غیبت پیامبران پیشین
عبدالله بن فضل هاشمی گوید: شنیدم امام صادق (ع) می فرماید: «صاحب این امر را غیبتی هست که به ناچار صورت پذیرد و باطل گرایان همگی در آن شک کنند.» پرسیدم: فدایت شوم! چرا؟ فرمود: «به خاطر چیزی که بیان آن را به ما اجازه نداده اند.» محمدبن مسلم می گوید: بر امام باقر (ع) وارد شدم در حالی که قصد داشتم درباره ی قائم آل محمد (ص) سؤوال کنم. امام (ع) بدون این که چیزی بگویم فرمود: «ای محمدبن مسلم! در قائم آل محمد (ص) شباهتی به پنج نفر از پیامبران وجود دارد: یونس بن متی، یوسف بن یعقوب، موسی، عیسی و محمد (ص). اما شباهت او به یونس (ع)؛ به خاطر آنست که از غیبت باز می گردد و پس از عمری طولانی جوان به نظر می رسد. اما شباهت او به یوسف (ع)؛ غیبت او از خاص و عام است و پنهان بودن او از برادرانش و مشکل شدن امر او بر پدرش یعقوب (ع)، با اینکه مسافت بین او و پدرش و اهل بیت و شیعیانش نزدیک بود. اما شباهت او به موسی (ع)؛ استمرار خوف و طولانی شدن غیبت و مخفی بودن ولادت اوست و اینکه پیروان او بعد از غیبت او با دیدن سختی ها و خواری های فراوان خسته شدند، تا آن زمان که خداوند عزّوجلّ اجازه ی ظهور به او داده و یاریش نموده و بر دشمنانش پیروز گرداند. اما شباهت او به عیسی (ع)؛ اختلاف کسانی است که درباره ی او به مخالفت یکدیگر پرداختند، برخی گفتند به دنیا نیامده، گروهی گفتند مرده است، گروهی دیگر گفتند، کشته شده و به دار آویخته شده است. و اما شباهت او به جدّش حضرت محمد مصطفی (ص)؛ قیام به شمشیر و کشتن دشمنان خدا و پیامبر و ستمگران و مستکبران است و اینکه او به وسیله ی سلاح و القاء وحشت بر دشمن غلبه می نماید و هیچ پرچمی از پرچم های او بدون پیروزی برنمی گردد». شیخ صدوق (رح) در مقدمه ی کتاب شریف «کمال الدین» آورده است: سبب تألیف این کتاب چنان شد که در یکی از سال ها، زمانی که از زیارت علی بن موسی الرضا (ع) ب می گشتم، در نیشابور اقامت گزیدم و آنجا اکثر کسانی که بر من وارد می شدند، شیعیانی بودند که امر غیبت حضرت مهدی (ع) آنان را به حیرت و شبهات دچار ساخته بود. در بین آنان، یکی از مشایخ اهل فضل که مدّتها در آرزوی دیدارش به سر می بردم و به خاطر دینداری و استقامت عقیده اش مشتاق زیارتش بودم، به نام «نجم الدین ابوسعید محمد بن الحسن بن الصلت قمی» به دیدارم آمد و روزی سخن از فلاسفه و اهل منطق در بخارا به میان آورد، که با شبهات خویش حیرت و شک او را، در امر غیبت طولانی حضرت قائم (ع) برانگیخته بودند. زمانی که جوابش را دادم و دلش آرام یافت، پیشنهاد کرد که کتابی در این باب بنویسم و من هم قول مساعد دادم. پس از این قضیه شبی در خواب دیدم که در مکّه هستم و به طواف «بیت الله» مشغولم و در هفتمین شوط، کنار حجرالاسود آمده، آن را استلام کردم و می بوسیدم و می گفتم:«امانت خویش را ادا کردم و پیمانم را به عهده گرفتم، تا تو روز قیامت به وفای آن برایم شهادت دهی» در همین هنگام مولایمان صاحب الزمان (ع) را دیدم که کنار درب خانه ی کعبه ایستاده، نزدیکش رفتم و او با نگاه به چهره ی من، با فراست هرچه را که از دل مشغولی و اندیشه های متفرقه داشتم دریافت. سلام کردم، جواب فرمود، سپس پرسید: چرا کتابی درباره ی غیبت نمی نویسی تا هُمومِ تو را کفایت کند؟ گفتم: ای فرزند رسول خدا(ص) درباره ی غیبت تصنیفات و تألیفاتی دارم. فرمود: «نه به آن ترتیب؛ بلکه از تو می خواهم که اینک کتابی درباره ی غیبت بنویسی و غیبت های پیامبران را در آن ذکر نمایی» او با گفتن این سخن، به راه افتاد و رفت و من دهشتزده از خواب بیدار شدم. آن شب را تا صبح به دعا و گریه و زاری و شکوه از فراقش گذراندم و صبحگاهان به عنوان امتثال فمانش، تألیف این کتاب را آغاز کردم.
آنچه در سفارش و فرمان ولی عصر (ع) نسبت به ذکر غیبت های پیامبران در کتاب شیخ صدوق قابل دقّت و بررسی است، به یقین اهمیت شناخت این غیبت ها، در راستای آشنایی با حکمت های مستور در این سنّت دیرپای الهی است که در احادیث معصومین (ع) هم ـ چنانکه ذکر شد ـ مورد تأکید مکرر قرار گرفته است. شیخ صدوق اوّلین باب های کتاب گرانقدر خود «کمال الدین و تمام النعمۀ» را، به بررسی نهان زیستی پیامبران (ع) می پردازد:
اولین باب، درباره ی غیبت حضرت ادریس (ع) است، که در ضمن حدیثی طولانی آمده است: «ادریس در غاری از کوهی بلند، دور از چشم مردم پناه گرفت و به روزه داری و عبادت پرداخت. مردم پس از خروج و اختفای او، مدّت بیست سال به قحطسالی و بیچارگی مبتلا بودند، تا این که طی ماجرایی، حضرت ادریس در طلب آب و غذا از نهانگاه خویش بیرون می آید و مردم او را می شناسند و طاغوت زمانش به خواری کشیده می شود و او به میان مردم باز می گردد.»
دوّمین باب، ذکر چهار حدیث درباره ی حضرت نوح (ع) است، که در سوّمین حدیث آمده: امام صادق (ع) فرمود: «زمانی که مرگ نوح (ع) نزدیک شد، پیروان خویش را فراخواند و به آنان گفت: بدانید که پس از من، غیبتی خواهد بود که در طی آن طاغوت ها به قدرت خواهند رسید، و همانا خدای تعالی به قیام کننده ای از فرزندان من که نامش «هود» است، در امر شما گشایشی پدید خواهد آورد.»
سوّمین باب، درباره ی غیبت حضرت صالح (ع) است که در آن تنها یک حدیث از امام صادق (ع) نقل شده است که طی آن فرمود: «همانا صالح (ع) مدتی از میان قوم خویش غایب بود، آن روز که تازه غیبت کرده بود عاقل مردی میانسان، تنومند و زیبا اندام و با محاسنی فراوان و گونه هایی مناسب و قامتی متناسب بود. امّا وقتی به سوی قومش بازگشت ـ در اثر کثرت ضعف و تغییر صورت ـ او را نشناختند و مردم درباره ی او سه دسته شدند. همانا مَثَل قائم اهل بیت (ع) همانند صالح (ع) است.»
چهارمین باب، درباره ی غیبت حضرت ابراهیم (ع) است و در ابتدای آن آمده است: «اما غیبت حضرت ابراهیم خلیل الرحمن (ع) شباهت به غیبت قائم ما دارد، بلکه عجیب تر از آن است زیرا خداوند عزّوجلّ حتی در شکم مادر، اثر ابراهیم را مخفی گرداند و ولادتش را نیز پنهان داشت، تا زمان تقدیر شده ی ظهور آن فرا رسد.» در این باب طی دو حدیث نسبتاً طولانی از دو نوع غیبت حضرت ابراهیم (ع) که طی سه مرحله انجام یافت سخن به میان آمده است: یکی در هنگام ولادت و قبل از آن، دیگری در زمانی که طاغوت مصر او را تبعید کرد و سوّمین مرحله ی آن زمانی که برای عبرت گرفتن به تنهایی روانه ی سرزمین های دور شد.»
پنجمین باب، درباره ی غیبت حضرت یوسف (ع) است که با نقل سه حدیث، کیفیت غیبت حضرت یوسف (ع) و جنبه ی امتحان داشتن این غیبت، برای حضرت یعقوب (ع) مطرح شده و نتیجه گرفته شده که حال شیعیان آگاه در زمان ما نسبت به امام غایب خویش (عج) همانند حال حضرت یعقوب (ع) است که می گفت: «ای فرزندان من! بروید یوسف و برادرش را جستجو کنید.» و حال ناآگاهان و معاندین در امر غیبت او همچون حال برادران یوسف است که می گفتند:«به خدا سوگند! تو در همان گمراهی سابق خود هستی».
ششمین باب، درباره ی غیبت حضرت موسی (ع) است، در اولین حدیث از قول پیامبر (ص) آمده است که فرمود: «پس از حضرت یوسف (ع) شدّت و غیبتی برای بنی اسرائیل واقع شد که چهارصد سال طول کشید، درحالی که انان همگی منتظر قیام قائم یعنی حضرت موسی (ع) بودند.» در این باب پنج حدیث ذکر شده که طی آن ها غیبت حضرت مهدی (عج) به غیبت حضرت موسی (ع) تشبیه شده است.
هفتمین باب، درباره ی غیبت اوصیای حضرت موسی (ع) تا روزگار حضرت مسیح (ع) است. و در باب های بعدی نیز به اخباری در زمینه ی نهانی پیامبر اسلام (ص) و اولیاء پرداخته شده است.
{1} غیبت ظهور امامت، واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران، ص74-70