هرگاه که به نماز شب ایستادم به توصیه بزرگان، بعد ازهر نافلۀ شب از خداوند ظهورش را طلبیدم. اما آن شب متفاوت بود. ناگهان قلبم مالامال از محبت او شد. لحظه ای درنگ کردم و اندیشیدم که این احساس قرب در این ساعات از کجا سرچشمه می گیرد؟ به یاد مضمون حدیثی معروف افتادم: مگر نه این که هر گاه نمازهای یومیۀ خود را سر وقت بخوانیم به او اقتدا کرده ایم؟ هنگامی که سر وقت به نماز می ایستیم در میقات حضور قرار گرفته ایم و کاستی های نمازمان با اقتدا به او جبران می شوند. آنگاه به خود اندیشیدم در این وقت شب، قبل از اذان صبح چه کسانی بیدارند؟ آنان که مشغول عبادت ایزد منانند و در صدر ایشان مولایمان؛ که سلام ما به نماز و قنوتش، به رکوع و سجودش و به تهلیل و تکبیرش باد.
«السلام علیک حین تصلی و تقنت، السلام علیک حین ترکع و تسجد، السلام علیک حین تهلل و تکبر» [1]
پس هنگام نماز شب، در میقات حضور دیگری قرار گرفته ایم اما این میقات محفلی است خاص و همگان هر چند دعوت دارند ولی حاضر نیستند. در این شب نشینی با شکوه، با یار خلوت کرده ایم. آنگاه فکر کردم که چرا عبادت در این ساعات شب حلاوت دیگری دارد و از خداوند خواستم که محبتش تا نفس آخر در قلب من زنده باشد. به امید آن لحظه ای که حضورش را هم با چشمان قلبمان و هم با چشمان سرمان لمس کنیم.