اين كار بين شيعيان در روزگار قديم متداول و مرسوم بوده و بر خوبى و رجحان اين عمل اضافه بر اينكه خود صله و نيكى و مودّت از طرف مؤمن به امام زمانش ارواحنا له الفداء مىباشد چندين روايت دلالت دارد كه در كتب علماى ما ذكر گرديده، از جمله: اخبارى است كه در استحباب حج به نيابت از مؤمنين به طور مطلق آمده و فضيلت آن بيان شده است، مانند:
1- روايت ابن مسكان كه در كافى از حضرت امام صادقعليه السلام آمده كه راوى گويد: به آن حضرت عرضه داشتم: كسى از سوى شخص ديگرى حج به جاى مىآورد چقدر اجر و ثواب براى او خواهد بود؟ فرمود: براى كسى كه از سوى شخص ديگرى حج مىكند اجر و ثواب ده حج خواهد بود. [1]
2- شيخ صدوق در كتاب من لايحضره الفقيه از امام صادقعليه السلام روايت آورده كه از آن حضرت سؤال شد درباره شخصى كه از سوى شخص ديگرى حج به جاى آورد آيا چيزى از اجر و ثواب براى او هست؟ فرمود: براى كسى كه از سوى شخص ديگرى حج به جاى مىآورد اجر و ثواب ده حج هست، و او و پدر و مادر و پسر و دختر و برادر و خواهر و عمه و عمو و دايى و خالهاش آمرزيده مىشوند، خداى تعالى رحمتش وسيع و او كريم است. [2]
3- و در كافى به سند خود از ابوبصير روايت آورده كه حضرت امام صادقعليه السلام فرمود: هر كس حجّى به جاى آورد و حج خود را از سوى خويشاوندان منظور كند كه به وسيله آن او را صله نمايد، حج او كامل خواهد بود، و براى كسى كه از سويش حج شده مثل اجر او خواهد بود، خداى عزّوجلّ وسعت دهنده آن اجر است. [3]
مىگويم: اين دو حديث و احاديث ديگرى كه به خاطر رعايت اختصار نياورديم، بر استحباب نيابت در حج از سوى مؤمنين و مؤمنات چه زنده يا مرده باشند دلالت دارند، به ويژه اگر از خويشاوندان باشند، پس نيابت در حج از سوى مولايمان حضرت صاحب الزمان ارواحنا له الفداء قدرش بالاتر و ثوابش برتر است، زيرا كه آن حضرت مقامش از همه اهل ايمان بالاتر و شأن و اجرش از تمامى آنان برتر است، به خصوص با ملاحظه رواياتى كه پيشتر آورديم كه تصريح دارند بر اينكه رعايت خويشاوندان رسول اكرمصلى الله عليه وآله وسلم مهمتر و برتر و عظيمتر است.
و از جمله: رواياتى است كه دلالت دارند بر فضيلت شريك ساختن مؤمنين به طور مطلق در حج مستحب، كه فتواى آن روايات دلالت مىكند بر استحباب حج تمام از طرف هر فرد مؤمنى به طريق اولى، پس از روايات ظاهر مىشود كه حج به جاى آوردن از سوى امام مؤمنين از همه سزاوارتر و بهتر است، مانند:
1- روايت محمد بن الحسن كه در كافى و غير آن آمده از حضرت ابوالحسن موسى بن جعفرعليه السلام كه فرمود: حضرت امام صادقعليه السلام فرمود: اگر هزار تن را در حج خود شريك گردانى براى هر كدام از آنان حجّى خواهد بود بىآنكه از حجّ تو چيزى كاسته شود. [4]
2- و در همان كتاب به سند خود از محمد بن اسماعيل آورده كه گفت: از حضرت ابوالحسن موسى بن جعفرعليه السلام پرسيدم: چند تن را در حجّ خود شريك سازم؟ فرمود: هر قدر كه بخواهى. [5]
3- و از معاوية بن عمار از حضرت امام صادقعليه السلام آورده كه گويد: به آن حضرت عرضه داشتم: پدر و مادرم را در حجّ خود شريك سازم؟ فرمود: آرى، به درستى كه خداى عز و جل براى تو حجّى و براى آنان حجّى قرار خواهد داد، و به خاطر صله ات نسبت به آنان براى تو اجرى خواهد بود گفتم: آيا از طرف مرد و زنى كه در كوفه هستند طواف كنم؟ فرمود: آرى، هنگامى كه طواف را آغاز مىكنى چنين مىگويى: بار خدايا از فلانى قبول فرماى كه از طرف او طواف مىكنى [6]
آخر حديث تصريح دارد به اينكه منظور شريك ساختن شخص در فعل از اوّل كار است نه شريك ساختن او در ثواب پس از آنكه آن عمل را براى خودش انجام مىدهد، دقّت كنيد.
از جمله رواياتى است كه دلالت دارد بر نايب فرستادن امامانعليهم السلام به مكه تا از سوى ايشان حج به جاى آورد، و اجرت دادنشان براى اين كار، كه از روايات خوبى نيابت در آن از سوى امام زنده ظاهر مىشود، چون يقين داريم كه در اين حكم خصوصيّتى براى بعضى از امامانعليهم السلام نبوده، و نيز خصوصيّت ندارد كه نيابت فقط با اجرت انجام گيرد، بلكه كسى كه در اين عمل داوطلب شود فضيلش برتر و اجرش عظيمتر است، چنانكه پوشيده نيست.
در وسائل به نقل از تهذيب شيخ طوسى به سند خود از محمد بن عيسى يقطينى آمده كه گفت: حضرت ابوالحسن الرضا عليه السلام جامه دانها و غلامان و يك هزينه حج براى يونس بن عبدالرحمن، نزد من فرستاد، و ما را امر فرمود كه از سوى حضرتش به حج رويم، پس در بين ما صد دينار بر سه بخش تقسيم شد... . [7]
و از جمله: در كافى به سند خود از موسى بن القاسم بجلى آورده كه گفت: به حضرت ابوجعفر امام باقرعليه السلام عرضه داشتم: سرورم، اميدم آن است كه ماه رمضان را در مدينه روزه بدارم، فرمود: ان شاء اللَّه در آن روزه خواهى گرفت، گفتم: و اميدم آن است كه روز دهم ماه شوال از آن به قصد حج بيرون رويم، و خداوند زيارت رسول خداصلى الله عليه وآله و سلم و خاندان آن حضرت و ديدار شما را بار ديگر روزى گرداند، بسا مىشود كه از سوى پدر شما حجّ به جاى آورم، و بسا كه از طرف پدرم، حج را انجام مىدهم، و بسا كه از طرف كسى از برادرانم، و احياناً از براى خودم حج به جاى مىآورم، پس چگونه آن را انجام دهم؟ فرمود: حجّ تمتّع به جاى آور. عرض كردم: من ده سال است كه مقيم مكه هستم! فرمود: حجّ تمتُّع به جاى آور. [8]
گواهى آوردن اين حديث از دو جهت است:
يكى: گفته راوى كه بسا مىشود كه از سوى پدر شما حج به جاى مىآورم. و امضاى امام عمل او را، به ضميمه اطلاقاتى كه دلالت مىكند بر فرق نداشتن نيابت از زنده يا مرده، پس هرگاه رجحان نيابت در حج از سوى امامى كه وفات يافته تحقق يابد، رجحان نيابت از امام زنده نيز ثابت مىگردد.
دوم: امضاى امام گفته راوى را كه: بسا كه از طرف كسى از برادرانم حج به جاى مىآورم كه بر خوبى اين عمل دلالت دارد. اگر از امام زمانش حج را انجام دهد به طور كاملتر و به طريق اولى پسنديده مىباشد.
و از جمله: قطب راوندىرحمه الله در كتاب الخرائج و الجرائح ذكر كرده كه: ابومحمد دعلجى كه از همكیشان خوب ما، از محدثان بود، وى دو پسر داشت، يكى بنام ابوالحسن بر شيوه مستقيم، و شغلش غسل دادن اموات بود، و پسر ديگرش در كارهاى حرام، روش سبكسران را داشت، به ابومحمد وجهى پرداخت شده بود تا با آن وجه از سوى حضرت صاحب الزمان ارواحنا له الفداء حجّى انجام شود، و اين رسم در آن زمان بين شيعيان رايج بوده است، پس ابومحمد به پسرى كه مفاسد اخلاقى داشت مبلغى از آن پول را داد سپس به حج رفت، و چون مراجعت نمود حكايت كرد: در موقف عرفات ايستاده بودم كه جوان زيباروى گندمگونى را كنار خود مشاهده كردم كه مشغول دعا و نيايش و تضرع و عمل نيك است.
چون مردم از عرفات بيرون رفتند نزديك شد روى به سوى من كرد و فرمود: اى شيخ! آيا خجالت نمىكشى؟! عرض كردم: سرور من! از چه خجالت بكشم؟ فرمود: وجه حجّ از طرف كسى كه مىدانى به تو داده مىشود، و تو از آن به فاسقى مىدهى كه شراب مىخورد؟ زود است كه چشمت از بين برود و به چشمم اشاره كرد و من از آن روز بيمناكم. اين مطلب را ابوعبد اللَّه محمد بن محمد بن النعمان شيخ مفيد نيز شنيد. راوى گفت: چهل روز از آمدنش نگذشت كه از همان چشمى كه به آن اشاره شده بود جراحتى بيرون آمد و آن چشم از بين رفت. [9]
مىگويم: شايسته است از اول تا آخر اين حديث تدبر شود كه در آن فوايد بسيار و مطالب مهمى هست، از جمله:
1- خبر دادن آن حضرتعليه السلام از غيب.
2- اهتمام ورزيدن و مهم شمردن وجوهاتى كه مربوط به امام است، كه آنها را جز به افراد صالح از مردم ندهند، زيرا كه از ابتدا تا انتهاى حديث مزبور ظاهر است كه ابومحمد از وجهى كه مربوط به آن حج بود چيزى به پسر گناهكارش پرداخته بود، نه اينكه تمام وجه آن حج را به او داده باشد، چنانكه بعضى از بزرگان پنداشتهاند، پس در آن دقّت كن تا مقصود برايت روشن گردد .
3- زود رسيدن عقوبت به مؤمن بر انجام دادن آنچه سزاوار نيست انجام دهد، و اين از سوى خداى متعال لطفى در حق او است.
4- امضا كردن امامعليه السلام نيابت از طرف خودش را و همچنين نايب فرستادن به جهت انجام حج از سوى آن جنان چنانكه پوشيده نيست.
از امورى كه كم و بيش استحباب نيابت در حج، و نايب فرستادن براى حج از سوى امام الزمان ارواحنا له الفداء از آنها استفاده مىشود: رواياتى است كه دلالت دارد بر استحباب طواف كردن از سوى امامانعليهم السلام، پس روايت بعدى را مطالعه كن. خداوند به من و تو احسان فرمايد.
حج كردن به نيابت حضرت
يكى از اعمال شايسته، حج كردن و حجه دادن به نيابت امام عصر ارواحنا له الفداء است كه اين كار در ميان شيعيان قديم مرسوم بوده.
البته طواف بيت الله الحرام به نيابت از امام و فرستادن نايب تا از طرف آن حضرت طواف نمايد نيز مستحب است.
همچنين زيارت مشاهد رسول خدا و ائمه معصومين علیه السلام به نيابت از حضرت صاحب الزمان ارواحنا له الفداء وارد شده است . [10]
طواف بيت اللَّه الحرام به نيابت از امام و نايب ساختن ديگرى تا از طرف آن حضرت طواف نمايد
پس از آنكه ثابت كرديم طواف به نيابت از آن جناب مستحب است، استحباب نايب ساختن ديگرى براى اينكه از طرف آن بزرگوار طواف نمايد واضح است، زيرا كه اينكار دوستى و احسان مىباشد، اضافه بر اينكه مقدّمه طواف به نيابت از آن حضرت است، بنابراين خوبى و رجحان آن به حكم عقل ثابت است.
و نيز بر اين مطلب دلالت دارد فتواى آنچه بر استحباب نايب فرستادن براى انجام حج از ناحيه آن حضرت دلالت مىكند، بلكه مىتوان گفت: چون رجحان اصل عمل ثابت شد شرط بودن مباشرت كه خود شخص عمل را انجام دهد منتفى است، به دليل اصل، هر چند كه اگر مؤمن خودش آن عمل را انجام دهد مرتبه والايى از فضيلت را در مىيابد
و امّا آنچه بر استحباب طواف كردن از سوى امام زنده به طور خاص دلالت دارد روايتى است كه ثقة الإسلام كلينى در كافى به سند خود از موسى بن القاسم آورده كه گفت: به حضرت ابوجعفر ثانى امام جوادعليه السلام عرض كردم: مىخواستم از سوى شما و پدر شما طواف كنم، به من گفته شد: به نيابت از اوصيا طواف كردن درست نيست.
آن حضرت به من فرمود: بلكه هر قدر كه توانستى طواف كن كه آن جايز است. سپس بعد از سه سال به آن حضرت عرضه داشتم: پيش از اين از شما اجازه خواستم كه از سوى شما و پدر شما طواف كنم به من اجازه فرموديد، پس آنچه خدا خواسته بود از شما و پدرتان طواف كردم، سپس چيزى بر دلم گذشت و به آن عمل كردم. فرمود: آن چه بود؟ عرض كردم: روزى از طرف رسول خداصلى الله عليه وآله و سلم طواف نمودم.
آن حضرتعليه السلام سه مرتبه گفت: درود خداوند بر رسول خدا. عرض كردم: روز دوّم از طرف اميرالمؤمنينعليه السلام و روز سوم از طرف امام حسن و روز چهارم از طرف امام حسين، و روز پنجم از طرف على بن الحسين، و روز ششم از طرف ابوجعفر محمد بن على، و روز هفتم از طرف جعفر بن محمد، و روز هشتم از طرف پدرت امام موسى و روز نهم از طرف پدرت امام على بن موسی الرضا و روز دهم از طرف شما اى آقاى من طواف كردم، و اينان هستند كسانى كه به ولايتشان خداوند را ديندارى مىكنم.
فرمود: بنابراين به خدا سوگند خداى را ديندارى مىكنى به دينى كه جز آن را از بندگان نمىپذيرد. عرض كردم: و بسا كه از طرف مادرت فاطمهعليها السلام طواف كردم و گاهى طواف ننمودم، فرمود: اين طواف را بسيار كن كه ان شاء اللَّه بهترين عملى است كه تو انجام دادهاى. [11]
و از دلايل استحباب طواف نمودن از عموم مؤمنين روايتى است كه در كافى به سند خود از ابوبصير از حضرت ابوعبداللَّه امام صادقعليه السلام آورده كه فرمود: هر كس پدر يا خويشاوندى را صِلِه كند پس از طرف او طواف نمايد، اجر آن به طور كامل براى او خواهد بود، و براى كسى كه از سوى او طواف كرده مانند پاداش او خواهد بود و او به خاطر گرامى داشتن پيوند آن شخص، با ثواب طواف ديگرى فزونى خواهد يافت. [12]
[1] فروع كافى، 312/4، باب حج به نيابت، ح 2.
[2]من لايحضره الفقيه، 223- 222/2، ح 9.
[3] فروع كافى، 316/4.
[4] فروع كافى، 317/4.
[5] همان.
[6] فروع كافى، 315/4.
[7] وسائل الشيعه، 147/8، باب 34، التهذيب، 40/8، باب 3 ح 40.
[8]فروع كافى، 314/4.
[9]الخرائج و الجرائح، قطب راوندى/73.
[10] مكيال المكارم، ج 2ص 303 ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى.