رهزني قوه خيال در فهم آيات قرآني و ديگر مسائل علمي بحث طهارت جزو مباحث مقدماتي و ضروري انسان است و در سير عملي سالک بسيار مهم به نظر مي رسد.
قبلاً طهارت خيال و طهارت ذهن و طهارت عقل و طهارت قلب را مطرح کرديم منتهي چون تطهير قوه خيال بسيار مرحله سنگين و دشواري است، کمي بيشتر به اين موضوع مي پردازيم. تطهير قوه خيال گردنه اي است که گذر نمودن از آن براي هر کسي ممکن نيست. چه بسا از بزرگترين مشکلات انسان در مسير معنوي بازيگريهاي قوه خيال باشد. قوه خيال اگر درست تطهير نشود انسان هم در مسائل علمي و هم در مسائل عملي دچار مشکل مي شود.
به عنوان مثال آيات قرآن کريم از همان ابتدا بر مبناي وجود و حق پياده شده است، يعني بدون آنکه از قبل برهاني مقدماتي در اثبات خداوند اقامه کرده باشد از همان ابتدا با نام خداوند بخشنده مهربان آغاز مي کند و به حمد و ستايش خداوند مي پردازد. از طرفي بزرگانمان نيز گفته اند: قرآن و عرفان و برهان از هم جدائي ندارند، خوب اگر چنين است پس چرا نظم علمي و برهاني آيات قرآني رعايت نشده است و بدون دليل بر اثبات خداوند همان ابتدا شخص را در مسير عملي انداخته است که بگو: «بسم الله الرّحمن الرّحيم* الحمد الله ربّ العالمين» مگر غير از اين است که قرآن براي همه مردم است؟! آيا همه مردم خدا را قبول دارند که قرآن فرموده: با نام او کار خود را آغاز کنيد؟! اينجاست که ممکن است شخص بگويد: چطور خدا را حمد بگويم در حاليکه خدا را برايم هنوز اثبات نکرده اي؟ من که نمي دانم او «رب» است يا نه؟ «الله» و «الرّحمن» و «الرّحيم» هست يا نه؟ چگونه از او کمک بخواهم در حاليکه هنوز او را قبول ندارم؟ و... مي بينيد قوه خيال در برخورد ابتدائي با قرآن اين رهزنيها را مي کند. از طرفي ما مدعي هستيم قرآن کتابي است جامع براي تمامي بشر، و خود به تنهائي براي سعادت مردم کافي است. اگر بخواهيم تمام کتابهائي که در اثبات خداوند نوشته شده حذف کنيم و فقط قرآن را به عنوان تنها کتاب رساننده به کمالات انساني مطرح کنيم چگونه بايد ابتداي آنرا توجيه و تفسير نمائيم؟ قرآني که از همان ابتدا امر به ذکر گوئي و پرستش آفريدگار نموده است مي بينيد که قوه خيال اين روند ظاهري را نمي پذيرد. اما به ما فرمودند: اگر شما قوه خيال خود را تطهير کنيد خواهيد ديد که قرآن از متن واقع حرف زده است. بر اساس بحثي که از گذشته عرض کرديم قرآن يک کتاب تدويني است که کتاب تکوين را بيان ميکند. حال اگر کسي در متن واقع دچار مشکل است بايد خود به دنبال فهم آن برود. قرآن کريم براي جوابگوئي به سؤالات چهار نفر انسان خيالي نيامده است. قرآن از جانب خداوند شرحي جامع در اسرار خلقت آدم و عالم است. اين قرآن ديگر متقبل رفع کردن سئوالات خيال پردازاني نيست که آنها را در ذهن خود پرورانده اند. چه بسا ممکن است در مقابل قرآن يک سوفسطائي قرار بگيرد که اصلاً منکر حقيقت و واقعيت باشد اما باز هم مي بينيم قرآن فقط واقع را بيان کرده و ظاهراً در مقام رد سوفسطائي قرار نگرفته است. چون اصلاً قرآن عهده دار رد شبهات خيالي مردم نيست. اين است که مي بينيم چنين اشکالاتي بر قرآن کريم وارد نخواهد بود. تنها کساني دچار اين اشکال وسئوالات مي شوند که صاحب يک قوه خيال تطهير نشده باشند. در فهم ديگر مسائل علمي هم قوه خيال بدترين رهزن است و همين شبهات قوه خيال موجب شده که ديگران مجبور شوند براي جوابگوئي آنها دست به قلم شوند و بحثها را توسعه دهند و کتابهاي مختلف بنويسند.
رهزني قوه خيال در مسائل عملي شبهات قوه خيال را در مسائل علمي مي توان با خواندن چند کتاب يا شنيدن چند جمله از بين برد اما شبهات و اشکالات در مسائل عملي را به همين راحتي نمي توان برطرف کرد و براي رفع آن انسان بايد مشکلات و سختيهاي بسياري را تحمل کند.
قوه خيال در قوس صعود اولين مرحله به باطن است. چون تمام حواس پنجگانه ما در قوس صعود تحت اختيار قوه خيال قرار گرفته اند. به ظاهر ما با چشم مي بينيم، با گوش مي شنويم، با دست لمس مي کنيم، با زبان مي چشيم و با بيني مي بوئيم اما در حقيقت اين قوه خيال است که اين پنج عضو را به کار گرفته است. لذا چون قوه خيال واسطه بين ظاهر و باطن است رهزني آن بسيار گرفتار کننده تر از قواي ديگر است.
قوه خيال هم در قوس نزول رهزني مي کند يعني همه آنچه را که عقل ادراک کرده به پائين تحويل نمي دهد و به اعضاء نمي رساند و هم در قوس صعود همه آنچه را که حواس دريافته به بالا تحويل نمي دهد و به عقل نمي رساند. يعني بسياري از اوقات قوه خيال به عنوان کانال وجودي ظاهر و باطن به اعضاء و حواس، دستور مي دهد و آنها نيز بد عمل مي کنند در نتيجه گزارشات بد اين پنج قوه باعث مي شود که قوه عاقله دچار مشکل شود. از طرفي چنين قوه خيالي نمي تواند يافته ها و ادراکات عقل را به عنوان يک دوربين در قالب اشکال و الفاظ صور خياليه مناسب تمثل دهد. بدين ترتيب انسان در هر دو صورت دچار گرفتاري مي شود. عقل حقائق را مي گيرد و به قوه خيال مي دهد اما چون قوه خيال يک دستگاه سالم عکسبردار نبوده، آنچه را که گرفته است بد تصويرگري مي کند و لذا خوابهاي بد مي بيند، با مردم دشمني مي کند، موجب کدورت، جدايي و تفرّق دوستان مي گردد و... اما قوه عاقله هيچگاه به انسان خيانت نمي کند او هميشه با باطن عالم در ارتباط است. اين قوه خيال است که هميشه انسان را به بازي مي گيرد. قوه خيالي که به عنوان واسطه بين بدن که مرتبه نازله نفس است و عقل که مرتبه عاليه نفس است قرار گرفته است.
تمامي اعضا و جوارح ما اعم از چشم، گوش، دست، پا و قلب، مغز همه و همه به عنوان شئون ظاهري انسان مطرحند و «عقل» باطن انساني را تشکيل ميدهد و قوه خيال رابط بين اين ظاهر و آن باطن است. قوه خيال تجرّد برزخي دارد يعني يک نيمه آن را ماديّت و نيمه ديگر آنرا تجرّد گرفته است. اگر قوه خيال به عنوان اولين مرتبه باطن انساني تطهير نشود هم ظاهر و هم باطن آدمي را به مخاطره مي اندازد. زيرا چشم به عنوان يکي از اندامهاي ظاهري انسان هيچگاه در بدن بد عمل نمي کند (مگر اينکه ضعيف يا ناقص باشد که آن بحث ديگري است) والاّ به تعبير حضرت آقا جبلّي چشم بر ديدن است و جبلّي گوش بر شنيدن است و جبلّي بيني بر بوئيدن است. اگر هم به زن نامحرمي نگاه کند يا صداي ناهنجاري را بشنود و يا بوي بدي را استشمام کند، در هيچدام از اين موارد، اعضاء به وظايف خود بد عمل نکرده اند بلکه اين قوه خيال است که به بيراهه رفته و چنين دستوري را براي اعضاء صادر نموده است؛ در مقابل نامحرم به چشم دستور باز شدن و ديدن داده و در مقابل صوت و صداي ناحق، به گوش دستور شنيدن صادر کرده است و گرنه چشم و گوش و ديگر اعضاي ظاهري انسان و حواس پنجگانه او مأمور و معذورند و فقط طبق دستوري که مي گيرند عمل مي کنند، مهم آن قوه اي است که به اين اعضاء و قوا دستور نابجا ميدهد. و لذا اولين مرتبه طهارت باطن، تطهير قوه خيال است. اگر قوه خيال تطهير شود انسان هم در مسير علمي راحت است و هم در مسير عملي.
هنگامي که عقل حقائقي را در باطن عالم اصطياد نمايد آن حقائق و يافته ها را به قوه خيال واگذار مي کند. قوه خيال نيز وظيفه صورتگري آنها را بر عهده دارد و لذا وجهي از قوه خيال به طرف نشئه طبيعت و کثرت قرار گرفته است و لذا دائماً در خطر است. اما نيروي عاقله نيروي وحدت است و دائماً رو به ماوراي عالم ماده دارد نتيجه اينکه گر چه طهارت عقل هم در جاي خود بسيار مهم است اما اگر کسي قوه خيال خود را تطهير کند و به طهارت عقل نپردازد باز هم راه زيادي پيموده است يعني حداقل مي شود گفت اين فرد در سير و سلوک علمي و عملي بسيار موفق است، اما اگر کسي قوه خيال خود را تطهير نکند در همان ابتداي راه توقف کرده است. اين است که بزرگانمان در مسائل معنوي به طهارت قوه خيال اهميت زيادي مي دهند. به تعبير بعضي از آنان اگر شخصي بعد از بيست سال هم قوه خيال خود را تطهير کند بايد بگوئيم که جان سالم به در برده و موفّق شده است و اگر تطهير نشود انسان اصلاً در محدوده خوبي قرار نمي گيرد. و لذا قوه خيال مرز بين خوبيها و بديها است.فافهم!
راه تطهير قوه خيال براي تطهير قوه خيال به عرضتان رسانيديم که بايد آنرا از «اعتقادات فاسد و تخيلات ردي و پست و از جولانش در ميدان آمال و اماني» پاک کرد. در اين مسير يک جهت و يک دل بودن، يک مقصد داشتن، با دوستان خوب معاشرت کردن، يک درس و بحث داشتن، دنبال يک مسير به راه افتادن، همه و همه به انسان کمک مي کنند. حال که خداوند توفيق داده سعي کنيد همين يک مسير را محفوظ بداريد و به راه بيفتيد. در غير اين صورت قوه خيال با کثرت پراکنده خواهد شد و انسان را به هدف نخواهد رساند.
از جمله راههاي تطهير قوه خيال مداومت در خواندن آيه سخره مي باشد که به قوه خيال توحد مي بخشد. زيرا قوه خيال بر اساس اصل تجردش به هر آنچه که روي آورد زود خو مي کند. انسان اگر مدتي با اين آيه يا آياتي شبيه اين، حشر پيدا کند خواهد توانست نفس خود را به توحد بکشاند.
«خواب» را نيز به عنوان معيار پراکندگي خود قرار دهيد. اگر خوابهاي گوناگون و پراکنده ديديد بدانيد قوه خيالتان به پراکندگي رفته است. و لذا يکي از برنامه هاي پيامبر اين بود که هر غروب به اصحاب مي فرمودند: «شب نزديک است، حواستان را بيشتر جمع کنيد.» اصحاب نيز صبح هر روز خوابهاي خود را به پيامبر گزارش مي دادند. «خواب» گزارش معيار و ميزان طهارت قوه خيال است. زيرا هر جا اشکال و صوري در ميان است معلوم است که پاي قوه خيال در کار است. اين مختصري بود از راههاي مختلف تطهير قوه خيال. ان شاء الله در قسمت های بعدي بيشتر در اين باره توضیح می دهیم.