montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

ماه رجب است و روزهای روشنایی ...
روزهای روشنی که می توان در لحظه ی لحظه های آن به خدا رسید ...
می دانی مولاجان به گمانم تو هم معتکفی در این روزهای روشنِ خدا که شب هایش؛ راهِ آسمان باز است برای سفری عاشقانه به آن سوی زمین ...
در این روزها؛ عشق غوغا می کند در زمین و آسمان، جسم ها ساکن زمین اند و گوشه نشین، اما دلها و قلب ها مسافر ملکوت ...
نمی دانم این روزها و شب های روشن هستی را کجا معتکفی مولای من ...
جانم به قربان روزه دارِ غریبی که در غربت غیبت به عبادتی آسمانی مشغول است در زمین و خدا را عاشقانه تر از هر زمانی به یگانگی می خواند ...
می دانی مولاجان، دلم عجیب هوایت را کرده، می خواهم برایت چند سطری عاشقانه بنویسم از صمیم قلب؛ این شب های مهتابی که آسمانِ زمین لبریز از نور دلربای ماهِ دنیاست، منم و عاشقانه های تو ...
این شب ها؛ زمین از رفت و آمد آسمانیان مانند کهکشان راه شیری، به روشنی روزگار ظهورت شده، من مانده ام و دل بیقرارم برای دیدارت ...
مولای من عشق غوغا می کند در این لحظه های نورانی زمین که دستان اجابتِ انسانیت به عرش خداوندی رسیده ...
این شب ها؛ زمین مرا به یاد عشق آبادِ روشن ظهورت می اندازد که از نور رخ دلربایت، ذره ی ذره ی دنیا به روشنی صبح صادقی ست که خداوند بشارتش را داده ...
کاش می توانستم دلم را از زمان و مکان جدا کنم و به خدمتت بیایم و در محضر مبارکت در هستی، عبادت آسمانی ات را نظاره گر باشم.
دلم می خواهد گوشه ای بنشینم و یک دل سیر نگاهت کنم، تکبیر و تهلیلت را ... قیام و قعودت را ... رکوع و سجودت را...
دلم می خواهد به بلندای قامتت، قامت ببندم برای دو رکعتی عاشقانه در محضرت، چه لذتی دارد نمازی عارفانه که امام جماعتش، امام من مهدی است ...
کاش می توانستم این رویاهای شیرین حضور گرم تو را در هستی به روشنی این روزها و شب های آسمانی ببینم. دلم تاب ندارد خاطرات شیرین این حاضر بودن هایت در هستی مرا بهانه گیر کرده مولاجان ...
از روزی که به روشنی در لحظه های من حاضر شدی و حضورت را به رخ دنیای من کشیدی مرا دل بسته ی این حضور رویایی ات کردی، تا هر لحظه تو را حاضر کنم برای دلم، می دانی از روزی که برای جان و دل من به حضور رسیدی دلم نیامد در محضرت در هستی خطایی کنم مبادا نگاه مهربانت مرا آلوده ی دنیا ببیند...
میدانی مولاجان با جاذبه ی عشق آسمانی ات مرا عجیب دلبسته ی حضورت کردی در این زمانه، که دلم نیامد دلم را به دیگری بسپارم دلم را به تو دادم که دلرباتر از تو ندیدم، گمان می کردم امام که باشی، دست من حتی به گوشه ی عبای آسمانی ات هم نمی رسد، اما از روزی که دنیایم را روشن کردی به نور حضورت، دیدم تو از من هم عاشقتری . . . دیدم تو از خورشید دنیا هم تابنده تری دیدم تو از ماه دنیا هم درخشان تری که با جذبه ی عشق آسمانی ات تمام مرا ربودی و به آسمان بردی. این روزها با حضور تو ساکن زمینم و مسافر هر شبِ آسمان ...
این روزها و شب ها هم که هم زمین روشن است و هم آسمان خداوند به برکت وجود مبارک تو در لحظه های سپیدِ آفرینش؛ عشق تقسیم می کند در زمین. خوش به حال آنها که سهم عشق شان تو باشی، خوش به حال آنها که این شب ها تو را امام خود می کنند برای لحظه های عارفانه، برای سفری از خویش تا خدا ...
می دانی مولاجان دلم می خواهد تو هم در این شب ها کمی بیشتر به فکر خودت باشی تا به فکر اهل زمین، بیا ببین بیشتر اهل زمین گوشه نشینِ حضور تو اَند در دنیا؛ که به پاکی برسند برای رسیدن به آسمان ...
بیا جانِ مهدی کمی دنیا و اهلش را به حال خود بگذار و کمی استراحت کن. این روزها و شب ها زمین پاک است مولاجان پاک ...
نمی دانم چرا دلم برایت، برای آرامشت بیقراری می کند. میدانم این هزاره ی بلند غیبت؛ خاطرت را کمی آزرده کرده، اما فرداها آسمان و زمین به نام توست، میدانم با تمام عشقی که به دوستدارانت داری هنوز هم عاشقانه به امورات هستی رسیدگی میکنی. مهربانتر از تو ندیدم در خلقت، که از احوالات روسیاهی چون من غافل نبوده ای تا به امروزم ...
مرا ببخش جانِ مهدی کاش می توانستم مانند تو عاشقانه به یادت باشم، اما خواهشی عاجزانه دارم از محضر مبارکت مولای من برایم دعا کن به روشنی این روزها و شب های سپید خلقت؛ خدا جان مرا هم روشن کند به حضورت.
می خواهم مهیای ظهور شوم تا برای آمدنت مانند همین ماهِ دنیا، سفید باشم و بتابم دربرابر چشمانت، تا روشن نباشم . . . نمی توانم به طلوع رخ دلربایت نظاره کنم.
رجب-روزهای سفید من با مهدی


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته