montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

مهدویت رو در رو با جاهلیت- بخش دوم: جاهلیت نوین


جاهلیت نوین در عصر ما
در بحث از جاهلیت اول، گفته شد که جاهلیت دوم، جاهلیتی است که دنیای امروز با همه ی پیشرفت های علمی و تمدن عظیم بی سابقه بشری و ادعای تشکیل حکومت جهانی، گرفتار آنست. این گفته چگونه قابل پذیرش است؛ در حالی که ادعای عقلانیت بشر، گوش فلک را کر کرده است.
به منظور تبیین جاهلیت نوین: چند محور اساسی زندگی بشر را مورد بررسی قرار می دهیم:

الف) انحراف در مبانی فکری
مهم ترین مبنای فکری بشر بعد از رنسانس، اومانیسم است. اومانیسم به مفهوم محوریت انسان در همه ی ارزش های انسانی است. (انسان محوری در مقابل خدا محوری).
خواست انسان غربی بریدن تمام از آسمان و پیوستن آن به زمین است. در دوران رنسانس تنها یک واژه بود که مورد احترام قرار گرفت و از پیش، سراسر برنامه ی تمدن جدید را در خود خلاصه کرد. این واژه، اومانیسم بود. منظور از این واژه این است که همه چیز را محدود به موازین بشری محض سازند و هر اصل و طریقتی را که خصلت معنوی و برین دارد، به صورت انتزاعی و مجرد درآورند و به بهانه ی تسلط بر زمین، از آسمان روی برتابند. اومانیسم نخستین صورت امری است که به شکل نفی روح دینی معاصر درآمده است، یعنی لائیسم.
و چون می خواستند همه چیز را به میزان بشری محدود سازند، سرانجام مرحله به مرحله به پست ترین درجات وجود بشری سقوط کردند.[1]
ب) نژاد پرستی
در جاهلیت عرب، از حمیت جاهلی، تعصبات قبیلگی و نژاد پرستی سخن به میان آمد. انتظار می رفت که انسان امروز با همه ی ادعای خدایی اش در قدرت و علم، از این فضا بگذرد. اما وقایع چند قرن اخیر نشان داد که هنوز بشر گرفتار همان تعصبات جاهلی است.

ج) فساد اخلاقی
در این که فساد اخلاق و فحشا در دنیای امروز، در بیشتر ارکان زندگی بشر رخنه کرده، تردید نیست. به تعبیر «قرآن»:
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ ؛ به سبب آنچه دست های مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است.» [2]
در جامعه جاهلی عرب و در جوامع گذشته بشر، فساد اخلاق و فحشا رایج بود. اما نه به عنوان یک فضیلت و ارزش، اما در دنیای امروز این ها معیار ارزش تلقی می شوند؛ مثلاً در «هندوستان»، فرقه ای وجود دارد با عنوان لینگامیزم. درباره ی این فرقه در کتاب «تاریخ جان ناس» آمده:
اینها بخش تناسلی مرد را به عنوان معبود می پرستند. آنها در این باره فیلمی ساخته و آزادی در قلمرو جنسی را فطری قلمداد نموده اند. از جمله موارد فیلم، بحث لینگامیزم است. [3]

د) استبداد و ستم
ظاهراً در دنیای متمدن امروز، بعد از جنگ آزادی بردگان در «آمریکا»، برده داری از بین رفت، اما حقیقت در تاریخ چند صد ساله اخیر چیز دیگری است. برده داری و ظلم و ستم، چهره ی دیگری پیدا کرده که بسیار زشت تر از برده داری قبل از اسلام و قرون وسطا است.
به عنوان مثال به چند مورد از نمونه های انحطاط فکری و فرهنگی در جوامع اسلامی اشاره می شود:
الف) وهابیت: یکی از چهره های جاهلی و زشت که به نام اسلام در قرن های اخیر در «عربستان» و بعضی از کشورهای اسلامی بروز پیدا کرد و متأسفانه برای از بین بردن چهره ی زیبای اسلام اهل بیت علیه السلام از سوی بعضی از کشورهای استعماری حمایت شد، وهابیت بود.
ب) صوفی گری: تصوف، روشی خاص در زندگی است، که اطمینان و راحتی و تسکین درونی و سعادت ایده آل شخص صوفی را از غیر راه کار و کوشش و نظامات و فعالیت های عادی زندگی، به وسیله ی تحمل مشقات و زهد و ترک لذایذ و بالأخره با پیروی از اصل فرار از زندگی مادی تأمین می نماید.
«هند»، زادگاه اولیه تصوف بوده و افکار صوفیانه از آنجا به محیط ها و مذاهب دیگر سرایت و نفوذ کرده است.
این تفکرات انحرافی (وهابیت، صوفیه و فرقه های انحرافی دیگر) از یک سو و جو روشنفکری حاکم بر جوامع اسلامی با وابستگی کامل به تفکرات منحط غربی از سوی دیگر: جوامع اسلامی را هم در جاهلیت دیگری قرار داده است.
با این حال، آیا بشر امروز گرفتار جاهلیت نیست؟ عصری که:
1. به جای تربیت الهی بشر، به لجن دنیاپرستی و هواپرستی کشیده شده است.
2. چشمه سارهای عواطف و احساسات شریف انسانی خشک شده.
3. باطل را در برابر حق نهاده اند و از پیروزی آن (باطل) به خود می بالند.
4. بشر نمی داند که از شخصیت های بزرگ و انسان های کامل و رهبران الهی چگونه استفاده کند، گاهی از آنها بت می سازد و گاهی به شدت آنها را تخطئه می کند.
5. بشریت دوران انفجار علم را طی می کند و هنوز نمی داند انسان کیست.
6. هنوز بشر تکامل یافته، زیستن بدون اسلحه را یاد نگرفته و برای اثبات اینکه زنده است؛ مجبور به استفاده از توپ، تانک، ناوهای جنگی و کلاهک های اتمی است.
7. پیوستن انسان ها به انسان دیگر، بر مبنای منفعت طلبی شخصی است، حتی اخلاق او هم اخلاق منفعت طلبانه است.
8. مفهوم لذت جز در لذت های پست مادی معنا ندارد.
9. منطق حاکم عبارت است از: من هدف و دیگران وسیله اند که این نظریه بازگو کننده هویت خودپرستی است.
10. خدا و مشیت الهی نفی می شود تا انسان محور ارزش ها شود.
11. علم، تکنولوژی و هنر در خدمت شهوات و قدرت طلبی انسان قرار گرفته است.
12. نیهیلیسم، پوچ گرایی و بی هویتی انسان، فلسفه امروز بشر است.
13. تمام استعدادهای مادی و معنوی بشری در راه تخریب وجود انسان به کار رفته است.
14. پیمان شکنی، چه پیمان الهی و چه پیمان اجتماعی، رسم عادی بشر امروز شده است.
15. انسان متعالی و امانت دار الهی، به مرتبه ابزار تولید، تنزل یافته است.
16. از وجود لطیف ترین موجود هستی؛ یعنی زن، جز در راه ارضای تمایلات جنسی، استفاده نمی شود.

پی نوشت:
1-ریه گنون، بحران دنیای متجدد ص 18.
2- سوره روم آیه 41.
3-تهاجم یا تفاوت فرهنگی، ص 87.
نویسنده: اسماعیل حاجیان
مهدویت رو در رو با جاهلیت- بخش دوم: جاهلیت نوین


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته