رسانههاي غربي از جمله «هاليوود» که به تأثير سينما در فرهنگ سازي و تغيير مباني فکري و اعتقادي جوامع پي برده اند، به سرعت شروع به ساخت و تهيه فيلم هايي با موضوع آخرالزمان و ظهور منجي در محورهای زیر نمودهاند:
1- القاء برتري غرب و مرعوب ساختن ديگران با بزرگنمايي تكنولوژي
غرب به دنبال القاي اين نكته است كه نيروي برتر در مقابله با «آخرالزمان»، آمريکا و تکنولوژي اوست و در صورت وقوع خطر، يک قهرمان آمريکايي دنيا را نجات خواهد داد. اين قهرمان، بر بلاياي طبيعي هم غلبه مي کند و در واقع از دست طبيعت هم کاري ساخته نيست تا جلوي تکنولوژي آمريکا بايستد و هيچ كس نميتواند با اين قدرت برتر مبارزه كند. نشان دادن اين مسأله در فيلم ها، موجب مي شود که جهان سوم به نوعي در مقابل اين تکنولوژي مرعوب و منفعل شده و خلاقيت و توانايي خود را ناديده بگيرد و تنها، مصرف کننده تکنولوژي خارجي باشد و نه توليد کننده آن. چرا كه غرب به خوبي مي داند که توليد فکر، انديشه و در نهايت فناوري، منجر به قدرت مسلمانان خواهد شد.
2- خطرناك جلوه دادن مسلمانان و ايجاد نفرت نسبت به آنان
در واقع، غرب به اهميت موعود براي مسلمانان پي برده و حدس مي زند که اين واقعه نزديک است. بنابراين مي خواهد نوعي آمادگي در مردم خود ايجاد کند. نمونههاي ذيل در همين راستا ميباشد:
الف) فيلم پيشگوييهاي نوسترا داموس يا مردي كه فردا را ديد؛
«اورسون ولز» کارگردان يهودي و مشهور سينماي هاليوود که فيلم «همشهري کين» او در زمره بهترين فيلم هاي دنيا جاي گرفته بود، در فيلم پيشگويي هاي « نوسترآداموس» يا «مردي كه فردا را ديد» به عنوان گوينده مطالب نادرستي را القا ميكند. در اين فيلم کسي كه نام آخرين پيامبر را برخود دارد و مسلمان است، خطرناك معرفي ميشود و به حدي کشتار مي کند و برخوردي وحشيانه با افراد دارد که عملا هر کسي از او منتفر خواهد شد. لباس او عربي است و دستاري بر سر دارد! پيام کلّي فيلم آن است که اين رهبر مسلمانان، فرد محبوبي نخواهد بود و بالاخره توسط غرب شكست خواهد خورد. بعد، براي تأكيد اينكه مسلمانان باعث تهديد جهان اند؛ به صراحت مطرح ميكند: «ميليونها مسلمان در خاورميانه وجود دارند که ثروت عظيمي از گاز و نفت و ذخاير طبيعي را در اختيار دارند و اخيراً به ارزش هاي اسلامي خود پي بردهاند كه براي صلح جهاني خطرناکند».
ب) بازيِ يا مهدي:
بازي کامپيوتري «يا مهدي» نيز با همان رويکرد بالا، موجب ايجاد نفرت از ظهور منجي ميشود. اين بازي با همين نام در ميان افرادي که چندان اطلاعي از نحوه ظهور حضرت و مباني اعتقادي شيعه نداشتند، منتشر شد.
3- هضم فرهنگ ها در فرهنگ غربي
به اين موارد توجه كنيد:
هري پاتر؛ يکي از سينماگران غربي درباره پديده «هري پاتر» گفته است: هري پاتر قرار است مسأله پيچيده فردا (آينده) را براي ما و کشورهايي که به آنها در حال توسعه مي گويند، حل کند به اين وسيله، اين منجي غرب نقاط مشترکي بين نوجوانان خودمان و بقيه پديد ميآورد و ما هم مي توانيم دقيق تر درباره ايده هايمان با يک زبان بين المللي حرف بزنيم.
هري پاتر خود يک جادوگر است، اما نه يک جادوگر منفي و ظالم، او نوجواني است با ويژگي معمولي همه نوجوان هاي دنيا با اين تفاوت که به مدرسه جادوگري ميرود. اين شخصيت، بدون مرز است، چرا كه با وجود همه تفاوت هاي فرهنگي بين کشورها، مدرسه ها در سرتا سر دنيا يک قوانين ثابت دارند. با فيلم هاي «ارباب حلقهها» و «هري پاتر»، جهاني سازي خيلي راحت تر اتفاق ميافتد.
با اين توضيحات ديديد که منجي مورد نظر غرب، هيچ شباهتي به منجي واقعي ندارد. آنان سعي دارند غرب و صهيونيسم را به عنوان منجي معرفي کنند و ذهن مردم را در آن غرق سازند.
توجه!
ما چه کردهايم؟ چقدر انتظار و ظهور منجي خود را در فيلم هايمان به تصوير کشيده ايم؟
دكتر حسن بلخاري، متخصّص سينما و رسانه در اين باره چنين ميگويد:
در دانشگاه هاي ما براي دانشجويان هنر به ويژه سينما که يک هنر صنعتي کاملاً وارداتي است، فقط آموزه هاي غربي و تکنولوژي آنها تدريس ميشود. بنابراين دانشجويان، تکنيک را از غرب ميگيرند؛ تا اين جا مشکلي نيست، اما غرب به قدري در اين زمينه عميق کار کرده که تنها عده کمي ميتوانند فقط تکنيک را بگيرند و محتوا را نگيرند.
يک راهکار!
کساني که به اين عرصه پا ميگذارند، بايد خودسازي فرهنگي، ملّي و ديني کرده باشند تا تحت تأثير آن تکنولوژي و روحش قرار نگيرند و مرعوب آن نشوند!
پيشنهاد ميشود: «يک تيم متخصص حوزوي و دانشگاهي، محورهاي مهم و محتوا را از منابع اصيل اسلامي استخراج کند و تيم متعهد ديگري که دست اندر كار هنر و سينماست اين معنا را به تصوير بکشد. تاريخ و تجربه نشان داده است که تلفيق تعهد و تخصص بسيار كارساز است.»