montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

امام رضا علیه السلام در معرفی امام علیه السلام این طور فرموده اند:
الإمامُ الاَنیسُ الرَفیقُ [1]
امام رفیق مونس است.
اگر کسی با امام علیه السلام دوستی کند، ایشان رفیق خوبی برای او خواهند بود. اگر انسان این رفاقت را بچشد. شیرینی و گوارایی آن را می یابد. در سیره ائمه علیه السلام می خوانیم کسانی که با امام زمانشان رفاقت کرده اند، به خیر دنیا و آخرت دست یافته اند. به عنوان نمونه در سیره امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است:
هشام بن حکم می گوید: یکی از اشراف اهل کوهستان، وضع مالی خوبی داشت و هر سال حج به جا می آورد. هر وقت که می خواست به حج برود، در مدینه مهمان امام صادق علیه السلام می شد. با حضرت رفیق شده بود. حضرت هم با لطف خود، یکی از خانه هایی را که در اختیارشان بود، به او واگذار می کردند، و او در مدینه مهمان حضرت بود. یک سال مراسم حج او طولانی شد. و چون می خواست مزاحمت زیادی برای امام علیه السلام ایجاد نکند، ده هزار درهم به ایشان داد، و از حضرت خواست که برایش خانه ای تهیه کنند و خودش عازم حج شد.
در برگشت، خدمت حضرت علیه السلام رسید و عرض کرد: فدایتان شوم، برای من خانه خریدید؟ حضرت فرمودند: بلی، و برگه ای را به دست او دادند. در آن نوشته شده بود:
بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما اشتَری جعفرُ بنُ محمدٍ لِفُلان بنِ فُلانٍ الجَبَل، اشترَی له داراً فی الفردَوسِ: حَدَّها الاوّلُ رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله، والحَّدُ الثانی امیرُالمؤمنین، علیه السلامُ و الحَدُّ الثالثُ الحَسَنُ بنُ عَلیَّ عَلَیها السَّلامُ، والحدُّ الرابِعُ الحُسیَنُ بنُ علیَّ عَلَیها السَّلامُ.
بنام خداوند بخشاینده مهربان. این است آنچه جعفر بن محمد برای فلانی پسر فلانی اهل کوهستان خریده است: «برای او خانه ای در بهشت خریده، که یک همسایه اش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و یک طرفش امیرالمؤمنین علیه السلام و سوی دیگرش امام حسن علیه السلام و طرف چهارم آن امام حسین علیه السلام است.»
سند را دوست او دادند. مرد آن را خواند و گفت: خدا مرا فدای شما گرداند. راضی شدم.
حضرت فرمودند: من پول تو را بین فرزندان امام حسن و حسین علیه السلام تقسیم کردم، و امیدوارم که خدا این را بپذیرد و ثواب تو را بابت این کار، بهشت قرار دهد. مرد کوهستانی به سوی شهر خویش رفت. و سند را با خودش برد، تا هنگام مرگش فرا رسید و به بیماری مرگ افتاد. نزدیکان خود را جمع کرد و آنها را قسم داد که سند را با او دفن کنند. آنها هم به توصیه او عمل کردند و سند را با او دفن کردند.
فردا صبح که سر قبرش آمدند، دیدند سند روی قبر است و روی آن نوشته شده:
وَ فی لی واللهِ جعفرُ بنُ محمدٍ بما قال [2]
قسم به خدا جعفر بن محمد علیه السلام به آنچه که فرموده بود وفا کرد.
آگاهی از این حقایق، این اعتقاد را به ما می دهد که اگر کسی زندگی و نعمت های آن را با امام زمانش معامله کند، چیزی نصیب او می شود که انتظار آن را هم نداشته است. هر کس طعم دوستی با امام علیه السلام را بچشد، می فهمد که این مونس رفیق، بهترین نعمت ها را برای دوستش فراهم می سازد. مسلماً کوتاهی در این امر و از دست دادن این مونس مهربان، باعث خسران ابدی می گردد.
[1] اصول کافی / کتاب الحجه / باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته / ح 1
[2] بحارالانوار / ج 47 / ص 134

پدر دلسوز و مادر مهربان
امام رضا علیه السلام در ادامه فرمایش خود در معرفی امام فرموده اند:
الامام ... الوالِدُ الشَفیقُ والاَخُ الشقیقُ والأُمَّ البَرَّهُ بِالوَلَدَ الصَغیر [1]
امام .... پدر دلسوز و برادر دوقلو و مادر دلسوز نسبت به بچه کوچک است.
در بحث گذشته، نمونه ای از رفاقت امام علیه السلام را دیدیم. حال ببینیم منظور از «پدر دلسوز» بودنِ امام علیه السلام چیست؟
یک پدر دلسوز در مقابل فرزند خود احساس مسئولیت می کند و نگران اوست. پدر، بیش از آن که به فکر راحتی خود باشد، به آسایش فرزندش می اندیشد. می کوشد تا بهترین امکانات را برای او فراهم کند، و در مقابل زحمتی که می کشد، هیچ توقعی ندارد.
در واقع پدر و مادر به فرزندشان «احسان» و لطف می کنند، یعنی بدون هیچ چشم داشتی برای او زحمت کشیده، انتظار تلافی و جبران از او ندارند. و از احسان و محبت به فرزند خود لذت می برند. پدر و مادر، با دیدن آسایش فرزندشان خوشحال می شوند. چه بسا لذتی که آنها از خوشی فرزندشان می برند، بیشتر از خود فرزند باشد. اگر شاهد موفقیت او در هر موردی مثل درس، اخلاق، تقوی، امام شناسی و ... باشند، واقعاً شادمان می شوند. و از این که فرزندشان پیشرفت کند و به منزلتی دست یابد، لذت می برند و حاضر هستند برای پیشرفت او هر زحمتی را متحمل شوند.
در مقابل، اگر خدای ناکرده یک نقیصه یا غیب و مشکلی برای فرزند پیدا شود بدون هیچ مجاز و استعاره ای آن را مشکل خودشان می دانند. هیچ گاه پدر و مادری بیماری فرزندشان را با خود بی ارتباط نمی دانند. بلکه بیمار شدن فرزندف به اندازه بیماری خودشان و یا حتی بیشتر از آن باعث ناراحتی شان می شود. به خصوص اگر فرزندشان کوچک و ضعیف باشد، در مقابل ناراحتی او بی تاب می شوند.
جالب اینجاست که حتی وقتی فرزندشان بزرگ می شود و به مرحله تشکیل خانواده و فرزند داشتن می رسد، باز هم پدر و مادر با نگرانی، نسبت به او احساس مسؤولیت می کنند.
این حالت پدر و مادر، برخاسته از محبت قلبی آنهاست. منطق محبت، منطق خاصی است که تا زمانی که کسی اهل آن نباشد، نمی فهمد. اگر کسی پدر یا مادر نباشد، نمی تواند احساس آنها را نسبت به فرزندشان درک کند. از طرفی خطای فرزند، موجب ناراحتی پدر و مادر می شود. آنها در مقابل دیگران خود را مسئول رفتار فرزندشان می دانند، حتی اگر مجبور به تنبیه او گردند. به عنوان مثال، اگر بچه در مدرسه کار خلافی انجام دهد و به شکلی خبر آن به پدر و مادر برسد، آنها بسیار ناراحت، و از رفتار فرزندشان خجالت زده می شوند. قطعاً هیچ پدر و مادری در اولین برخورد با اولیاء مدرسه، نمی گویند که رفتار او به ما ارتباطی ندارد و هر کاری می خواهید با او بکنید. بلکه معمولاً با شرمندگی مقابل مسئولین مدرسه ایستاده و حتی سرشان را پایین می اندازند و عذرخواهی می نمایند. توجه داریم که فرزند خطا کرده، ولی پدر عذر می خواهد، چون فرزند منسوب به پدر است.
پس یکی از خصوصیات پدر دلسوز، این است که نسبت به کارهای خوب و یا ناشایست فرزند خود، احساس مسؤولیت می کند و گناهان او را به گردن می گیرد. امام علیه السلام هم که حقیقتاً پدر دلسوز امت خود هستند، از گناهان شیعه بسیار آزرده می شوند و خطاهای آنها را منسوب به خود می دانند.
معصومین علیه السلام که خود را نزد خداوند، گناهکار و مقصر می دانند، یکی از وجوه استغفار و توبه ایشان به گناهان شیعیان آنها مربوط میشود. [2] در آیات و روایات به طور مکرر نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چه اندازه نگران امت خود بوده اند. و همواره خبر بخشوده شدن امت برای حضرتش بشارت بزرگی بوده است:
به عنوان مثال، در ابتدای سوره فتح می خوانیم:
اِنّا فَتَحنالَکَ فَتحاً مُبیناً، لِیَغفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَّدَمَ مِن ذِنبِک و ما تأخَّرَ
(ای پیامبر) ما برای تو، فتح آشکار قرار دادیم، تا خدا گناهان گذشته دور و نزدیک تو را ببخشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که معصوم بودند، نه تنها از گناه بلکه از ترک اولی هم مصون بودند. پس منظور از بخشوده شدن ایشان چیست؟
امام هادی علیه السلام به این سوال پاسخ روشنی داده اند:
عن أبی الحسن الثالث – عَلَیهِ السَّلامُ - : أنه سُئِلَ عَن قَولِ اللهِ لِیَغفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَّدَمَ مِن ذَنبِکَ و ما تأخَرَّ. فقال علیه السَّلام: وأیُّ ذَنبٍ کانَ لِرَسولِ اللهِ مُتَقَدَّماً أو مُتَأخَّراً؟ و اِنما حَمَّلهُ اللهُ ذُنُوبَ شیعَهِ علیَّ (علیه السلام) مِمَّن مَضی مِنهُم و مَن بَقِیَ، ثُمَّ غَفَرها اللهُ له [3]
درباره قول پروردگار که به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «برای این که گناهان گذشته دور و نزدیک تو را ببخشائیم.» از امام هادی علیه السلام سئوال شد. حضرت فرمودند: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چه گناهی در گذشته دور و نزدیک داشته است؟ (یعنی ایشان گناهی نداشته اند) همانا خدا، گناهان شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام را چه آنهایی که گذشتند و چه آنها که ماندند بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بار کرد. و سپس آنها را برای حضرتش بخشود.
مگر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گناهی داشته اند که مربوط به گذشته های دور یا نزدیک باشد؟! مسلماً آن حضرت، معصوم است، بلکه بار گناهان شیعیان علی بن ابیطالب علیه السلام [4] بر پشت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سنگینی می کند. حضرت این سنگینی را احساس می نمایند، که از خدای غفار، درخواست عفو و بخشش می کنند.
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ولی و پدر شیعیان هستند. و شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام منصوب به ایشان می باشند. بنابراین همان طور که پدر از خطای فرزندش ناراحت شده و طلب بخشایش می کند، آن حضرت نیز از گناهان شیعه استغفار می نمایند. از طرفی پدر و مادر با دیدن خطای فرزندشان بسیار ناراحت می شوند، تا آنجا که ممکن است فرزند را تنبیه کنند و او را از خود برانند و یا با او حرف نزنند. ولی بعد از مدتی خودشان زودتر از فرزند مایل می شوند که با او ارتباط برقرار کرده و آشتی کنند، و حتی منتظر بهانه ای می شوند که او را ببخشایند.
اهل بیت علیه السلام نیز نسبت به شیعیان گناهکار همین وضعیت را دارند، چون می دانند که آنها هیچ پناهگاهی جز امامان خود ندارند. از این رو، شیعیان را هر اندازه هم که گناهکار باشند، از خود نمی رانند، بلکه از خدا برای ایشان طلب مغفرت می کنند.
امام زمان علیه السلام که وارث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام هستند، همین حالت را نسبت به دوستان خود دارند، چرا که این حالت، مقتضای «الوالد الشفیق» بودن آن امام همام است. در زیارت آل یس به امام عصر علیه السلام این گونه سلام می کنیم:
السلامُ علیکَ حینَ تَحمَدُ و تَستَغفِرُ [5]
وقتی که امام زمان علیه السلام دست به دعا بلند نموده اند و برای گناهان ما شیعیان گناهکار از خدا طلب مغفرت می نمایند، به ایشان سلام می کنیم. وقتی ما توجه کنیم که در حالی به امام زمانمان سلام می کنیم که حضرتش به خاطر گناهان ما، در پیشگاه خدای مهربان در حال شرمساری و سر به زیر افکنده طلب عفو می نمایند، حال دیگری پیدا می کنیم. اگر ما دوستدار این پدر مهربان و برادر وفادار باشیم، نمی توانیم خجلت ایشان را به جهت کارهای زشت خود، تحمل کنیم.
راستی امام عصر علیه السلام تا چه اندازه باید به خاطر کارهای بدِ شیعیانشان در پیشگاه الهی احساس شرمندگی کنند؟! به همین جهت است که ائمه اطهار علیه السلام از شیعیان خود خواسته اند که:
کُونُوا دُعاهً الی اَنفُسِکُم بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم، و کُونوُا زَیناً ولاتَکوُنوُا شَیناً [6]
(مردم را) با غیر زبانهایتان به سوی (مذهب) خود دعوت کنید. و (برای ما) زینت (مایه آبرومندی) باشید و مایه ننگ نباشید.
کارهای خوب فرزند، باعث افتخار و سربلندی پدر و مادر، و خطاهای او باعث سرافکندگی و ننگ آنها می شود.
لطف پدرانه امام علیه السلام همواره شامل حال شیعیان است. ولی متأسفانه اغلب شیعیان از این امر مهم غافل هستند. امام عصر (ارواحنا فداه) وظیفه پدری خود را در هر زمان انجام می دهد، ولی آیا فرزندان در مقابل این پدر دلسوز به وظیفه خود عمل می کنند؟!
آن حضرت، نه تنها «پدر دلسوز» امت، بلکه پدری هستند که از عواطف و احساسات مادرانه هم برخوردار هستند. امام رضا علیه السلام امام را مادر نیکوکار به بچه کوچک (بالوَلَدِ الصَغیرِ) معرفی فرموده اند. علاقه و محبت مادر به بچه کوچک، بسیار روشن است، و بالاترین مظهر محبت به شمار می آید. هر کس بخواهد بهترین نمونه محبت و عاطفه شدید در دنیا را نشان دهد، به محبت مادر نسبت به فرزند کوچکش اشاره می کند. امام علیه السلام برای پیروان خود مانند مادری نیکوکار است، آن هم مادری که بچه کوچک دارد. بچه کوچک بیشتر نیازمند رسیدگی و توجه است. مادری که بچه کوچک دارد، پیوسته، بدون یک لحظه غفلت، نگران حال فرزند است و در صورت رسیدن کمترین آسیب به بچه اش واقعاً بی تاب می شود. مشکلات بچه کوچک برایش غیر قابل تحمل است. عاطفه، مادر، حقیقتی روشن است که تا کسی مادر نباشد، نمی تواند عمق محبت و عاطفه او را بفهمد.
ما شیعیان باید باور کنیم محبت امام عصر (ارواحنا فداه) به اما، مجموع محبتی است که یک پدر دلسوز و یک مادر مهربان نسبت به فرزند کوچک خود دارد. این حقیقت، جز در وجود مقدس آن حضرت یافت نمی شود. و ما باید قدر این نعمت بسیار بزرگ الهی را بدانیم و آن را پاس بداریم.
[1] اصول کافی / کتاب الحجه / باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته / ح 1
[2] شاید و چه دیگر استغفار معصومین علیه السلام این باشد که ایشان، خود را به جهت عجز از شکر نعمت پروردگار، گناهکار می دانند و از خدا طلب بخشایش می نمایند. مسدله شکر نعمت، از نظر ایشان آن قدر با اهمیت است که محور عبادت های آنها است، چون عبادت ایشان از نوع عبادات تجار به طمع ثواب و بهشت و یا عبادت بردگان از ترس آتش و عقاب نیست، بلکه خدا را عبادت می کنند تا بتوانند شکر او را به جای آورند. با وجود همه عبادت ها باز در انجام شکر خود را مقصر می دانند. و چه بسا که این تقصیر خود را گناه بدانند و از آن استغفار کنند.
[3] تفسیر کنزالدقائق / ج 12 / ص 269
[4] در روایات، فقط شیعیان علی بن ابیطالب علیه السلام ذکر شده است. چرا که تنها آنها رابطه خود را با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برقرار نگه داشته اند. گناه کسانی که زیر چتر ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام نرفته اند، به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ربطی ندارد.
[5] احتجاج طبرسی / ج 2 / ص 316
[6] اصول کافی / کتاب الایمان و الکفر / باب الورع / ح 9

برادر فداکار
حضرت امام رضا (ع)، امام معصوم را به صفت «الاخ الشفیق» نیز معرفی فرموده اند. لغت «شقیق» از شقه می آید و به معنای نصف هر چیز است. «الاخ الشقیق» به برادر دو قلو گفته می شود، به این اعتبار که گویی هر کدام نیمه یکدیگر هستند. دو برادر که چنین رابطه ای با هم دارند، طبیعتاً میان آنها رابطه عاطفی گرمی برقرار خواهد بود.
احساس برادری را کسانی که برادر دارند، می فهمند. برادر خصوصیاتی دارد که حتی پدر و مادر هم جای او را نمی گیرند. دو برادر معمولاً برای هم مایه قوت قلب و پشتگرمی و تکیه گاه یکدیگر هستند. هر زمان که سخن از برادر فداکار می رود، یادِ حضرت ابوالفضل علیه السلام در ذهن انسان خطور می کند. ایشان برادر وفاداری نسبت به امام حسین علیه السلام بودند و هر یک از این دو بزرگوار، وفای برادر را در وجود دیگری احساس می کردند. این است که وقتی سید الشهداء علیه السلام در روز عاشورا بالای سر برادر حاضر شدند، فرمودند:
الآنَ اِنکَسَر ظَهری وقَلَّت حیلَتی [1]
اکنون پشتم شکست و دیگر چاره ای ندارم.
کسی که برادر وفاداری ندارد، می فهمد که چرا امام حسین علیه السلام فرمودند: «کمرم شکست». کسی که کمرش می شکند، دیگر هیچ کاری نمی تواند بکند. و لذا فرمودند دیگر چاره ای ندارم. اینجا یک برادر حجه الله، و شخصیت دیگر، برادری فداکار همچون ابوالفضل العباس علیه السلام است و دلگرمی حجت خدا به این برادر وفادار بود. «الاخ الشقیق» برادری است که حق برادری را ادا کند. و لذا حضرت عباس علیه السلام مصداق «الأخ الشقیق» بودند. و می بینیم که بین آنها چه رابطه عاطفی و چه نوع پشت گرمی وجود داشت.
امام علیه السلام نیز برای امت خود برادر فداکار هستند، آن هم برادری که هم احساس مسئولیت پدری می کند و هم دارای عاطفه مادری است. اگر این سه نوع محبت را با هم جمع کنیم، می فهمیم که محبت امام علیه السلام به دوستانش چگونه است. این سه وصف امام (ع)، همه یک پیام دارند و آن محبت شدید حضرت نسبت به شیعیانش می باشد.
نعمتی که باید قدرش را بشناسیم و حقش را ادا کنیم.

آفتاب در غربت- محمد بنی هاشمی

[1] سردار کربلا / ص 290
رفیق مونس


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته