5. امتحان و آزمايش مردم
از فلسفة غيبت آن حضرت امتحان مردم است تا مردم آزمايش شوند و مؤمنان بر دين مقدس اسلام و عقايد حقّهاش باقي بمانند و منافقان و مخالفان واضح و آشكار گردند.
زراره ميگويد، شنيدم حضرت صادق(ع) ميفرمود: «حضرت مهدي(ع) پيش از قيام و ظهورش غيبتي دارد. عرض كردم: براي چه؟ فرمود، ميترسد و به شكم و گردن خود اشاره كرد. (يعني دشمنان او را ميكشند يا شكمش را ميشكافند يا گردنش را ميزنند) سپس فرمود: وي همان كسي است كه مورد انتظار مردم است كه عدهاي در ولادتش شك دارند. برخي ميگويند: وقتي كه پدرش از دنيا رفت، او هم مرد و پدرش ابتر بود (يعني فرزندي نداشت). بعضي ديگر ميگويند دو سال پيش از وفات پدرش متولّد شد. غيبت وي به اين علت است كه خداي عزّوجلّ دوست دارد كه خلق عالم را امتحان و آزمايش كند و در اين هنگام اهل باطل كه ميخواهند مردم را گمراه كنند در دلهاي مردم شكّ و ترديد ميكنند».1
ابن ابي يعفور ميگويد: شنيدم حضرت امام صادق(ع) ميفرمود: «واي به حال سركشان عرب از حادثهاي كه نزديك است». (ابن ابي يعفور ميدانست كه مراد از حادثة نزديك، امر ظهور حضرت مهدي(ع) است) پرسيدم: جانم به فدايت، چقدر از عرب با حضرت قائم(ع) هستند؟ فرمود: «افراد اندكي». عرض كردم: كساني كه خود را متّصف به امر تشيّع ميكنند بسيارند. فرمود: «مردم بايد پاك و خالص شوند و از هم تميز داده شده، غربال شوند و مردم بسياري از غربال خارج شوند».
در روايت ابن مسلم از آن حضرت(ع) دربارة علايم ظهور آمده است:
اين پيشآمدها بعد از غيبت طولاني واقع ميشود تا اينكه خداي مردم را آزمايش كند و معلوم كند چه كساني در پنهاني ها مطيع خدا هستند و به خدا ايمان دارند. كساني كه در آزمايشگاه الهي خوب از امتحان درآيند مقام بسيار والا و ارجمندي دارند.
اين خود يكي از آموزشگاههايي است كه مردم را كار آزموده ميكند و مقام علمي آنان را بالا ميبرد و مسلمانان خود داراي شخصيت بزرگي خواهند شد. وحشتي در دل كافران مي افكنند تا اينكه بسياري از كفّار مسلمان ميشوند و اسلام با غيبت امام مهدي(ع) هم رونق ميگيرد.
6. رشد عقلها
از حكمتهاي غيبت امام مهدي(ع) اين است كه مسلمانان در باورها، انديشه ها و فقه اسلام، خودكفا ميشوند و قدرت علمي اسلام را پيشرفت ميدهند و با بهرهگيري از روشها و فرمايش هاي بزرگان اهل بيت(ع) قدرت و نيروي علمي اسلام را بالا ميبرند تا اينكه اسلام براي هميشه آمادة پذيرش انسانهاي كامل خواهد شد.
حضرت امام سجاد(ع) به ابوخالد كابلي فرمود: «اي اباخالد مردم زمان غيبت حضرت مهدي(ع) كه قائل به امامت آن بزرگوار هستند و انتظار ظهورش را ميكشند، بر مردم همة زمانها برتري دارند، زيرا خداي تعالي به ايشان به اندازه اي عقل، فهم و شناخت داده است كه غيبت آن حضرت نزد ايشان به منزلة مشاهده و عيان است و خدا ايشان را همانند كساني قرار داده است كه در ركاب پيغمبر خدا(ص) با شمشير جهاد ميكردند (و اينان مقامشان مانند مجاهدان بدر و احد است) ايشانند كه حقيقتاً خالص از هر شكّ و شبهه هستند و اينها شيعيان راستين ما و مبلغّان دين و دعوت كنندگان دين خدا هستند؛ هم در پنهاني و هم آشكارا».2
شيعيان در زمان غيبت با علم، فكر و انديشه، دين اسلام را تبليغ ميكنند و با وجود اينكه دستشان از دامن پر بركت و پر فيض امامشان كوتاه است، باز هم مشغول فعّاليت در راه دين مقدّس اسلام هستند، و از فيض تبليغ دين و حفظ اركان اسلام برخوردار ميشوند و يكي ديگر از فضيلتهاي زمان غيبت را كه انتظار فرج و گشايش كار ائمة دين حق است درك ميكنند. رسول خدا (ص) ايشان را برادران خود خوانده است كه اگر امام(ع) غايب نميبود اين فضيلتها و برتريها به دست نميآمد.
از حضرت باقر(ع) نقل شده است:
روزي رسول خدا(ص) در جمع اصحابش فرمود: «پروردگارا، برادرانم را به من بنمايان» ياراني كه در اطرافش بودند گفتند: مگر ما برادران شما نيستيم يا رسولالله؟ فرمود: «نه، همانا شما اصحاب من هستيد و برادران من كساني هستند كه در آخرالزمان خواهند آمد و به من ايمان ميآورند در حالي كه مرا نديدهاند. ولي خداي تعالي ايشان را به من شناساند به نام خودشان و نام پدرانشان پيش از آنكه از صلب پدران و رحم مادران خارج شوند. ايشان با سختي بسيار شديد بر دين خود باقي ميمانند مانند كسي كه خار قتاد را با دست خود در تاریكي شب بتراشد يا مانند كسي كه آتش در كف دست خود نگه دارد. آنان چراغهاي نوردهنده و روشنكنندة تاريكيهاي گمراهي هستند. خدا هم از هر فتنة تاريك طوفاني آنان را نجات ميدهد. چنين اشخاصي برادران پيغمبر خدايند كه با عقل، فكر و انديشة كامل در راه حق كوشش ميكنند و خود را پيرو امام غايب ميدانند و با كمال سرسختي در دين خود استوار بلكه اسلام را در دنيا ترويج و در راه اسلام جان بازي ميكنند».3
7. افشاي اسرار توسط شيعيان
افشاگري شيعيان از جمله چيزهايي است كه دليل غيبت شمرده شده است، زيرا اينها نميتوانستند از نقل اسراري كه ائمة طاهرين برايشان بيان ميكردند و يا معجزات محرمانه اي كه انجام ميدادند، خودداري كنند. بلكه افشا ميكردند و باعث زحمت و گرفتاري امامان(ع) ميشدند و گاهي به قتل و شهادت آن بزرگواران منجر ميشد.
بزنطي از حضرت ثامن الحجج، علي بن موسيالرضا (ع) نقل ميكند:
اگر عالمان (امامان و پيشوايان بر حق) كساني را مي يافتند كه با آنها سخن گويند و آنان نيز اسرار و مطالب محرمانة ايشان را كتمان كنند، البته حديث ها ميگفتند و حكمت و علم هاي تازه را براي شما پخش ميكردند و ليكن شما مبتلا و گرفتار افشاگري شديد هستيد و هر چه ديديد يا شنيديد پخش ميكنيد و شما مردمي هستيد كه ما را در قلب خود دوست داريد و محبّت قلبي شما ثابت است ولي كار شما با دلهايتان مخالفت دارد. 4
ابوبصير ميگويد: خدمت حضرت صادق(ع) عرض كردم: آيا براي امر فرج يعني ظهور دولت حقّة حضرت مهدي(ع) زمان معيني نيست تا به آن وقت منتهي شود، تا بدنهاي ما آرامش يابد؟ آن بزرگوار فرمود: زمان معيني داشت و لكن شما افشاگري كرديد و مطالب محرمانه را پخش كرديد. خدا نيز آن مدّت را به تأخير انداخت. 5
از اين حديثها به دست ميآيد افشاگري شيعه يكي از دليل هاي غيبت است. چه بسا اين دليل از مصداق هاي دليل اوّل ـ خوف قتل و تقيه ـ باشد.
8. غيبت از اسرار
تمامي اين دليلها، علت، سبب و فلسفة غيبت آن حضرت هستند و علاوه بر اينها حكمت هاي زيادي دارد كه از تيررس فكر ما دور است و نميتوانيم آنها را درك كنيم و ائمة اطهار(ع) هم براي ما بيان نكرده اند، زيرا ما ظرفيّت آن را نداشته ايم كه آنها را بفهميم. همين بي ظرفيتي باعث انحراف يا ارتداد ميشود. لذا مصلحت نبود كه امامان آنها را بيان كنند.
عبدالله بن فضل هاشمي گويد: شنيدم حضرت امام صادق(ع) ميفرمود: «صاحب امر غيبتي دارد كه ناچار بايد واقع شود. در آن غيبت هر كسي كه بر باطل است به شك ميافتد (يعني اين اختلاف هايي كه دربارة آن حضرت وجود دارد، بعضي از اصل آن را انكار نموده و بعضي گفتند امام متولد شده ولي از دنيا رفته است. بعضي ادّعاي دروغين مهدويت كردند و ...) عرض كردم: فداي شما گردم، براي چه بايد آن حضرت غايب شود؟ فرمود: ما از طرف خدا مأذون نيستيم آن را براي شما بيان كنيم. عرض كردم: وجه حكمت غيبت آن حضرت چيست؟ فرمود: وجه حكمتش همان وجه حكمت غيبت حجّت هاي خداي تعالي است (چنانكه خضر، يوسف، يونس و ديگران و حضرت امام زينالعابدين(ع) مدّتي از زمان خود را در غيبت به سر بردند) حكمت غيبت حضرت مهدي(ع) بيان نميشود مگر بعد از آنكه آن بزرگوار ظهور كند، هم چنانكه حكمت كارهايي كه حضرت خضر پيغمبر انجام داد مانند شكستن كشتي، روي آب دريا و كشتن يك پسربچة بيگناه و ساختن ديوار براي حضرت موسي(ع) آشكار نشد مگر پس از آنكه بنا شد از هم جدا شوند.6
منبع: ابراهيم رمضاني، ماهنامه موعود 88
1. همان، ج 51، ص 95، ح 10.
2. همان، ج 52، ص 122، ح 4.
3. همان.
4. همان، ص 110.
5. همان، ص 117، ح 40.
6. همان، ص 91، ح 4