montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

زهد درجاتی دارد و درجات آن دو نوع است:
طولی و عرضی
در زندگانی دنیا تعلّقات گوناگونی وجود دارد: تعلق به مال، خانواده، کثرت طلبی ، زینت طلبی، مقام طلبی و روابط گوناگون دنیایی که زهد نسبت به همه این روابط «عرضی» است.
درجات طولیِ زهد جنبه های معرفتی دارد.
ممکن است انسان از جهت عرضی ارتباط با دنیا داشته باشد ولی از جهت روحی هیچ تعلّقی به غیر خدا نداشته باشد. یعنی همه اینها را نمودی از الطاف الهی و ارتباط با اینها را ارتباط با کمالات الهی می بیند.
شخصی به شهود قلبیِ حاکمیت خدا می رسد که این حقیقت را درک کرده باشد:
«اِنِ الْحُکْمُ إِلاّ للهِِ»
«حاکمیت در عالم جز برای خداوند متعال نیست.»
یعنی آثار موجودات را نمودی از توحید افعالی ببیند. صفات موجودات را نمودی از توحید صفاتی ببیند. انبیاء به چنین مقامات توحیدی راه یافته اند که این واقعیت های توحیدی را با قلبشان مشاهده می کنند. اگر چه امر و نهی می کنند، اما امر و نهی ایشان از خودشان نیست.
بنابراین زهد واقعی ایشان روابط قلبی و ارتباطات متذکّرانه با خدا است.

نمونه هایی از زهد عملی
خطبۀ 226 نهج البلاغه در رابطه با زهد و دوری از زرق و برق دنيا و خطبه 160 نهج البلاغه در مورد زهد پیامبران است.
زهد انبیاء علیهم السلام در اعلی درجه آن است. چون ارتباط با عالم غیب برایشان خیلی مهمّ بود به امور دنیایی توجّهی نداشتند. البته به وظایف اجتماعی، خانوادگی، سیاسی و ... عمل می کردند.
حضرت سلیمان علیه السلام پس از اینکه خواستار اجرای ولایت الهی شد و از خدا تقاضای ملک الهی کرد، به ایشان یک جایگاه دنیایی (ملک ظاهری) داده شد، به طوری که بر حیوانات، جمادات (باد، دریا و ...) حاکمیت داشت. اما ایشان حاکمیت تکوینی خدا را درک کرد و اعتنای قلبی به این مقام دنیایی نداشت و فرمود: چگونه شکر خدا را بجا آورم؟ و همه اینها را نمود حاکمیت خدا دید.
در اینجا دانستن نیامده، دیدن آمده است. چرا که دانستن مرحله اول است و دیدن مرحله بالاتر است.
در روایت دیگری در کتاب اصول کافی، امام صادق علیه السلام معنای سلام بر نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را اینگونه بیان می فرماید:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا خـَلَقَ نـَبـِيَّهُ وَ وَصـِيَّهُ وَ ابـْنـَتـَهُ وَ ابـْنـَيـْهِ وَ جَمِيعَ الْأَئِمَّةِ وَ خَلَقَ شِيعَتَهُمْ أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْمـِيـثَاقَ وَ أَنْ يَصْبِرُوا وَ يُصَابِرُوا وَ يُرَابِطُوا
خدا پس از آفرینش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام از ایشان پیمان گرفت که صبر داشته باشند و نیز امر به صبر کنند.
شأن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام این است که در میان مردم باشند و خودشان را مثل کعبه در معرض قرار دهند و از اینکه در محل رجوع باشند، ابائی نداشته باشند و لحظه ای از شئون مقام رسالت و مقام امامت شانه خالی نکنند و معارف را بیان کند و اگر زمینه ای ایجاد شد حاکمیت را به دست بگیرند.
در دوران غصب حاکمیت از حضرت علی علیه السلام، ایشان مقام فعلیت برای حاکمیت داشت، ولی مردم به ایشان ندادند. لذا ایشان با مردم اتمام حجّت کرد. حضرت زهرا سلام الله علیها را همراه خود می برد، در خانه اصحاب را می زد و وصایای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را برای مردم گوشزد می کرد. به این ترتیب وظیفه خود را انجام می داد. با رجوع مردم به ایشان و تقاضای قبولی حاکمیت ،حجت بر ایشان تمام شد و حاکمیت را قبول کرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مورد خاندان ابو سفیان فرمود:
«الخلافة مُحرّمة علی آل ابی سفیان»
بنابراین ائمه علیهم السلام لحظه ای از وظیفه حمل ولایت الهی در حاکمیت و در همه شئون کنار نرفتند.

آیت الله تحریری

درجات زهد /آیت الله تحریری/بخش یازدهم


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته