مقام زهد اقتضای دنیا این است که انسان در این عالم، تعلّقات و توجّهات گوناگون غیر الهی پیدا می کند و در مسیر این اقتضاء قرار می گیرد که باید در برابر آن مجاهدت کند. انسان در این عالم باید تمام فعالیّت ها و ارتباطات خود را در پرتو توجّه به عالم ربوبی قرار دهد. اگر شخص سعی کند رابطه اش را با اشیاء، موجودات و انسان ها دقیق تر کند، به گونه ای که مانع توجّهات به خدا نشود، به همان نسبت به خدا نزدیک می شود. به طوری که انجام فعل حرام مانع توجّه به خدا می شود. بنابراین مقام زهد، مجاهدت در دوری از تعلّقات غیر الهی، بی رغبتی به غیر خدا و توجّه تام به عالم ربوبی است.
بعد از اینکه با ایشان زهد و بی رغبتی نسبت به درجات این دنیای پست (در هر شأنی که قرار دارند) را شرط کردی.
خداوند در وجود انسان تمایلات گوناگونی از جمله شکم پرستی، مقام پرستی، دنیا پرستی و ... قرار داده است که هیچ یک از این تمایلات زمامدار زندگانی او نیست. در این ارتباطات دنیایی باید توجه کرد که اعمال و رفتار در چهارچوب قوانین الهی باشد که از آن تعبیر به دستورات واجب و حرام می شود. بنابراین اولین مرتبه زهد، دوری از محرمات و انجام واجبات است. سپس این چهارچوب ها عمیق تر شده و آن عمل به دستورات مستحب و دوری از مکروهات است.
علامه طباطبایی در تفسیر، اشاراتی به یک روش تربیتی دارند و آن این است که ما باید با اعمال صالح به اخلاق خود جهت دهیم. تربیت عملی هر چقدر دقیق تر باشد اخلاق فاضله برای ما بیشتر شکل می گیرد و نهایت اخلاق فاضله این است که انسان را به توحید و خداگرایی مرتبط می کند.
زهد، صفت انسانی است که با عملکردهای ما تحصیل می شود و جدای از اعمال و رفتار انسان نیست. تحصیل مراتب زهد باید در بستر التزام به دستورات دینی صورت بگیرد و با بی توجهی به این دستورات نمی توان به زهد رسید. انسان باید در زندگی و امرار معاش کفایت داشته باشد. امّا زهد، کناره گیری از دنیا و شئون آن نیست. زهد بی توجهی به خانواده و در خرابه زندگی کردن نیست. از این جهت ممکن است شخصی در روابط اجتماعی قرار بگیرد و در عین حال زاهدترین مردم باشد. همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زاهد ترین مردم است.
علاوه بر آن باید در روابط مختلف، اوصاف نفسانی را پیاده کرد که هر یک از این صفات نفسانیه خوب نشان دهنده نحوه علقه روحی نسبت به زندگانی دنیا و علقه در ارتباط با عالم غیب است. اگر بخواهید صفات الهیه را در نظام اجتماعی محقّق کنید، باید اهل سخاوت، اهل عفو، اهل حلم، اهل حسن خلق و ... باشید. اگر به این اوصاف هم متّصف شدید باز مورد امتحان قرار می گیرید که آیا خودتان را عمل کنندۀ به این خوبی ها را می دانید یا نه؟ آیا در تحصیل این فضائل خودتان را مستقل می پندارید یا نه؟ اینها درجات زهد است.
بنابراین اولیاء و انبیاء علیهم السلام باید مراتبی از زهد را داشته باشند و این مراتب را پیاده کنند تا بتوانند حامل مقام بلند نبوّت و رسالت باشند.
معنای حقیقی زهد همه موجودات تحت ولایت خداوند متعال هستند. انسان از موجودات عالم به اندازه درک خود متأثر و بهره مند می شود و یک رابطه ولایی با این موجودات برقرار می کند که این رابطه ولایی از ناحیه خداوند متعال است.
همه این رابطه ها، ظهور رابطه ولایی خداوند متعال است که با زهد این تعلقات با موجودات، به تدریج جهت الهی پیدا کرده و این ولایت الهیه در عمل و فکر انسان ظهور پیدا می کند.
بنابراین خضوع در برابر مقام ربوبی و التزام عملی به ولایت الهی با مسئله زهد شکل پیدا می کند.
زهد در روایات امام علی علیه السلام فرمود:
«ان الله جعلنی اماماً لخلقه و ففرض علی التّقدیر فی نفسی و مطعمی و مشربی و ملبسی کضعفاء النّاس، کی یقتدی الفقیه بفقری ولا یطغی الغنی غناه»
«خدا برای مردم امام قرار داد و بر من واجب گردانید که مانند مردم ضعیف در خوراکم و نوشیدنی هایم و پوشیدنی هایم اندازه گیری داشته باشم، تا اینکه فقیر به فقر من اقتدا کند و غنی هم به واسطه غنایش بر دیگران طغیان نکند.»
این روایت خصوصیات زندگانی ظاهری اولیاء دین را بیان می کند که مستحباتی که برای عموم دیگران وجود دارد به لحاظ پذیرش ولایت برای این اولیاء واجب شده است.
امام علی علیه السلام فرمود:
«احضروا هذه الدنیا خداعه القدارة»
بپرهیزید از این دنیای خدعه کننده که با زیورهایش برای ما زینت می کند و ما را می فریباند.
«فانظر الیها بعین الزاهد المفارق»
به این دنیا با چشم زاهد که از این دنیا جدا می شود نگاه کن.
«ولاتنظر الیها بعین صاحب الوامق»
به دنیا با دید همراه با اشتیاقِ زیاد نگاه نکن.
همانطوری که این دنیا با همه گنجینه هایش بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عرضه شد (به طوریکه هیچ بهرۀ آخرتی از ایشان کم نشود) اما ایشان نپذیرفت. «عرضت علی النبیّ بمفاتیح و خزّانه»
چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می داند خدا به این عالم نگاه استقلالی ندارد و دنیا نزد خدا مبغوض است.
«ابغض شیئاً فابغضه و صغّر شیئاً فصغره»
اگر چیزی را خدا کوچک شمارد ایشان هم کوچک می شمارند.
دنیا در نظر خدا نسبت به مقاماتی که برای انسان در نظر گرفته است کوچک است.
لذا نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سایر انبیاء علیهم السلام نیز اینچنین هستند:
«نظروا بعقولهم إلی آخر الدنیا و لم ینظرو إلی أولها»
اینها با عقل خود به آخر دنیا نگاه کردند و به اول آن (جلوه های ظاهری آن) نگاه نکردند.
«و إلی باطن الدنیا و لم ینظروا إلی ظاهرها»
اینها عمیق نگرند و خواستند ما هم عمیق نگر باشیم.
بنابراین چیزی که انسان را در مسیر کمال حقیقی قرار می دهد «همّت بلند» است. همّت بلندی که انبیاء و اولیاء علیهم السلام هم آن را داشتند و چیزی غیر از توجه به دنیا و شئون آن بود.