عقل بشر که بايستي راهنماي او باشد، در استخدام دلش است. دل است که عقل را استثمار مي کند و آن را بيگار مي گيرد و به سوي بر آوردن خواسته اش روانه مي سازد و عقلي که نماينده جنبه انساني بشر است، در خدمت جنبه حيواني او به سر مي برد.
بايستي به کمک عقل شتافت و وي را از استخدام و بيگاري نجات بخشيد و دل را مطيع و منقاد عقل قرار داد تا حق به حقدار برسد. چون حق عقل فرماندهي است نه فرمانبري. مهر ايزدي و رحمت الهي اين کمک را فراهم کرده و نيک مرداني را فرستاده تا به کمک عقل بشتابند و وي را از بردگي جانور دو پا و راست قامت، رهايي بخشند، تا کارگر شهوت و برده غضب نباشد، و انحراف به سوي چپ و راست نداشته باشد. راه انسان را ادامه دهد و بس. راهي را که خودش بر مي گزيند از راست گرايي و شهوت به دور است و از چپ گرايي و غضب بر کنار.
اين جاست که رحمت الهي، حضرت مهدي را مي فرستد تا عقل بشر را ياري کند و وي را از اسارت و بردگي نجات دهد و جامعه انساني تشکيل شود و عدل جهاني بر قرار گردد.
ويژگي حضرت مهدي آن است که ظهورش با قدرت همراه است، تا بتواند قدرتهاي ضد انساني را بکوبد، خواه قدرت چپ، خواه قدرت راست، خواه قدرتي که به نام انسان تشکيل شده باشد. چون جهان در دست اين سه قدرت است؛ يکي مظهر شهوت و ديگري مظهر غضب و سومي مظهر هر دو، که هر سه قدرت، حيواني هستند و از قدرت انساني به دور.