جای تردیدی نیست که غیبت حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء به تقدیر حضرت احدیت است و خداوند در کارهای خود با کسی مشورت نمی کند که او حکیم است و تمام کارهایش مطابق حکمت است از آنچه انجام میدهد بازخواست نمی وشد ولی مردمان از آنچه انجام می دهند مسئول هستند. [1]
غیبت حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء روی مصالح و حکمت هایی است که ما آنها را درک نمی کنیم و عقول ما به کنه آنها نمی رسد ولی تردیدی نداریم در اینکه مطابق حکمت است ولی مغزهای کوچک ما که در داخل جمجمه های استخوانی محدود است، توانائی درک حقیقت غیبت و راز واقعی آنرا ندارد، که راز واقعی آن به هنگام ظهور آن حضرت کشف خواهد شد.
به مؤمن واقعی که به مبداء و معاد ایمان آورده و احکام شریعت را بی چون و چرا پذیرفته است، می گوئیم:
غیبت حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء را چون دیگر احکام شریعت بپذیر، اگر چه سِرِّ آن بر تو روشن نباشد. تو مسح سر و پا را در وضو پذیرفته ای، اگر چه سِرِّ آنرا نمی دانی. آن شستن نیست تا بگوئی برای نظافت است، و چون دیگر اعضای وضو نیست که حکمت روشنی داشته باشد. پس به مقتضای آنچه که دلایل قطعی سرچشمه گرفته از منطق وحی ایجاب می کند معتقد باشد، که فرمان خداست و خدای حکیم هر چه فرموده مطابق حکمت است، و کسی را در علم خود شریک نکرده است.
اما کسی که به دنبال راز غیبت و اسرار آن تلاش می کند، به او می گوئیم:
به مقتضای فهم و ادراک خود، خوب بیندیش و فکر خود را به کار بینداز، تا پاسخی را که دلت آرام شود و عقلت بپذیرد، پیدا کنی. ولی به هوش باش که شتاب نکنی و چیزی را به طور حتم و جزم نگوی، و پیش از مطالعه تحقیقات پیشینیان به انکار آن برنخیز، که در بررسی سیر اندیشه گذشتگان درسهای بسیار سودمندی برای پژوهشگران هست. و کسی که از نتیجه تلاش پشتیبان روی می تابد و با دیده انکار به افکار آنها می نگرد، اندیشه خود را در مجهول به کار می گیرد و در راه تاریک گام می سپارد، مثل او، مثل شتری است که در شب تاریک در بیراهه گام بر میدارد و پیش می رود!
پژوهشگر واقعی کسی است که افکار امروز و دیروزش را در کنار یکدیگر قرار دهد و سیر اندیشه خود را با کمک نورانی متکی بر تجربیات گذشتگان بیازماید، از کسی که راه را پیدا کرده و به پیروزی دست یافته درسی بیاموزد، و از کسی که راه را گم کرده و خود را تباه ساخته، تجربه ای بیندوزد و ابتکارات ارزنده افکار خلاق خود را بر آنها بیفزاید. که گفته اند: «داناترین ابتکارات ارزنده افکار خلاق خود را بر آنها بیفزاید. که گفته اند: «داناترین مردم کسی است که دانش دیگران را به دانش خود اضافه سازد.»
اما کسی که به دنبال غیبت دیگری، مشابه غیبت حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء می گردد، یادآور می شویم:
الف- مگر پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم از ترس جان خود، در تحت حمایت عموی بزرگوارش حضرت ابوطالب، بزرگ سرزمین ابطح و سرور اولاد هاشم، در شعب ابوطالب مخفی نشد؟! [2]
ب – مگر پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مدتهای بسیار طولانی، برای حفظ جان و حراست از رسالت مقدسه اش، و فرار از کسانی که او را آزار می رسانیدند و در برابر عبادت و خودسازی او مانع ایجاد می کردند، و در برابر آنها یار و یاوری نداشت، در غار حراء مخفی نشد؟! [3]
ج – چرا حضرت ادریس مدت 20 سال برای ترس از امت گمراه خود، که دعوت او را رد کرده با وی به ستیز برخاسته بودند، غیبت نمود؟! [4]
د – چرا حضرت موسی مطابق نقل قرآن کریم می گوید: (من از شما فرار کردم، هنگامی که از شما ترسیدم. پس آنگاه پروردگارم به من حکم نبوت عطا فرمود و مرا از پیامبران قرار داد) [5] مگر جز برای این بود که فرصتی پیش آید که بتواند حق را احقاق نموده، باطل را ریشه کن سازد؟! [6]
روی این بیان همواره «غیبت ها» از ترس سرچشمه گرفته است، ولی پیشتر گفتیم که منظور از ترس، ترس شخصی و فرار از قتل نبوده است. بلکه ترس و واهمه حضرت مهدی ارواحنا له الفداء که خداوند او را برای ریشه کن ساختن ظلم و ستم و اجرای عدالت در پهنه گیتی ذخیره نموده است، از این است که نقصی در پیاده کردن برنامه پیش آید. از این رهگذر او منتظر فرا رسیدن موعد مقرر است تا در روزی که خداوند فرمان ظهور بدهد، ظهور کرده، ریشه ستم و ستمگران را بخشکاند و طاغوتها را نابود سازد و حق را در تمام ابعادش پیاده نماید و باطل را از ریشه و بن نابود سازد.
از این رهگذر پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم آنقدر از صفات و نشانه های حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء را گفته که حجت بر همگان تمام شود، و تصریح نموده بر اینکه روز ظهور او از همگان پوشیده است، تا هر کس ایمان بیاورد از روی مدرک قطعی و برهان مسلم عقلی ایمان بیاورد و هر کس هلاک شود، پس از اتمام شدن حجت بر او هلاک شود.
احادیث حضرت مهدی ارواحنا له الفداء به قدری فراوان است که هر ستمگر و ستمکش آن را شنیده است، هر ستمگری از او واهمه دارد و هر ستمدیده ای او را پناه خود میداند. هر کس امر خدا را پذیرا شود و فرمان پیامبر را با گوش جان بشنود و طبق امر خدا و رسول صلي الله عليه و آله و سلم به امام غائب ایمان آورد، پاداش مؤمنان به غیبت را به دست می آورد و هر کس کافر شود خداوند از ایمان او بی نیاز است. خداوندی که از ایمان اقوام گذشته بی نیاز بود، از ایمان ما نیز بی نیاز است.
در میان امم گذشته هر کجا مصلحت ایجاب کرده، پیامبران عظیم الشأن مدتی کوتاه یا دراز از قوم خود غیبت اختیار نموده است:
حضرت ابراهیم، ادریس، صالح، یوسف، موسی، عیسی و حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم همگی مدتی در پشت پرده غیبت زیسته اند، چه اشکالی دارد که حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء نیز مدتی را در پشت پرده غیبت سپری کند؟ که حجت خدا در روی زمین، و حامل میراثهای پیامبران و تنها بازمانده خداست که پیام آسمان را به همراه دارد و نغمه نوید آزادی را به عالم بشریت به ارمغان خواهد آورد.
تاریخ به ما می گوید: هر یک از امامان معصوم که در عهد ستمگران بنی امیه و بنی عباس زندگی می کردند، تمام عمرشان را با زندان و تبعید و زیر فشار سپری کرده اند و در پایان طعمه شمشیر ستمگران شده، یا در زیر شکنجه آنان در سیاه چالهای زندان و با زهر جفا به شهادت رسیده اند.
از هنگامی که حضرت نرجس خاتون به آن حجت خدا حامله بود، دستگاه ستم با تمام قدرت، نیروهای خود را بسیج کرده بود که آن چراغ فروزان را خاموش کند:
گماشتن جاسوسان به دودمان امامت، مراقبت قابله ها از همسران حضرت امام حسن عسکری عليه السلام محاصره خانه امام به وسیله سپاهیان، همه و همه در همین رابطه بود.
دژخیمان دستگاه ستم در این کار به قدری جدی بودند که پس از شکست، و دست نیافتن به مولود مسعود، همه همسران و کنیزان امام حسن عسکری عليه السلام را به سیاهچاله ها بردند و بیش از یکسال همه آنها را در زندان نگه داشتند، تا اگر در میان آنها حامله ای باشد در زندان وضع حمل کند، حتی برخی از آنها را دو سال کامل در زندان نگه داشتند زیرا یکی از فقهای جور به آنها اطلاع داده بود که حاملگی مادر امام زمان ارواحنا له الفداء غیر عادی خواهد بود و لذا احتمال هست که مدت حملش نیز غیر عادی باشد!!.
گفته می شود: یکی از همسران امام حسن عسکری عليه السلام برای این که افکار دستگاه خلافت را منحرف سازد و کار ولادت حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء را بر آنها مبهم نماید، ادعای حمل کرد و گفت: من حامله هستم! از این رهگذر او را دو سال کامل زندانی کردند به امید اینکه مادر حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء اوست و او حامله است و در زندان وضع حمل خواهد کرد!!. و اگر انقلاب بصره و شورش صاحب زنج دستگاه خلافت را به خود مشغول نمی کرد، آن بانوی محترمه را رها نمی ساختند. تا روزی که در سیاهچال جان بسپارد! [7]
آنچه برای حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء مقدر است برای پدران بزرگوارش مقدر نبود، برای آنها خروج در برابر ستمگران مقرر نشده بود، پس از داستان کربلا، همه امامان معصوم عليه السلام موظف بودند که از رهگذر امر به معروف و نهی از منکر، در احیای احکام شریعت و شرح و تفسیر قرآن و سنت بکوشند و بیش از این تکلیفی نداشتند و در عین حال همواره از طرف طاغوت های زمان خود مورد تعقیب و شکنجه و تبعید و زندان بودند، و اگر شمشیر می کشیدند، اوضاع دگرگون می شد و هیچکدام را زنده نمی گذاشتند و فلسفه وجودی شان از بین می رفت. از این رهگذر او چاره ای ندارد جز اینکه در پشت پرده غیبت در انتظار فراهم شدن شرایط، مساعد شدن اوضاع، آماده شدن زمینه قیام، و فرا رسیدن فرمان خدا، دقیقه شماری نماید. تا روزی که ظاهر می شود هر ستمی را نابود سازد و هر ستمگری را طعمه شمشیر نماید. مسئول غیبت حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء ستمگران بزرگ و کوچکی هستند که با ستمگری خود مانع به وجود آمدن آن حکومت عدالت و آزادی می باشند که به زودی با ظهور حجت خدا شاهد زبونی این سردمداران ظلم و استبداد خواهیم بود. انشاء الله.
اگر سئوال شود: اگر غیبت حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء به دلیل ترسی از جانش باشد، و منتظر فرا رسیدن فرمان خدا باشد که او را با تأییدات ویژه اش فرمان ظهور دهد، پس چرا خداوند در انجام آن تأخیر می نماید؟!
در پاسخ می گوئیم: پاسخ این پرسش در سخنان پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و گفتار پیشوایان معصوم عليه السلام منعکس است، و آن اینکه غیبت حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء وسیله آزمایش مؤمنان و غربال شدن منکران در طول تاریخ است.
گاهی گفته می شود: اکنون که حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء در تحت عنایت حضرت احدیت است و خداوند دست دشمنان را از آسیب رسانیدن به آن حضرت کوتاه نموده است، پس چرا ظهور نمی کند، و حق او را احقاق، و باطل را ابطال نمی نماید؟! مگر این غیبت در این شرائط به معنای تعطیل حجت خدا نیست؟!
از طرف دیگر، به هنگام ظهور با قوه قهریه ظهور می کند و هیچ قدرتی را یارای مقاومت در برابر او نخواهد بود. آیا چنین دعوتی که همراه با شمشیر باشد، اجباری نیست؟! مگر نه اینست که باید فرد مؤمن با کمال آزادی ایمان را بپذیرد و هرگز برای پذیرش آن اعمال زور نشود؟! تا هر کس به اختیار و آزادی ایمان بیاورد نجات پیدا کند و هر کس با سوء اختیارش راه کفر و عناد پیش گیرد هلاک گردد. و آیا در میان ما افراد شایسته ای هستند که یار و یاور آن حضرت باشند؟ یا ما نیز چون بنی اسرائیل خواهیم بود که به حضرت موسی گفتند: تو و پروردگارت بروید و با فرعونیان بجنگید، ما اینجا نشسته ایم. [8]
آری ای انسان ماجراجو! مگر خداوند متعال از حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء تواناتر بر نابود ساختن ستمگران نمی باشد؟! پس چرا به آنها مهلت می دهد و آنها را در انتخاب راه تباهی آزاد می گذارد؟! چرا از آنها انتقام نمی گیرد؟!
لکن همه می دانیم که در مورد خداوند متعال جای: کی؟ چرا؟ و چگونه؟ نمی باشد. او هرگز شتاب نمی کند، زیرا شتاب از آن کسی است که بترسد بعداً دسترسی پیدا نکند.
او از راه لطف بی کران و رأفت فراوان، به بندگان مهلت می دهد، برای آنها نوید دهنده و بیم دهنده می فرستد، و همه راه هایی را که در هدایت آنها مؤثر است به کار می گیرد، تا آنها هدایت شوند و از گمراهی رهائی یابند. در این میان اگر به غیبت امام ارواحنا له الفداء فرمان داده، به دلایلی است که ما به دست خود فراهم نموده ایم و گرنه او جز رأفت و مرحمت در حق ما انجام نمی دهد. و مردم به هر حال در تحت اختیار او هستند، هرگز نمی توانند از دست انتقام او خارج شوند و هرگز قدرت آن را ندارند که از زیر آسمان و یا روی زمین او بیرون روند و از تیررس او دور گردند: پس کافران را مهلت بده تا مدتی ناچیز آنها را مهلت بده. [9]
گاهی گفته می شود: پس چرا مانند پدران بزرگوارش به صورت ظاهر در میان مردم زندگی نمی کند، که به دور از مسائل سیاسی امر به معروف و نهی از منکر نموده، همگان را به عدالت فردی و اجتماعی توصیه فرماید، و در محدوده امکانات خود امور ملت را اصلاح نماید، تا روزی به اصلاح جهانی برسد؟!
در پاسخ می گوئیم: آری پدران بزرگوارش دقیقاً چنین برنامه ای را انجام دادند ولی دشمنان آنها را یکی پس از دیگری به شهادت رسانیدند و حتی یک تن از آنها به اجل طبیعی از دنیا نرفت. بلکه در عین شادابی و تندرستی به تیغ ستم و یا زهر جفا به شهادت رسیدند، و به آن نتیجه که مترقب از آنها بود، نرسیدند. اما در مورد حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء موضوع فرق می کند، زیرا او تنها بازمانده از حجتهای حضرت احدیت است که برای ویران کردن کاخهای ظلم و استبداد تأمین شده است، او دیگر نباید کشته شود تا به این انقلاب عظیم جهانی خود دست بزند و پرچم عدالت را در سر تاسر کره خاکی به اهتزاز در آورد. از این رهگذر برنامه او با امامان پیشین دقیقاً فرق می کند.
اما اینکه حجت خدا در روی زمین هست ولی اقدام به تشکیل حکومت نمی کند، این مطلبی است که در مورد همه امامان معصوم جاریست، زیرا امامان پیشین گذشته از اینکه در روی زمین بودند و به صورت ظاهر هم بودند ولی باز هم چنین اقدامی نکردند، حتی امام رضا عليه السلام هنگامی که فرصت تشکیل حکومت برایش پیدا شد، امتناع نمود و حتی اگر تهدید به قتل نبود ولایتعهدی را هم نمی پذیرفت. در صورتی که همه شیعیان یار و یاور آن حضرت بودند و مأمون الرشید برای خشنودی شیعیان و جلوگیری از شورش آنان دست به این کار زد. آنگاه امام را وادار نمود که به مرو (خراسان) مسافرت نماید و خود به او محلق شد و در آنجا با هزاران حیله و خدعه آن حضرت را به شهادت رسانید و در سر تا سر جهان پهناور اسلام اعلام عزای ملی نمود. [10]
اغراض سیاسی مردمان دنیاپرست پدران بزرگوارش را از مقامی که خداوند برایشان تعیین فرموده بود به دور ساخت، ولی آنها هرگز برای به دست آوردن آن شمشیر نکشیدند و هرگز به دست آنها نرسید، جز مدت کوتاهی در حق امیرمؤمنان عليه السلام که همه آن مدت هم با جنگ های داخلی سپری شد که بعد از آن بیعت بی سابقه در تاریخ جهان، عدالت او را تحمل نکردند ناکثین و قاسطین و مارقین خروج کردند و جنگل های جمل، صفین و نهروان را به وجود آوردند. طلحه و زبیر مردند ولی ناکثین همواره هستند، معاویه و عمر و عاص مردند و قاسطین زنده اند، نهروانیها مردند ولی نسل مارقین از بین نرفته است، از این رهگذر هر امام عادلی به جز با برنامه وسیع حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء در برابر ناکثین، قاسطین و مارقین زمان خود محکوم به شکست است.
اما اینکه چرا برای دوستان مورد اعتماد خود ظاهر نمی شود؟! برای اینکه افشاء نشود تا مقدرات الهی فرا رسد. غیبت او در این مدت طولانی نشانه آن است که مردمان این قرون متمادی شایستگی آن را ندارند که یاور حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء باشند!.
این غیبت، هم چنین وسیله آزمایش دوست و دشمن است، که دوست پاداش صبر و شکیبائی و تحمل درد هجران و شماتت دشمن را خواهد دید و دشمن به کیفر انکار، تکذیب، ایذاء و شماتت خود خواهد رسید. انتظار زمینه مساعد و فرصت مناسب اجتناب ناپذیر است، اگر چه این انتظار موجب تعطیل شدن برخی از احکام شریعت باشد، تا دلها آماده پذیرش سخن ناصح مشفق باشد، و ندای عدالت خواهی در ضمیر او اثر مطلوب بگذارد. و این در صورتی امکان پذیر است که ظلم و ستم جهانی شود، تازیانه ستم، پیکر همگان را بنوازد و تلخی تعدی و تجاوز به حقوق دیگران، به کام همگان برسد، تا همگان تشنه عدالت شوند و به دنبال منادی عدل گام بردارند.
اگر انسان تلخی ظلم را نچشیده باشد، نسیم عدالت را تشخیص نمی دهد. از اینجاست که می بینیم یکی از مسلمانان کم شعور خطاب به رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم می گوید: «ای پیامبر! عدالت را پیشه کن»!! [11]
پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم که پیاده کننده عدل آسمانی برفراز کره خاکی بود، با آن اخلاق پسندیده بی نظیرش او را مورد نوازش قرار داد و فرمود: «وای بر تو، اگر من هم با عدالت رفتار نکنم پس چه کسی با عدالت رفتار خواهد نمود.»؟!!.
اما حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء او حکم داوُدی خواهد نمود، او که حقایق امور را می داند بر طبق علم خود داوری خواهد کرد. منافقان در زمان او روزگار سختی خواهند داشت، زیرا او از اعماق دلشان آگاه خواهد بود و براساس مقتضای باطنشان آنها را به کیفر خواهد رسانید. در این رابطه در بخش دیگری سخن خواهیم گفت.
پذیرش چنین زمامداری آسان نیست، بلکه لازم است وعده خدا فرا رسد حق ظاهر شود و باطل نابود گردد، تا همگان چنین نظامی را پذیرا شوند. اما اینکه کی این زمینه مهیا خواهد شد؟ به مشیت خدا بستگی دارد و جز خدا کسی از آن آگاه نیست.
فرعون مدت بیست و چند سال حضرت موسی را در خانه خود پرورش داد، بدون اینکه او را بشناسد و بداند که او همان موسای موعود است و در تمام این مدت شکم زنهای حامله را می شکافت و نوزادشان را به قتل می رسانید و حضرت موسی این جنایات را با چشم خود می دید ولی فرعون او را نمی شناخت. و اکنون مدت یازده قرن و نیم است که حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء در میان ماست و شاهد اعمال ناروای ماست، او ما را می بیند و می شناسد، ولی ما او را می بینیم و نمی شناسیم.
از مطالب یاد شده به این نتیجه می رسیم که غیبت حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء حکمت هائی دارد که در روایات به آنها اشاره شده، و حکمت های دیگری دارد که بعد از ظهور کشف خواهد شد.
کوتاه سخن اینکه: به طوری که ظهور حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء در آن روز یکی از الطاف بی پایان حضرت احدیت است، غیبت او نیز امروز یکی از الطاف بیکران خدای تبارک و تعالی است.
روزگار رهایی-کامل سلیمان
[1] انبیاء: 23
[2] بحارالانوار جلد 51 صفحه 176 و کامل ابن اثیر جلد 2 صفحه 18
[3] الزام الناصب صفحه 84
[4] همان مدرک صفحه 82
[5] شعراء: 21
[6] الزام الناصب صفحه 83
[7] غیبت شیخ طوسی صفحه 74، الزام الناصب صفحه 104، الامام المهدی صفحه 150، وفاه العسکری صفحه 37، اعلام الوری صفحه 437، ارشاد مفید صفحه 325 و المهدی صفحه 52 و 154-156
[8] مائده: 24
[9] طارق: 17
[10] ینابیع الموده جلد 3 صفحه 34-94-157-158، و وسائل الشیعه جلد 12 صفحه 146-150
[11] الملاحم و الفتن صفحه 88