montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

یکی از قضایایی که در طول نظام هستی برای آن زمینه سازی های مهم و متفاوتی صورت گرفته است تا انسان ها از مدار آن و مسیر هدایت به آن خارج نشوند؛ مسأله امامت و به طور خاص بحث مهدویت است.
وصایتی که برای بعضی از انبیاء مطرح است، و پیامبر اسلام با یادآور شدن آن، وصی خود را معرفی می کند، بیان کننده اصالت خلافت و ولایت است.
و از سوی دیگر هنگامی که در همین کتاب فعلی اهل کتاب (تورات، انجیل، زبور و سایر کتاب های ادیان دیگر)، سخن از منجی آخرالزمان مطرح است، و نظریه منجی مشترک در ادیان، نجات تطبیقی، آینده ی واحد، و موعود امت ها طرح و بحث می شود، روشن می شود که تمام تاریخ مقدمه و زمینه برای حضور امام مهدی ارواحنا له الفداء بوده است.
امامت امام جواد علیه السلام هم اولین تجربه شیعه برای امامت در سنین کودکی است. اگر چه در امت های پیشین، وجود حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام زمینه ی مناسب و مهمی برای امامت امام جواد علیه السلام است.
ولی تمام این مسائل، به جهت فراهم شدن بهترین زمینه برای امامت امام مهدی ارواحنا له الفداء است گویا زمینه سازی برای امامت در سنین کودکی در خاندان عصمت و طهارت از زمان امام صادق علیه السلام شروع شده است. ابوبصیر می گوید: برای امام صادق علیه السلام وارد شدم در حالی که پسر بچه ی پنج ساله ای مرا گرفته بود . پس امام فرمود:
چگونه خواهید بود زمانی که همانند سنین این پسر، حجت (خدا) بر شما گردد.
یا فرمود:
به زودی در همانند سنین او، کسی بر شما ولایت خواهد یافت .
بنابراین زندگانی پیامبرانی مانند حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام و فرمایش صادق آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم زمینه ای برای امامت امام جواد علیه السلام است که بعد از آن نیز فرزند او امام هادی علیه السلام هم در سن کودکی به مقام والای امامت نائل می شوند و تمام این زمینه سازی ها برای امامت آخرین امام هستی است.
لازم به ذکر است که این مسأله (امامت در سنین کودکی) یکی از راه های اثبات حقانیت شیعه است. زیرا در هیچ جای جهان و هیچ مکتب و مذهبی، سراغ نداریم که زعامت خود را به یک نابالغ سپرده باشند و بعد از آن، منقرض نشده باشند و اگر سپرده باشند، بی شک در گرداب و هجمه های زمان سربلند بیرون نیامده است. تنها شیعه است که سه تن از رهبران و امامان (امام جواد علیه السلام، امام هادی علیه السلام و امام مهدی علیه السلام) آن کودک بودند. هر مکتبی با آن فشارها و دشمنی هایی که شیعه با آن رو به رو بوده درگیر می شد، از صفحه هستی زدوده شده و در صفحات تاریخ باید نام آنها را دید. اما شیعه در دوران آغاز امامت امام جواد علیه السلام از دو سو مورد تهاجم قرار گرفت و امام جواد علیه السلام هر دو جهت و جبهه را پاسخ داد.
الف: مقابله با جلسات فتنه
دستگاه حکومت عباسیان که حضور معصومان را برای تثبیت حکومت خود تهدید می پنداشتند، برای مخدوش کردن چهره ی امام از هیچ اقدامی فرو گذار نبودند. داناترین، زبرک ترین، مکارترین و سیاستمدارترین خلیفه ی عباسی، [1] برای دور کردن مردم از کانون هدایت و حذف امامت، با برگزاری جلسات (علمی و پرسش و پاسخ) قصد داشت مذهب شیعه را به حافظه ی تاریخ بسپارد.
برخی گفته اند: «مأمون درباره ی [2] امام جواد علیه السلام دست به هر حیله ای زد ولی به هیچ نتیجه ای نرسید.»[3]
مأمون بهترین فرصت برای ضربه زدن به پیکر شیعه و شجره ی طوبی امامت را در همین ایام می دانست او گمان می کرد امام جواد علیه السلام در مدت کمی که در کنار پدرش زندگی کرده است، علوم و معارف کافی را کسب نکرده است و نمی تواند به مسائل پیچیده و مشکل جواب بدهد. لذا از یحیی بن اکثم می خواهد با طرح سؤالات پیچیده و غیر قابل جواب در حضور بزرگان، فرماندهان درباریان و دیگران طعم شکست را به امام علیه السلام بچشاند.
ولی پاسخ های همه جانبه، دقیق و قاطع امام به مسائل مطرح شده، جریان را بر عکس ساخت و عظمت را بر همگان حتی دشمنان آشکار ساخت. [4]
یحیی بن اکثم مانند مار زخم خورده قصد انتقام می کند و با رضایی قطعی و موافقت صد در صد مأمون در اقدام جسورانه به طرح سؤالات سیاسی و شبهات حساس می پردازد.
او از امام جواد علیه السلام می پرسد: یابن رسول الله! درباره ی این روایت چه می فرمایید: جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و عرض کرد: خدا سلامت می رساند و می فرماید: من از ابوبکر راضی هستم، از او بپرس آیا او هم از من راضی است؟
امام جواد علیه السلام فرمود:
... درباره فضیلت ابوبکر کسی که این خبر را نقل می کند لازم است به روایت دیگری از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم توجه داشته باشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حجه الوداع فرمود:
کسانی که بر من دروغ می بندند بسیار شده اند و بعد از من نیز بسیار خواهند شد. هر کس بر من دروغ ببندد جایگاه او از آتش پر می شود، پس اگر حدیثی از من برای شما نقل شد، آن را بر کتاب خدا و سنت من بود بگیرید و آنچه را که مخالف بود رها کنید و این روایت (رضایت الهی از ابوبکر) با کتاب خدا سازگار نیست. خداوند فرموده است: «ما انسان را آفریدیم و می دانیم در دلش چه چیز می گذرد و ما از رگ گردن به او نزدیک تریم.» [5]
پس آیا خشنودی و ناخشنودی ابوبکر بر خدای عزوجل پوشیده و مجهول بوده است تا از آن پرسیده باشد؟ این عقلاً محال است.
یحیی بن اکثم گفت: روایت شده که ابوبکر و عمر در زمین مانند جبرئیل و میکائیل در آسمان است امام علیه السلام فرمود:
در این روایت نیز باید دقت شود، جبرئیل و میکائیل دو ملک مقرب هستند که هرگز گناهی نکرده و یک لحظه نیز از طاعت دست نکشیده اند، ولی ابوبکر و عمر به خدای عزوجل شرک ورزیده اند آنها بعد از شرک، اسلام آوردند و بیشتر دوران زندگی شان مشرک بودند. پس محال است که این دو به آن دو تشبیه شوند.
یحیی گفت: روایت شده که ابوبکر و عمر دو آقای پیران بهشتند. در این باره چه می فرمایید؟
امام فرمود:
این روایت صحیح نیست. زیرا تمامی بهشتیان جوان هستند و پیر در میان آنان نیست. این روایت را بنی امیه در مقابل روایتی درست کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشتند.
یحیی گفت: روایت شده که عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است.
امام جواد علیه السلام فرمود:
این نیز درست نیست. زیرا در بهشت ملائکه مقرب خدا، آدم، محمد صلی الله علیه و آله و سلم و همه انبیاء و مرسلین حضور دارند. چطور بهشت به نور هیچ یک از آنان روشن نمی شود ولی به نور عمر روشن می شود؟!
یحیی گفت: روایت شده که «سکینه» [6] به زبان عمر سخن می گوید.
امام جواد علیه السلام فرمود: ... شما که معتقدید ابوبکر افضل از عمر بود، همو بالای منبر گفت: من شیطان دارم که مرا منحرف می کند، هر گاه از راه راست منحرف شدم، مرا استوار سازید.
یحیی گفت: روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اگر من به پیامبری مبعوث نمی شدم، عمر مبعوث می شد.
امام جواد علیه السلام فرمود:
کتاب خداوند متعال از این روایت راست تر است. خداوند متعال می فرماید: «و آنگاه که از پیامبران و از تو و از نوح پیمان گرفتیم.» [7] پس خداوند متعال از پیامبران پیمان گرفته است. پس چگونه خدا کسی را به پیامبری مبعوث کند که به خدا شرک ورزیده و بیشتر روزگار خویش را با شرک به خدا گذرانده است و همچنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «در حالی که آدم بین روح و جسد بود (هنوز آفریده نشده بود) من پیامبر شدم.
یحیی گفت: روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هرگز وحی از من قطع نشد مگر آنکه گمان بردم که بر آل خطاب نازل شده است.
امام جواد علیه السلام فرمود:
این نیز محال است؛ زیرا جایز نیست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نبوت خود شک کرده باشد، خداوند متعال می فرماید: «خدا از ملائکه و از مردم پیامبرانی بر می گزیند.» [8] پس چگونه ممکن است که نبوت از کسی که خدایش برگزیده به کسی که به خدا شرک ورزیده منتقل شود؟!
یحیی گفت: روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: اگر عذاب فرود می آمد کسی جز عمر از آن نجات نمی یافت.
امام جواد علیه السلام فرمود:
این هم محال است، زیرا خداوند متعال می فرماید: «خداوند آنان را عذاب نمی کند در حالی که شما (پیامبر) در میان آنان هستی و خداوند آنان را عذاب نمی کند تا زمانی که از خداوند طلب بخشش می کنند.» [9] پس خدای سبحان خبر داده است تا زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان آنان است و تا زمانی که استغفار می کنند ایشان را عذاب نمی کند.
در این مناظره بی نظیر، امام علیه السلام آنچنان جلسه را اداره کرد که مأمون و دانشمند دربارش یحیی، نه تنها کوچک ترین سودی نبردند، بلکه جایگاه اهل بیت علیهم السلام روشن تر شد. امام علیه السلام با استدلال به آیات شریفه قرآن کریم، تمام فضائل دروغین خلفا، را نقش بر آب ساخت.
اگر امام آشکارا فضائل ساختگی خلفا را انکار نمی کند، قصد دارد با استفاده از تاکتیک تقیه، بحران و موج فتنه را پشت سر گذاشته و در بهترین فرصت، روشن گری و هدایت نماید. شاگردان ائمه علیه السلام نیز از این تاکتیک قرآنی بهترین سودها جسته اند.
حسین بن روح در مجلسی به جهت تقیه، خلفا را به نیکی یاد می کند و این امر، سبب لبخند یکی از دوستانش می شود. حسین به او تذکر می دهد که چرا خندیدی؟ این کار تو خلاف تقیّه است. [10]
او در رعایت و حفظ تقیه، یکی از خدمت گذاران خود را تنها به این دلیل که معاویه را لعن کرد، اخراج کرد. [11]
ب: پاسخ به شبهات
صاحبان مسالک و مذاهب که در جهت رشد و بالندگی خود و آشکار کردن ضعف ها و نواقص یکدیگر سعی و کوشش می کردند با پشتوانه حکومت به القا، شبهه و طرح سؤال، سعی در حذف شیعه داشتند. معتزله با پشتوانه حکومت عباسیان، دوران امامت امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام را بهترین فرصت برای از بین بردن شیعه می پنداشتند، لذا با تمام توان وارد میدان شدند.
یکی از شبهاتی که برای تزلزل شیعه به آن خیلی دامن زده می شد، امامت در سنین کودکی بود.
شخصی به حالت پرسش به امام جواد علیه السلام عرض کرد: آنها درباره کمی سن شما گفتگو می کنند؟
امام فرمود: خداوند به داود وحی فرستاد که سلیمان را جانشین خود قرار دهد. در حالی که سلیمان کودکی بود که گوسفند به چرا می برد. [1]
علی بن حسان هم به آن حضرت عرض کرد: آقای من! مردم خردسالی را بر شما خرده می گیرند.
امام فرمود:
آنها از کلام خداوند چه خرده ای می گیرند که می فرماید:
«قُلْ هَـذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي» [2]
به خدا قسم! جز علی علیه السلام که در آن زمان نُه سال داشت کسی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیروی نکرده بود، و من هم نُه سال دارم. [3]
امام جواد علیه السلام در برابر این فشارهای دو سویه ی سهمگین، شیعه را سرپرستی و از مهلکه ها نجات داد. علی بن اسباط می گوید: امام جواد علیه السلام به طرف من می آمد و من به سراپای او نگاه می کردم تا او را برای دوستان خود در مصر توصیف کنم. من در این فکر بودم تا اینکه امام نشست و فرمود:
ای علی! همانا خداوند متعال درباره ی امامت حجت آورده چنانچه درباره ی نبوت حجت آورده و فرمود:
وَ ءَاتَيْنَهُ الحُْكْمَ صبِيًّا [4]
در کودکی به او حکم دادیم.
و فرمود:
وَ لَما بَلَغَ أَشدّهُ [5]
چون به حد توان رسید.
و فرمود:
وَ بَلغَ أربَعِينَ سَنَةً [6]
چون به چهل سالگی رسید.
پس رواست به امام در کودکی «حکم» داده شود، همان طوری که در چهل سالگی رواست. [7]
امام مهدی ارواحنا له الفداء نیز در آغاز امامت تاکنون، فتنه ها و شبهات علیه شیعه را خنثی نموده است. غیبت صغری که همزمان با حکومت شش خلیفه عباسی (معتمد، معتضد، مکتفیف مقتدر، قاهر و راضی) بود، بر شیعیان خیلی سخت و گران بود، اگر چه آن دوران به موازات و ناهنجاری بود و به لحاظ فکری نیز همان زمان با پیدایش مکتب اشعری است. [8]
یکی از وظایف خطیر امام هر زمانی حفظ و پاسداری از دین خداست. روایات، شأن امام را جلوگیری از تحریف دین و حفظ از تأویل بیان فرموده است. [9] و امام مهدی ارواحنا له الفداء نیز با وجود غیبت، به این مسأله کاملاً عنایت داشته و از دین الهی حمایت می کند و نمی گذارد فتنه ها و شبهات، اصل دین و مذهب شیعه را نابود کند. [10] و یکی از ابزار و شیوه های حفظ دین، توصیه و تأکید بر نائبان، سفیران و وکیلان است.

پی نوشت بخش اول: (مقابله با جلسات فتنه)
[1] مامون کسی است که بالای سر هر کسی یک خبر چین داشت و کنیزکان را برای جاسوسی به هر کس می خواست هدیه می داد. زندگانی سیاسی امام جواد علیه السلام، ص 69، به نقل از تاریخ التمدن الاسلامی، ج 2، ص 441-549، العقد الفرید، ج 1، ص 148، مروج الذهب، ج 2، ص 225
[2] کافی، ج 1، ص 314، این روایت از معلی بن محمد نیز روایت شده است. کافی، ج 1، ص 315 و 413
[3] کافی، ج 1، ص 413، مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 396 بحارالانوار، ج 50، ص 61
[4] ر.ک. موسوعه الامام الجواد علیه السلام، ج 2، ص 400-411 که مناظرات حضرت علیه السلام با مأمون، یحیی بن اکثم، معتصم و با یزید بسطامی ذکر شده است.
[5] سوره ق، آیه 16
[6] سکینه به معنای آرامش است و در آیات قرآن مانند آیه 40 در سوره توبه خداوند متعال بر پیامبر آرامش می فرستاد.
[7] سوره احزاب، آیه 7
[8] حج، 75
[9] انفال، 33
[10] غیبت طوسی، ص 384، ح 347
[11] همان، ص 385، ح 348

پی نوشت بخش دوم: (پاسخ به شبهات)
[1] کافی، ج 1، ص 341
[2] سوره یوسف، آیه 108
[3] کافی، ج 1، ص 384، بحارالانوار، ج 25، ص 101؛ موسوعه الامام الجواد علیه السلام، ج 2، ص 400 «یا سیدی! ان الناس ینکرون علیک حدانه سنک! فقال علیه السلام و ما ینکرون من ذلک قول الله عزوجل ... فوالله! ما تبعه الا علی علیه السلام و له تسع سنین و انا ابن تسع سنین»
[4] سوره مریم، آیه 12
[5] سوره یوسف، آیه 22
[6] سوره احقاف، آیه 15
[7] کافی، ج 1، ص 384؛ بحارالانوار، ج 50، ص 37، موسوعه الامام الجواد علیه السلام، ج 1، ص 208 «علی بن اسباط، قال: رایت اباجعفر علیه السلام و قد خرج علی فاخذت النظر الیه، و جعلت انظر الی رأسه و رجلیه لاصف قامته لاصحابنا لمصر. فبینا انا کذلک حتی قعد، فقال: یا علی! ان الله احتج فی الامامه بمتل ما احتج به فی النبوه فقال وءاتیننه الحکم صبیا [مریم-12] ولما بلغ اشده [یوسف-22] و بلغ اربعین سنه [احقاف-15] فقد یجوز ان یوتی الحکمه و هو صبی، و یجوز ان یؤتاها و هو ابن اربعین سنه»
[8] برای آشنایی با وضعیت فکری، سیاسی و اجتماعی شیعه در عصر غیبت صغرا ر.ک تاریخ عصر غیبت، پورسید آقایی، جباری، عاشوری و حکیم
[9] کافی، ج 1، ص 32: «ان فی کل خلف من امتی عدلا من اهل بیتی ینفی عن هذا الدین تحریف الغالین...»
[10] ر.ک تلاشگر پنهان، از همین قلم



منبع: امامت و مهدویت در کلام امام جواد-محمدرضا فؤادیان
1)ابوبصیر نابینا بود، لذا شاید آن کودک به این جهت دست او را گرفته بود.
2)کافی، ج 1، ص 383، بحارالانوار، ج 25، ص 102 «قال ابوبصیر: دخلت الیه و معی غلام خماسی لم یبلغ فقال لی: کیف انتم اذا احتج علیکم بمثل سنه؟ او قال: سیلی علیکم بمثل سنه» علامه مجلسی درباره خماسی می نویسد: «الخماس: من کان طوله خمسه اشبار، کما ذکره اللغوبون، و قد یطلق فی العرف علی من له خمس سنین فعلی الاول اشاره الی الجواد علیه السلام و علی الثانی الی القائم ارواحنا له الفداء مع انه یحتمل ان یکون التشبیه فی محض عدم البلوغ.»
امام جواد علیه السلام زمینه ساز امامت امام مهدی ارواحنا له الفداء


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته