فَبَعْضٌ أَسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ إِلَى أَنْ أَخْرَجْتَهُ مِنْهَا سرگذشت حضرت آدم را در این جمله ذکر می کند که بعضی از انبیاء را وارد بهشت کردی تا اینکه او را از بهشت خارج نمودی. حضرت آدم علیه السلام امتحان شد، امتحانی موقت که گذرا هم بوده، از ابتدا برای اینکه خود ایشان و هم نسل ایشان بدانند آن جایگاه اصلی در نظام خلقت بر روی زمین است، از این جهت خداوند متعال در بهشت یک نهی ای از ایشان کرد که بعد از آفرینش مادی و نفخ روح در حضرت آدم و سجده ی ملائکه به حضرت، جایگاه ایشان روشن شد که چه جایگاه بلندی است.
بنابراین برای قدردانی از این جایگاه و اینکه حفظ این جایگاه چه لوازمی دارد شاید خداوند متعال حضرت را به بهشت برزخی وارد گردانیده و تصرف در همه موارد بهشت را مباح کردانیده و اما فرمود از یک میوه و یا یک شیء مصرف نکنید که این نوع نهی ارشادی از طرف خداوند بوده، اگر چه نهی خداوند از نوع نهی مولوی نبوده که نهی مولوی عقوبت آخرتی را در بردارد ولی به هر جهت برای نشان دادن جنبه های نقص انسان است که موجود زمینی نقایصی را دارد که باید توجه داشته باشد تا میتواند از این نقایص دوری کند و راه دوری کردن، به این است که ملتزم به اوامر الهی و منتهی از نواهی حق تعالی شود بنابراین خداوند متعال یک نهی ارشادی فرمود تا اینکه حضرت آدم امتحان شود تا خودش متوجه شود که هنوز آثار عالم دنیا هست.
این قضیه که خداوند حق تصرف همه بهشت را بدهد فقط حق خوردن یک میوه را ندهد و نهی کند و انسان باز به سراغ میوه ممنوعه برود و از آن استفاده کند، این نشان دهنده نوعی حرص است و همین باعث شد آن قضای الهی که از ابتدا فرمود:«إنی جاعلٌ فی الارض خلیفه؛ همانا قرار دادم در زمین خلیفه»این مسئله تحقق پیدا کند و بودن در بهشت شرایط خاص خودش را دارد و به زمین آمدن هم سختی ها و امتحانات خودش. از این جهت خداوند قرار گذاشت که اگر این نهی ارشادی را مرتکب شوی به زحمت می افتید و به زحمت افتادن هم همان آمدن به دنیا و فعالیت های دنیایی است ولی اینطور نیس که انسان در دنیا که آمد از مقام قرب به پروردگار باز بماند چون عالم دنیا جایگاه فعالیت های بی شمار است، ازاین جهت استقامت در مسیر بندگی با این فعالیتها، انسان را به جایگاه قربی خاص میرساند. اگرچه حضرت آدم علیه السلام با آمدنش به زمین از آن مواهب در عالم بهشت محروم شد اما زمینه ای برای یک موهبت خاص را فراهم کرد که در پرتوی این موهبت الهی انسان میتواند به بالاترین درجات قرب و کمال برسد که آن هدایت است.
خداند متعال می فرماید: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ گفتیم همه از بهشت فرود آیید، تا آن گاه که از جانب من راهنمایى براى شما آید، آنان که پیروى او کنند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد»[1]
اولین شخصی که هدایت الهی شامل او می شود حضرت آدم علیه السلام بود و این ورود به بهشت و خروج از آن یک آگاهی را برای حضرت آدم علیه السلام داشت که ممکن است در موارد مختلف بر انسان غفلت عارض شود و در روایت آمده که جبرئیل نزد حضرت آدم علیه السلام آمد و فرمود آیا خداوند شما را با صفات جمال و جلال خود نیافرید و از روحش در تو ندمید و ملائکه را در برابر تو به سجده وادار نکرد و تو را وارد بهشت نکرد و از خوردن این درخت نهی نکرد پس چرا چنین کردی؟
حضرت آدم می فرماید: شیطان قسم یاد کرد که من نصیحت کننده ی تو هستم و من گمان نمی بردم که کسی قسم دروغ به خداوند بخورد و این تجربیاتی است که انسان پیدا می کند در برخورد با موانع تا اینکه بینش کامل یابد نسبت به وعده های الهی و ایمانش کاملتر شود و نسبت به موانعی که در این مسیر برایش پیش می آید توجه بیشتری داشته باشد.