montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

طهارت قوه خيال از اعتقادات باطل
طهارت قوه خيال را در سه بخش مطرح فرموده اند: يکي در بخش اعتقادات فاسد، ديگري در بخش تخيّلات فاسد و سوم در بخش جولان قوه خيال در ميدان آمال و آرزوها، که هر کدام از اين سه مورد براي قوه خيال آلودگي مي‌آورد.
عموم مردم چون به معتقدات خود تعبّد ديني دارند، بر اساس آن اصل تعبّد کمتر به بازيگري قوه خيال در بخش اعتقادات ميدان مي دهند. زيرا تعبّداً مبداء و معاد و وحي و نبوت و رسالت و امامت را پذيرفته اند و هر چه هم ديگران بگويند آنها از اعتقادشان برنمي گردند. حالا به چه اندازه بر اساس اعتقادات خود عمل مي‌کنند بحث ديگري است. اما معمولاً عموم مردم شبهات علمي را در بخش عقايد از مبداء تا معاد نمي شنوند.
نوعاً کساني دچار شبهه هاي علمي مي شوند که راه تحصيل پيش گرفته اند و مي خواهند در اعتقادات خويش تحقيقي داشته باشند. ايشان معمولاً به خاطر داشتن ذهنهاي متفرق دچار اين اشکالات مي شوند و بايد قوه خيالشان را تطهير کنند و راه تطهير قوه خيال ايشان در اين بخش آن است که اوّل رياضيات بخوانند، بعد وارد مباحث منطقي شده و سپس مباحث فلسفي را طي کنند و بعد از آن نظري به عرفان نظري را و افکنده سپس از عرفان نظري وارد عرفان عملي شوند. اين مربوط به محصّليني است که مي خواهند در مسير تحصيل، قوه خيالشان را تطهير کنند. در اين مسير عقل خود به خود قوي مي شود و قوه خيال مقهور عقل مي گردد. اما اکثر مردم که در پي تحصيل نيستند نيازي به طهارت قوه خيال در بخش اعتقادات ندارند آنها از پدران خود نمازي را ياد گرفته اند و خدايي را مي‌پرستند و شک و شبهه اي در اين زمينه ندارند. ما هرگز پدرانمان را نديده ايم که بگويند: اگر عالم دو خدا داشت چه مي شد؟ اين اشکال و امثال اين اشکالات هم هرگز به ذهن آنها خطور نکرده است. معلوم مي شود که قوه خيال عوام مردم در بخش اعتقادات پاک است آنها براي طهارت قوه خيال بايد فقط به دو بخش ديگر توجه کافي بکنند. يکي سوء ظنها و تخيّلات بد و گمانهاي ناروا و ديگري دور کردن آرزوهاي طولاني. اما خواصي که در مسير تحصيلند علاوه بر اين دو بخش بايد قوه خيال خود را از اعتقادات فاسد نيز تطهير کنند. در غير اين صورت به انحراف کشيده مي شوند زيرا طريق تحصيل براي ايشان نه تنها راه نجات نيست بلکه مشکلات بيشتري را براي قوه خيال آنها فراهم مي کند.

انگيزه تطهير قوه خيال
ما از صبح تا شب با قوه خيال در ارتباطيم و با آن کار انجام مي دهيم. اگر قصد خوابيدن کنيم قوه خيال باعث خوابيدن مي شود، اگر بخواهيم صبح به محل کار و تحصيلمان برويم بر اساس قوه خيال اين کار را انجام مي دهيم. چه اينکه زنها نيز بر اساس قوه خيال در خانه مشغول به کار مي شوند. به طور کلي انجام تمامي امور جزئيه اي که همراه با صورتي خاص مي باشد به معاونت قوه خيال صورت مي گيرد نه قوه عاقله، زيرا عقل قوه اي براي ادراک کليات است و در جزئيات دخالتي ندارد. عقل هيچ گاه نمي گويد: اين زمين است، آن آسمان است، اين خورشيد است، آن ديگري ماه است، اينجا محل کار و تحصيل من است و ... تمام اين کارها را قوه خيال مي کند. عقل فقط يک برنامه کلي مي دهد. لذا قوه خيال را به «دستگاه عکاسي نفس ناطقه» تعبير مي کنند. همانگونه که عکاس به واسطه دوربين عکاسي اش از درخت و حيوان و انسان و ديگر موجودات عکس مي گيرد و بعد به عکسها نگاه مي کند تا ببيند مطابق با واقع گرفته يا نه، قوه خيال هم به منزله دوربين عکاسي نفس انسان است که انسان از اين طريق عکس موجودات را مي گيرد و با آن ادراک مي کند. قوه خيال واسطه بين نشاه ماده و عالم عقل است. عقل از طريق قوه خيال عکسبرداري مي کند و با آن ادراکات عقلي انجام مي دهد، اما متأسفانه عموم مردم؛ پيش از اينکه قوه خيال را واسطه‌اي براي ادراکات عقلي قرار دهند از قوه خيال در بخش وَهميّات استفاده مي‌کنند و نوعاً به جهت انس با کثرات کمتر از ادراکات عقلي بهره مي‌برند.
هر چه قوه خيال تطهير شده تر باشد تمثيلات نفس نيز زلالتر خواهد بود. که از اين امر به مراقبت در مرتبه قوه خيال تعبير مي کنند و آن بسيار کار سخت و مشکلي است زيرا هميشه سوءظنها و گمانهاي ناروا و آرزوهاي طولاني وجود دارد و باعث آلودگي قوه خيال مي شود. از طرفي چون نوعاً مردم غرق در امور اجتماعي متعارف بوده و هر کس به دنبال نفع مادي خودش است، قوه خيال در اين بخشها دير تطهير مي شود.

طهارت قوه خيال از گمانهاي ناروا
راه تطهير قوه خيال در سوءظن ها اين است که انسان هميشه جهت مخالف گمان خود را اخذ کند. تا ديد نسبت به دوست و رفيق و همکار و همسايه و فاميل و هم محلي و همشهري و هم وطن خود بدگمان شده است زود طرف مقابل را بگيرد و بگويد: «ان شاء الله اينگونه که من فکر مي‌کنم نبوده، من بد برداشت کرده ام ان شاء الله او آدم خوبي است و از اين کار قصد خيري داشته و...» فقط در اين صورت است که قوه خيال زود تطهير مي‌شود.
در روايات فرموده اند: هر کس براي طي سير انساني چند کار بايد انجام دهد، يکي اينکه اصلاً خوبيهاي خود را نبيند. اگر نمازي خوانده بعد از نماز با خود نگويد: عجب نماز خوشي خواندم، چه حالي بود و چقدر اشک ريختم و ... او بايد هميشه بعد از نمازش ناراحت باشد که چرا چنين نمازي به جاي آورده، چرا نتوانسته بهتر از اين نماز بخواند. اگر ماه رمضان را به روزه گذرانده مي‌تواند براي فرا رسيدن عيد فطر خوشحالي کند اما بايد از طرفي ناراحت باشد و خود را سرزنش کند که چرا احياناً در اين ماه غيبت کرده، سوءظن داشته، چرا از روزه گرفتنش لذتي نبرده، و چرا حالا که ماه رمضان به اتمام رسيده، از تمام شدن آن دلگير و ناراحت نشده است زيرا اگر انسان کسي را واقعاً به دوستي برگزيند از فراق و جدايي اين دوست محبوب، بد حال و غمگين خواهد شد حال که چنين است پس چرا وقتي به من گفتند اين ماه يک روز زودتر تمام مي شود از کوتاهي آن خوشحال شدم و احساس ناراحتي نکردم؟! پس معلوم مي شود من هنوز آن انس و عشق کامل به ماه رمضان را پيدا نکرده ام و ... خلاصه بعد از انجام هر کار خيري خود را سرزنش کند که چرا بهتر از آن را انجام نداده است.
در نکته 141 هزار و يک نکته آمده است: «ميبدي در فتح ثالث فاتحه ثانيه آورده است که شيخ سعد الدين حموي سوار بود و به رودخانه رسيد و اسب از آب نمي‌گذشت امر کرد که آب را تيره ساختند و به گل آلوده کردند و اسب در حال بگذشت، فرمود: تا خود مي ديد از اين وادي عبور نمي توانست کرد.»
ديگر اينکه در خود فرو رود و عيبهاي خودش را پيدا کند. بگويد: «من آدم خوش اخلاقي نيستم، هميشه نسبت به ديگران سوءظن دارم، زبانم نيز قفل و بند ندارد و هر چه مي خواهد مي گويد، گناه هم که مي کنم و ...» خلاصه به جاي اينکه عيب جويي ديگران را بکند به دنبال عيوب خود باشد. اين عمل باعث مي‌شود که قوه خيال در متن ذات نفس تحقيق کرده و نقائص خود را شناسايي کند. اگر نقائص شناسايي شود قطعاً انسان به فکر معالجه آن مي افتد. همانند اين که آقاي پزشک ابتدا بايد درد مريض را تشخيص دهد و بداند که کجاي مريض درد مي کند و بعد به فکر درمان آن بيفتد.
اما نسبت به ديگران فرموده اند عکس آنچه را که در خود عمل مي کني، عمل کن. يعني اين که اولاً خوبيهاي ديگران را ببين و به جاي اينکه مانند مگس روي زخم بنشيني و به دنبال عيوب ديگران بگردي کارهاي خوب آنها را مشاهده کن. نگو: «فلاني آنجا يک اشتباه کرده»، چون اگر او در آنجا يک اشتباه کرده در جاي ديگر هم چهار تا کار خوب کرده است. چطور آن چهار خوبي را نمي بيني و همين يک نقص را مي بيني؟!
اين مطلبي که از روايت به عرض شما رساندم و مقداري هم به شرح آن پرداختيم راهي بود جهت تطهير قوه خيال. انسان بايد به گونه اي باشد که اگر مثلاً فقيري را ديد ناراحت شود. عکس قضيه نشود که اگر مثلاً دوستي را ديده که معامله خوب و پر نفعي کرده ناراحت شود و با خود بگويد: پس من چرا ضرر کردم؟! اين طور بودن باعث مي شود که نفس هيچگاه آرام نگيرد و عقل دائماً گرفتار قوه خيال باشد. اگر عقل بين دو مسلماني که دعوا کرده اند حکومت کند، خيلي زود موجب اصلاح خواهد شد. اما در اين بين کساني هستند که بر اساس داشتن قوه خيال آلوده باعث شعله ورتر شدن اين آتش مي شوند. در جريان حضرت ابراهيم عليه السلام وقتي او را به آتش افکندند دو حيوان مشغول به کار شدند يکي زنبور عسل بود و ديگري مارمولک. زنبور عسل به محض ديدن افروخته شدن آتش تند تند مي رفت و در دهان خود آب مي کرد و بر روي آتش مي ريخت. در روايت آمده که جناب جبرئيل از او پرسيد: مي داني که آتش عظيمي بر پا شده، تو چگونه مي خواهي با اين دهان کوچکت آن را خاموش کني؟ گفت: من بناي خاموش کردن آتش ندارم. من فقط به وظيفه ام عمل مي‌کنم و به مقدار حجم دهانم آب مي برم و بر روي آتش مي ريزم، ديگر کاري ندارم که خدا آن را خاموش مي کند يا نمي کند. در اين جريان مارمولک نيز دست به کار شده بود. او زمين را مي کند و به زير زمين مي رفت و از زير، آتش را فوت مي کرد تا آن را شعله ورتر کند. بعضي ها در اجتماع مارمولک صفتند. به جاي اينکه خود را تطهير کنند هميشه سعي دارند آتش نهفته زير خاکستر مشکلات ديگران را شعله ورتر سازند. اما بعضي ديگر همچون زنبور عسل هستند، علاوه بر اينکه عسل مي دهند، هميشه به دنبال رفع مشکلات ديگرانند.

سهولت تطهير قوه خيال در بعضي از انسانها
همانگونه که به عرض رسانديم قوه خيال اگر درست تطهير شود مي تواند دستگاه عکسبرداري نفس نسبت به ماوراي طبيعت باشد. اينجاست که شخص خوابهاي خوش مي بيند و تمثّلات شيرين زلالي پيش مي آيد، حقائق آينده را مي بيند، باطن افراد را مي بيند، مي تواند با بو کردن انسانها را بشناسد و بعد با ايشان ارتباط برقرار کند و ... يعني عقل به واسطه قوه خيال مي تواند اسرار عالم و اسرار درون مردم را عکسبرداري کند. انسان هر وقت ديد نمي تواند آن را که در ذات افراد نهفته است ببيند و عکسبرداري کند، معلوم مي شود که هنوز قوه خيالش را تطهير نکرده است. لذا در موردانبياء آمده است که ايشان به محض پا گذاشتن در اجتماع و وارد شدن در جمع مردم مي توانستند تشخيص دهند که چه کسي سر به راه است و چه کسي منحرف شده است. ايشان به واسطه دستگاه عکسبرداري‌شان درون افراد را مي بينند و اعلام مي دارند که اين درون خراب است ولو اينکه نماز شب خوان هم باشد و آن ديگري ذات پاکي دارد ولو اينکه شرابخوار باشد يا حجابش را رعايت نکند. اين است که حضرت عيسي علیه السلام هميشه به دنبال اوباش بود و سعي داشت از بين همين لاتها صحابه انتخاب کند. بعضي از خواص به ايشان مي گفتند: «آقا مگر ديوانه شده اي؟ به دنبال ما بيا و از بين ما صحابه بگير». حضرت مي فرمود: «نه! در بين همين ها کساني هستند که قابليت دارند و بايد به دام من بيفتند». اتفاقاً آن حواريوني که از خواص حضرت عيسي علیه السلام بودند نوعاً از بين ياغيهاي بيابانها به شکار حضرت در آمده بودند.
اگر کسي شکارچي باشد در چندين شغل مي تواند شکارهاي خوبي داشته باشد. يکي در بين راننده کاميونها. فقط خدا مي داند که اين دسته چه بافت عجيبي دارند. اگر کسي اهل دل باشد و بخواهد حقايقي را به ديگران بدهد، يکي از بهترين راههای آن است که در بين راننده کاميونها تحقيقي داشته باشد. بعضي از اولياء الله را سراغ داريم که ايشان نوعاً در مسافرتها سوار کاميون مي‌شوند. چون راننده هاي عمومي که از صبح تا غروب مردم را سوار و پياده مي‌کنند آنقدر عصبي هستند که انسان به سختي مي تواند از بين هزار هزار آنها اهل دل پيدا کند.
در بين ماهيگيرها هم مي شود انسان شکار داشته باشد و همين طور کساني که در لب درياها زندگي مي کنند و يا آنها که قايقراني و کشتيراني مي کنند و در درياها مسافرت دارند.
در بين خلبانها نيز افرادي که صاحب قابليت باشند فراوانند و افراد بسياري را مي توان در بينشان شکار کرد. چون عموماً هر کس از اين دائره جمع عامه مردم و روزمره گي ايشان و برخوردها و معاشرتها و رفت و آمدها به دور باشد قوي مي شود و قابليت پيدا مي کند. معلوم مي شود افراد نامبرده داراي بافتي هستند که خداوند مطابق آن، اين شغل را به آنها داده است. چون در عالم تمام شغلهای افراد مطابق با چينش دروني آنها تنظيم مي شود که اين بسيار عجيب است.
اگر کسي بگويد: اينگونه که شما مي فرمائيد نيست زيرا خود من خيلي اتفاقي به اين شغلي که دارم روي آورده ام و هيچ برنامه ريزي براي آن نداشتم بلکه روزي از محل تحصيلم برمي گشتم که يکي همان جا جلوي مرا گرفت و پيشنهاد اين کار را به من داد و من هم قبول کردم، پس مي بينيد من به شخصه در انتخاب شغلم، تصميم و برنامه ريزي قبلي نداشتم و مانند اين امور...
در جواب چنين شخصي مي گوييم: نه خير! شما هرگز نمي توانيد بفرماييد که من نمي دانستم، زيرا تو بافتي داري که نظام هستي مطابق آن پياده شده است. همه عالم تشکيل يافته از اجزاء به هم پيوسته اي است که نظم عمومي آن مطابق با هر جزئش، براي آن جزء، کار خاصي معين کرده است. مثلاً چشم وظيفه ديدن و گوش وظيفه شنيدن دارد. يعني بين چشم و ديدن و همين طور بين گوش و شنيدن مناسبت وجود دارد.
يکي ديگر از مشاغلي که در بين آنها مي شود افراد صاحب قابليت پيدا کرد، شغل معلمي است. زيرا معلمان که وظيفه تعليم بر عهده دارند مجراي فيض حق مي گردند. البته معلم زماني مي تواند مجراي فيض حق باشد که بتواند حقيقت معلّمي را خوب ادراک کند که الحمدلله بعد از پيروزي انقلاب اينگونه از بخشها تا حد زيادي تقويت شده است.

بصيرت بعد از تطهير قوه خيال
عرض کرديم که قوه خيال براي عکسبرداري حقائق نظام هستي و اسرار درون مردم در انسان تعبيه شده است. منتهي خداوند راه تطهير قوه خيال را بسيار سنگين کرد تا ابتدا جان انسان قوي شود و بعد چشم بگشايد و حقائق نظام هستي را مشاهده کند تاآنجا که بگويد: «الهي، همه، ددان را در کوه و جنگل مي بينند و حسن در شهر و ده.» [1] و در عين حال آنقدر جان قوي پيدا کند که بعد از ديدن حقائق بگويد: «خداست دارد خدايي مي کند» و دست تصرف به چيزي هم دراز نکند. در بين خلق باشد و با آنها معاشرت کند اما در عين حال با هيچکس نباشد. اگر قوه خيال تطهير شود اسرار مردم براي او مکشوف مي شود و ديگر از اجتماع ضربه نمي خورد. به تعبير شريف حضرت آقا بو مي کند بعد حرف مي زند، بو مي کند بعد به مهماني مي رود، بو مي کند بعد دعوت مي کند و... که خداوند اين قوه بويايي را بعداز تطهير قوه خيال به انسان عطا مي کند.
امااگر قوه خيال تطهير نشود و يا آنگونه که شريعت فرموده پاک نگردد، انسان را به انحراف مي کشاند. همانند مرتاضان هندي که مقدار زيادي از عمر خود را صرف آموختن بعضي از اعمال مي کنند که هيچ کدام از آنها را شريعت امضاء نفرموده است، و بعد وارد اجتماع مي شوند
و مردم را به بازي مي گيرند و به واسطه راههاي مرموز آنها را به اشتباه مي اندازند. شبيه آنچه را که فالگيرها و شعبده بازان انجام مي دهند.
مسير تطهير قوه خيال از طريق دستورات شرعي همان مسير انبيا و ائمه است که علم به درون واسرار مردم دارند اما هرگز اسرار آنها را فاش نمي کنند. به عنوان مثال اگر شخصي را به شکل کفتار ديدند هيچ وقت به او نمي گويند: تو کفتاري. بلکه جهت تهييج يا تحريک به او تذکر عمومي مي دهند و مي گويند: اگر انسان چنين صفتي را داشته باشد به فلان صورت در مي آيد. همانند اينکه امام معصوم فرمود: «هرکس صفت مکر و حيله در خود داشته باشد به صورت شغال در مي آيد و واقعاً چهره باطني او شغال مي شود» اينجاست که قوه خيال بايد در مسير الهي طهارت يافته و در خدمت عقل باشد تا آنچه را که از اسرار مردم مي بيند فاش نکند. لذا باز شدن چشم دل را مشکل قرار داده اند و هر کسي نمي تواند به آن راه يابد. انسان ابتدا بايد مظهر «ستّار العيوب» حق گردد تا بعد از آن به او اين مقام عطا شود. و براي رسيدن به اين مقام بايد شبانه‌روز دعا کند و خدا را به نام «ستّار العيوب» صدا بزند و آنقدر بر روي عيب ديگران سرپوش گذارد تا کم کم اين اسم شريف بر او دميده شود و البته راه سرپوش گذاري عيب ديگران و نديدن و توجه نکردن به آنها همان است که از روايت به عرضتان رسانديم.
علامه سيد مرتضي و علامه سيد رضي - صاحب نهج البلاغه- با هم برادر و از شاگردان شيخ مفيد بودند. هر دو مجتهد مسلم و صاحب کمال بودند. سيد مرتضي در مسجدي امام جماعت بود و برادرش سيد رضي هم مي آمد و در آنجا به او اقتدا مي کرد. روزي سيد مرتضي در راهي که براي نماز به مسجد مي‌آمد به خانمي رسيد که آن زن سوالي در مورد عادت زنانگي از ايشان کرد. سيد مرتضي به او گفت: اکنون من جواب را حاضر ندارم، اجازه دهيد تا شب مراجعه اي به رساله بکنم و فردا جوابتان را بگويم. بعد به مسجد آمد و شروع به خواندن نماز جماعت کرد. در بين نماز حواسش به جواب آن سوال مشغول شد. در اين هنگام چشم دل سيد رضي باز شد و ديد برادرش در محرابِ غرق خون، مشغول نماز خواندن است. لذا سريع نماز خود را رها کرد و از مسجد خارج شد. اين نمونه اي بود از تطهير قوه خيال، که اگر اين قوه درست تطهير شود هم از حال مردم آگاه مي شود و هم مجاز است در مواردي باذن الله از گذشته و يا آينده آنها اخبار دهد. اين مختصري از مطالب موجود در بحث قوه خيال بود که ان شاء الله در بخش های بعدي ادامه آن را به توضیح می دهیم. لازم به ذکر است که مباحث مربوط به تمثلات ماوراي طبيعت، تنزل قرآن، تنزل وحي و نزول ملائکه به يک معني بايد با همين مبحث حل شود.


[1]الهي نامه، ص 27
شرح مراتب طهارت(قسمت هشتم)


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته