهر).