«اسئلك... و ان تجعلني ممن يديم ذكرك.» [1] در اين آشفته بازار پر هياهوي دنياي امروز، در اين جنجال بيانتها بر سر بودن ها و چگونه بودنها، در اين مخروبههاي به جا مانده از طوفان غفلتها و فراموشيها، كساني تو را ميخوانند، در ميان امواج صداهاي پوچ و تو خالي و بيمفهوم، صدايي هم نام تو را ميآورد و نامت زلال آرامش و قرار را جاري ميسازد. اگر زميني هست، بركتي هست، باراني هست و سبزي زندگي هست، تنها از بركت نام توست.نام توست كه زندگي را به راه مياندازد، باران حيات نازل ميكند و موج طراوت بر ساحل زندگي ميافكند. خوشا دهاني كه جز به آوردن نام تو، گشوده نشود. [2] خوشا صدايي كه به ذكر اسم تو بر آيد و خوشا چشمي كه بر ساحل نگاهش زورق نام تو لنگر اندازد. خوشا آنان كه در هر نفسي، به نام تو، يك دنيا طراوت را به روح سبزشان هديه ميكنند. خوشا آنان كه يكسره در پناه نام تو انس ميگيرند و خوشا آنان كه به دور از هر كاري لهوي، هر سخن هرزي، در كار ذكر تواند، سخنشان ذكر توست، گامهايشان به نام توست، خواستن و برخاستنشان به نام توست. خوشا آنان كه در سايهسار سبز و با صفاي نام و ياد تو زندگي ميكنند. مهربانا، لطيفا! من نيز از اينك تو را ميخوانم كه چنينم عطا كني:الهي!... اسيلك... ان تجعلني ممن يديم ذكرك؛ خدايا! از آنانم قرار ده كه هميشه در ذكر تواند».آنان كه با نام تو آمدند، به نام تو زيستند و به نام تو رفتند. شير مردان روز و زاهدان شب كه در چشمشان نور آسماني ياد تو ميدرخشيد و در فرجام نيك زندگيشان، به سوي مغفرت و پاداش بزرگ تو پر كشيدند، متقيني كه نام و ياد تو شيوهي زندگيشان بود [3] و با آوردن نام تو خود را در مجلس محبوب ميديدند. [4] لطيفا! در اين چند راهيهاي پرفريب زندگي امروز، در اين راه پر از دام و فتنه، كه هر ذره آوايي دارد و مرا به خود ميخواند، نام تو چراغ هدايت من است و پيوستگي يادت، ريسمان فلاح من. [5] در اين درياي پراضطراب و اين غفلتگاه پرمخاطره كه هر كس را به گونهاي به درون گردابهاي پرتلاطم خود كشيده است، نامت ساحل آرام و اطمينان قلب من است. [6] رحيما! من به آوردن نامت و پاشيدن عطر يادت در تمام لحظات زندگيام اميد رستگاري دارم و چشم انتظار به گشايش در فيض و رحمتت دوختهام. عزيزا! مرا در زمرهي آنان كه از نام تو باز ماندند و شيطان همدم و همنشين آنان گشت، قرار مده! برايم مخواه قلبي را كه ديوار قساوتش راه بر عطر جانبخش نام تو بربندد و مرا به وادي گمراهي و هلاكت افكند. بر من مپسند لحظهاي را كه دنيا به فريبي، مرا از نام و ياد تو غافل سازد؛ كه خود فرمودي:«اي كساني كه ايمان آورديد! اموال و فرزندانتان، شما را از ياد خدا غافل نكند، و هر كس چنين كند، همانا زيانكار است». [7] بارالها! اين خسران آشكار و زيان ابدي را بر من مپسند! اي خداي مهربان من! شميم يادت را همواره در كوچههاي زندگيام بيفشان و آسمان دلم را به خورشيد يادت نور افشان كن! در زمرهي خوباني قرار ده كه چون نام تو ميآيد، قلبهاشان به تپش ميافتد، [8] آنان كه در هر نفس، نام تو را ميآورند. از ذكر دايم برايم بالي بساز تا در آسمان مهرت به پرواز درآيم و از همهي پوچيها و بيهودگيهاي دنيايي كه تاب و تبش، هر كس را در عمق خود فرو ميبرد، رهاييم ده، اي مهربان پاينده!
[1] بخشي از مناجات شعبانيه.
[2] غررالحكم، 5936: «طوبي لمن صمت الا من ذكر الله».
[3] همان، 5163: «ذكرالله شيمهالمتقين».
[4] همان، 322:«الذكر مجالسه المحبوب».
[5] سوره جمعه (62) آيهي 10:(و اذكروالله كثيرا لعلكم تفلحون).
[6] سوره رعد (13) آيهي 28: (الا بذكرالله تطمين القلوب).
[7] سوره منافقون (63) آيهي 9: (يا ايها الذين امنوا، لا تهلكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاوليك هم الخاسرون).
[8] سوره انفال (8) آيهي 2: (انما المؤمنون الذين اذا ذكر الله و جلت قلوبهم).