montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

ولايت پدرانه امام
بسياري از ما اين حديث رسول خدا-صلي الله و عليه و آله را شنيده‌ايم که فرمود: «أَنا وعلي أَبواه هذه الاُمَة؛[1] من و علي پدران اين امت هستيم.» براستي چرا پيامبر-صلي الله و عليه و آله خود وحضرت علي-عليه السلام را به پدر تشبيه كرد؟ آيا بعد عاطفي مد نظر بوده؟يا بخاطر اينکه در مصالح ما حق تصميم‌گيري و سرپرستي دارند؟
يکي از واژگاني که در اين مسير به ما کمک مي‌کند واژه «وليّ» است. "ولي" در لغت به معناي سرپرست است و والدين کساني هستند که سرپرستي فرزندان را بعهده دارند. اگر به مفهوم ولايت، نظر بيندازيم امام به عنوان "ولي" بايد قادر باشد هم به جامعه، نگاه كلان داشته باشد وهم براي هر فرد با توجه به استعداد و ظرفيتش، هدايت‌گري نمايد تا بتواند در جايگاه پدرمعرفي شود. پدري که غافل از حال دروني فرزند نبوده، ظرفيت‌ها و استعدادهايش را مي‌داند و با توجه به آنها، مصالح و آيندة فرزندش را برنامه ريزي مي‌کند.
اما آيا امام در همة لحظات زندگي، اعم از خوب و بد در کنارمان هست، تا بتوان نسبت به او احساس پدر واقعي را داشت؟
در پاسخ بايد گفت: انسان داراي دو بُعد روحي و جسمي است بعد جسماني داراي قالب بوده و در همة انسانها ازجمله امام شرايط يکساني را دنبال مي‌کند اما بعد روحاني انسان، قابليت رشد و وسعت يافتن، تا مراتب بالايي را دارد مانند قدرت هاي برخي پيامبران[2] يا برخي از اولياي الهي.
براي انجام وظايف پدر معنوي لازم است،که امام بتواند براي هدايت ميلياردها انسان همزمان با تصرف در امور جاري عالم هستي مصالح انسانها را اجرا کند بدون اينکه اجراي اين برنامه ها با هم تعارض داشته باشند.
در همين باره خوب است بدانيم سراسر عالم وجود كه آفرينش خداست، نوريست که در قالب تاريك امكان، ريخته شده. اين نور مطلق، كه آغاز آفرينش و اول خلق خدا است، همان حقيقت نوري محمد و على-عليه السلام است، پيامبر-صلي الله و عليه و آله فرمود: «اول ما خلق اللَّه نورى» نخستين، آفريده خدا نور من است».[3]
پس معلوم است که خلقت آنها، خلقتي ويژه است که ماية چنين قدرتي است. و آن همان خلقت نوري آنهاست.
براي روشن شدن اين مطلب سالني تاريک را، با عده‌اي از جمعيت منتظر، براي مشاهدة نمايش در نظر بگيريد. وقتي كه صحنه با نور، روشن شد، علاوه بر اينکه صحنة نمايش، در چشم همة افراد حاضر، نقش مي‌بندد و همه، همزمان مي‌توانند، يك نسخه از اين نمايش را، در چشم خود داشته و ببينند، تمام سالن از نور بهره برده و روشني مي‌گيرد. اين سالن عرصة خلقت است. و اين نور، نور خداست. وجود نور خدا، به امام اين امکان را مي‌دهد که علاوه بر اينکه در زندگي همه حضور داشته باشد، همه هستي در نگاه کلان نيز از او بهره ببرند بدون اينکه هيچ‌کدام از اين بهره بردن‌ها با هم تداخل يا تزاحمي داشته باشند.
اما شايد بپرسيد چگونه امکان دارد اين همه وسعت روحي در قالب جسمي محدود جا بگيرد براي جواب اين سئوال به اين روايت توجه کنيد:
عبداللَّه ديصانى از هشام پرسيد: تو پروردگارى دارى؟ گفت: آرى گفت: او قادر است؟ گفت: آرى قادر و هم قاهر است گفت: مي‌تواند تمام جهان را در تخم مرغى بگنجاند كه نه تخم‏ مرغ‏ بزرگ شود و نه جهان كوچك؟ هشام گفت: مهلتم بده. هشام خدمت امام صادق-عليه السلام رسيد. و عرض كرد: يابن رسول اللَّه عبداللَّه ديصانى از من سؤالى كرده كه در آن تكيه‌گاهى جز خدا و شما نباشد. حضرت فرمود: اى هشام چند حس دارى؟ گفت: پنج حس. فرمود:كدام يك كوچكتر است! گفت باصره (يعنى چشم). فرمود: اندازه عضوي که در چشم مي‌بينند چه قدر است؟ گفت اندازه يك عدس يا كوچكتر از آن پس فرمود: اى هشام به پيش رو و بالاى سرت بنگر و بگو چه مى‏بينى؟ گفت: آسمان و زمين و خانه‏ها و كاخ‌ها و بيابان‌ها و كوه‌ها و نهرها مى‏بينم. امام-عليه السلام فرمود آنكه توانست آنچه را تو مى‏بينى در يك عدس يا كوچكتر از عدس درآورد مى‏تواند جهان را، در تخم‏ مرغ‏ درآورد بى‏ آنكه جهان كوچك و تخم‏ مرغ‏ بزرگ شود.[4]
نکته ديگري که در تمثيل امام به پدر نهفته شايد به اين دليل باشد که خانواده خود را از هم مي‌دانند، براي همين در انجام وظايفشان نسبت به همديگر حس دلسوزي هم دارند، حسي که برايش اجر و مزدي نمي‌طلبند و فقط به اين راضي هستند که با محبت پشت و پناه يکديگرند، درست همين اجري که پيامبر از مسلمانان خواسته بود. اطاعت، بي‌محبت دوامي ندارد و در جايي به خستگي خواهد رسيد فقط همين اطاعت همراه با عشق است که انسان را در راه مستقيم استوار نگه مي‌دارد پس محبت و مودت است که مطيع و اطاعت شونده را چون خانواده، کنار هم نگه مي‌دارد تا فرزندان بدون خستگي و دلزدگي از دين اطاعت کرده و به نتيجة مطلوب در تربيت برسند.
محبت به امام باعث مي‌شود که چشم دل، به روي امام باز شود و امام در قلب هر فرد حضور ملموس داشته باشد. همين امر باعث مي‌شود که حقيقت اسماء الهي براي هرکسي به صورت جدا گانه تجلي کند و برنامه‌اي خاص براي تربيت او اجرا مي‌شود بدون اينکه استفادة هرکس از اين برنامه ها با ديگري تداخل و مزاحمتي داشته باشد.
در چنين تربيتي چشم دل، مطالبي فرا مي‌گيرد که در هيچ دانشگاه و کتابي نمي‌تواند به آن برسد. گوش، علمي را مي‌شنود که براي هدايت به آن نياز دارد و چشم هر چه مي‌بيند عبرت است و اين گونه است كه امام، جانشين خدا، در هدايت و تربيت است.
در مراحل تربيت نيز، براي اينكه انسان، فرصت تربيت و جبران اشتباه، استغفار و توبه را داشته باشد، بايد با جانشين خدا مرتبط باشد، تا در خانوادة بزرگ ديني، مراتب رشد را طي کند. بنابراين انسان از دايره ولايت و سرپرستي پدرانه امام خارج نمي‌شود، و مي‌تواند مطمئن باشد كه امام سخنش را مي‌شنود و همه جا حضور دارد و براي همه چون پدر، بلکه بالاتر از پدر است.
نویسنده: حكيمه محمدي سياه بومي
[1]. جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) / ج‏23 / 740 / (12) ص : 736
[2]. حضرت سليمان حضرت عيسي وحضرت موسي و...
[3]. أصول الكافي، ترجمه كمره‏اى ؛ ج‏3 ؛ 666
[4]. أصول الكافي، ترجمه مصطفوى، ج‏1، ص 102.
ولايت پدرانه امام


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته