montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

در اين مقاله براي فهم وضعيت و نوع حكومت مهدوي در عصر ظهور و شناخت شاخصه ‌هاي آن از جمله عدالت و امنيت و تعامل اين دو مفهوم، از دو راه تفحص در روايات پيرامون عصر ظهور و ديگري مراجعه به سيره نظري و عملي پيامبر(ص) و ساير معصومين (ع) و به ويژه امام علي(ع) اقدام شده است.
چكيده
در منابع اسلامي آيات و روايات زيادي درباره اهميت دو مقوله اساسي و حياتي عدالت و امنيت و جايگاه رفيع آنها در تمام ابعاد زندگي بشري وارد شده است. از سويي، عدالت و امنيت از برترين و مقدم‌ ترين نعمت‌ ها و دستاوردهايي است كه توسط امام موعود (عج) به بشريت و آن هم در فراخناي گيتي هديه خواهد شد. انقلاب مصلحانه حضرت در راستاي تكميل ديانت و رسالت نبوي و امامت اصلاح‌ گرايانه ائمه معصومين(ع)، اين نهضت را به پايان خواهد برد و تمام اقوام و ملل و آحاد بشري بدون هيچ گونه تبعيض و گزينشي طعم و حلاوت عدالت و امنيت مهدوي را خواهند چشيد و اسلام دين فراگير خواهد شد و در جايگاه عادلانه و بايسته خود خواهد نشست.
در اين مقاله براي فهم وضعيت و نوع حكومت مهدوي و در عصر ظهور و شناخت شاخصه‌ هاي آن از جمله عدالت و امنيت و تعامل اين دو مفهوم، از دو راه تفحص در روايات پيرامون عصر ظهور و ديگري مراجعه به سيره نظري و عملي پيامبر(ص) و ساير معصومين(ع) و به ويژه امام علي(ع) اقدام شده است.
مقدمه
با نگاهي گذرا به روايات بسياري كه دربارة امام مهدي(عج) و عصر ظهور ايشان وارد شده، به خوبي اين نكته درك مي ‌شود كه عدالت و امنيت از برترين و مقدم‌ ترين نعمت‌ ها و دستاوردهايي است كه توسط امام موعود(ع) به بشريت هديه خواهد شد. ذكر اين مسأله در روايات از تواتر بسيار بالايي برخوردار است. با توجه به اهميت اين موضوع، نوشتار حاضر تلاش دارد با نيم نگاهي به ماهيت، معاني و منزلت اين دو مفهوم در انديشه اسلامي، جايگاه آن ‌ها را نيز در حكومت مهدوي تا حدي روشن نمايد.
1. بي ‌عدالتي و ناامني از شاخصه ‌هاي اصلي دورة پيش از ظهور
بررسي زمينه ‌هاي تاريخي بروز و تثبيت بي ‌عدالتي و ناامني در جهان اسلام، مسألة مهمي است كه بايد به اساس و دلايل اساسي اين پديده اشاره كرد.
ظهور اسلام در عصر جاهلي و حركت عظيم تمدن‌ ساز پيامبر اكرم(ص) در طول بيست ‌و سه‌ سال مجاهدت ايشان گرچه اصلاحات و ترقيات اساسي در عصر و اجتماع آن روز پديد آورد، ولي متأسفانه بايد اذعان داشت كه در تمام اين مدت، عناصر منحط و فرصت ‌طلب و مرتجع با مقاومت فعالانه در برابر اين جنبش، به دنبال زنده كردن ريشه ‌هاي جاهليت و شرك و اشرافيت پيشين بودند. اين باندهاي سياسي ـ اقتصادي فاسد يا در ساختارهاي جديد حل و هضم نشدند و يا اين ‌كه فريبكارانه خود را جزو گروندگان و مؤمنان به اسلام جاي زدند. اين حركت ‌هاي منافقانه و رياكارانه، همواره مايه نگراني پيامبر(ص) بود. با ارتحال آن رهبر الهي، ريشه ‌ها و حركت ‌هاي گذشته جاهلي دوباره سربرآورد و انقلاب و نهضت انسان ساز و معنوي نبوي را كند يا منحرف ساخت.
برخي نمونه ‌هاي مهم اين انحراف عبارتند از به شهادت رساندن سه امام نخستين تشيع و بروز فاجعه كربلا، به ترتيب در سال‌هاي 40، 49 و 61 هجري كه بزرگ‌ ترين خسارت ‌ها را به عالم اسلامي وارد ساخت.
انحراف سياسي امت اسلامي و عامل اساسي تثبيت بي ‌عدالتي و ناامني، ماجراي سقيفه در نيمه اول هجري است. در آن جريان برخي پس از تمرّد از دستور و نصّ صريح نبوي مبني بر اولويت امام علي(ع) براي جانشيني، امامت و ولايت در عرصه‌ ظاهري و دنيوي را از امام(ع) غصب كردند. پس از آن، با احياي ريشه‌ هاي ارتجاعي زندگي سياسي ـ اجتماعي جاهلي و قبيله ‌اي، روند برگشت به اين دوران تيره آغاز و دنبال شد.
تبديل خلافت به ملوكيت و تبعات منفي بعدي آن، انحراف ‌هاي برخاسته از قضيه سقيفه را كامل كرد. همچنين با افزايش گمراهي مردم و هواپرستي و هوس زدگي آن ‌ها بر اثر سياست ‌هاي وقت خلفا و حاكمان ستمگر، امام معصوم(ع) كم ‌كم ياوري مردمي را از دست دادند و در جوي پر از بي‌ عدالتي و ناامني و خفقان، در نهايت مظلوميت به شهادت رسيدند. از سوي ديگر، اين شرايط نامساعد منجر به غيبت امام عصر(عج) گرديد. تا پيش از آن، سياست فشار و اختناق، امامان(ع) را وادار كرده بود تا فعاليت خود را در نهان پي بگيرند و گفتار و كردار خويش را همراه با تقيه، در پوشش كتمان و رمز حفظ كنند.
امام مهدي(ع) در چنين فضايي، در نيمه شعبان سال 255 هجري به دنيا آمد. پنج‌ سال از عمر شريف ايشان در زمان حيات پدر بزرگوارش ـ هنگامي كه دستگاه حاكم خلفاي عباسي امام عسكري را به زندگي مخفيانه و محتاطانه واداشته بود ـ گذشت.
در نهايت، به خاطر فشارهاي مذكور و گمراهي مردم و همراهي‌ نكردن آن‌ ها، غيبت صغرا از سال 260 تا 329 هجري به طول انجاميد و امام پس از گذشت تقريباً 70 سال از غيبت صغري، از سال 329 تا كنون در غيبت كبري به سر مي ‌برد، تا با اجازه الهي ظهور يافته و زمين را پر از عدل و امان نمايد.
مي‌ توان اضافه كرد كه با حذف علي(ع) از صحنه خلافت توسط خودكامگان چيره، زمينة تحريف شريعت اسلامي و مسخ عدالت آرماني آغاز شد. به يقين مي‌ توان خودكامگي و زورمداري را به عنوان بزرگ ‌ترين عامل اين تحريف و گسترش جو ناامني فيزيكي و رواني در جهان اسلام به شمار آورد. اين واقعيت دارد كه بخش گسترده ‌اي از تاريخ نظام‌ هاي سياسي به نظام ‌هاي خودكامه اختصاص دارد، حكومت ‌هايي كه شيوه اعمال قدرتشان مبتني بر زور و چيرگي خشونت ‌آميز و اجبار بوده و به دليل بي‌ عدالتي، نامشروع بوده ‌اند. چنين حكومت‌ هايي مجبور بوده ‌اند براي مشروع و موجه نشان دادن خود، به تحريف دين، مفهوم عدالت و حذف مصاديق و اسوه ‌هاي معصومان(ع) بپردازند و عملاً نيز در كار خويش تا پيش از عصر ظهور، به توفيق دست يافتند. اينان به نفعِ امنيتِ كاذب در سايه شمشير، عدالت آرماني را مسخ كردند و عقب راندند. در سايه چنين خفقاني، ائمه يازده‌ گانه را به شهادت رسانده و بسياري از مناديان حق و رهروان آن ‌ها را شهيد، شكنجه و تبعيد نمودند يا اين كه با افترا و تهمت و ناسزا آنان را از ميدان به ‌در كردند.[2]
از سوي ديگر، يكي از عوامل پديد ‌آورندة ناامني در جهان اسلام، تهديدها و حملات پي در پي، عليه اين دين بوده است. اسلام در طول تاريخ، پيوسته درگير معارضان و مخالفان سرسخت و كينه ‌توز، داخلي و خارجي بوده است. اين درگيري و منازعه از گذشته تاكنون به ‌طور مداوم ادامه داشته است. اساساً موقعيت جغرافيايي دارالسلام از همان ابتداي ظهور و گسترش، به گونه‌ اي بود كه آن را در معرض تاخت و تازها و حملات پي ‌در پي و سهمگين قرار مي ‌داد. حملاتي چون تهاجم مغول ‌ها، جنگ ‌هاي تحميلي صليبي، هجوم گسترده و همه جانبه استعمار غربي به جهان اسلام و اشغال مستقيم بلاد اسلامي (قرن 19م/ 13هـ)، تثبيت ناامني، ايجاد ركود اقتصادي ـ اجتماعي، تخريب بنيان‌ هاي فرهنگي و اجتماعي و به طور كلي انحطاط داخلي مشرق و جهان اسلام را به دنبال داشت كه تأثيرات منفي و عقب نگهدارنده آن‌ ها، تا به امروز باقي است.
در بسياري از روايات منقول از پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع) از بروز ناامني‌ها، بي ‌عدالتي‌ ها، جنگ ‌ها، هرج و مرج‌ ها و فتنه ‌هاي فراوان، به عنوان ملاحم و نشانه هاي ظهور مهدي موعود (عج) و ويژگي ‌هاي عصر غيبت ياد شده است.[3] به عنوان نمونه امام علي(ع) در اين زمينه فرموده است:
او [حضرت مهدي(عج)] خواسته‌ ها را تابع هدايت وحي مي‌‌ كند، هنگامي كه مردم هدايت را تابع هوس ‌هاي خويش قرار مي ‌دهند. در حالي كه به نام تفسير، نظريه ‌هاي گوناگون خود را بر قرآن تحميل مي‌ كنند، او نظريه‌ ها و انديشه‌ ها را تابع قرآن مي ‌سازد.
در آينده، آتش جنگ ميان شما افروخته مي ‌گردد و چنگ و دندان نشان مي ‌دهد. با پستان ‌هايي پُر شير كه مكيدن آن شيرين، امّا پاياني تلخ و زهر‌اگين دارد، به سوي شما مي‌ آيد. آگاه باشيد؛ فردايي كه شما را از آن هيچ شناختي نيست، زمامداري حاكميّت پيدا مي‌ كند كه غير از خاندان حكومت ‌هاي امروز است و عمّال و كارگزاران حكومت ‌ها را بر اعمال بدشان كيفر خواهد داد. زمين ميوه ‌هاي دل خود را براي او بيرون مي ‌ريزد و كليدهايش را به او مي‌سپارد. او روش عادلانه در حكومت حق را به شما مي ‌نماياند و كتاب خدا و سنّت پيامبر(ص) را كه تا آن روز متروك مانده ‌اند، زنده مي‌ كند.[4]
همچنين از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه در پاسخ اين پرسش كه چه موقعي قائم شما قيام مي ‌كند، فرمود: «زماني كه دنيا را هرج و مرج فرا گيرد».[5]
پيامبر(ص) در روايت ديگري به شكل مفصل‌تري ناامني و بي ‌عدالتي پيش از ظهور را چنين بيان فرموده‌ است:
منا مهدي هذه الامه اذا صارت الدنيا هرجاً و مرجاً و تظاهرت الفتن و تقطعت السبل و اغار بعضهم علي بعض فلاكبير يرحم صغيراً و لاصغير يوقر كبيراً فيبعث الله عند ذلك مهدينا التاسع من صلب الحسين يفتح حصون الضلاله و قلوباً غفلا يقوم في الدين في آخرالزمان كما قمت به في اول الزمان و يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً.[6]
مهدي اين امت از ماست. هنگامي در دنيا هرج و مرج شده و فتنه ‌ها آشكار شود و راه‌ ها مورد راهزني قرار گرفته و بعضي از مردم به بعض ديگر تهاجم كنند و بزرگ به كوچك رحم نكند و كوچك‌ تر احترام بزرگ ‌تر را نگه ندارد، در چنين زماني مهدي ما كه نهمين امام از صلب حسين است؛ برج و باورهاي گمراهي و قلب ‌هاي قفل شده را فتح مي ‌كند و در آخرالزمان به ‌خاطر دين قيام مي ‌كند؛ همان‌ طور كه من در اول زمان، بدين قيام مبادرت كردم. او زميني را كه از جور پر شده، از عدل و داد، پر و سرشار مي ‌سازد.
در همين زمينه، محمد بن مسلم مي‌ گويد، از اباعبدالله(ع) شنيدم كه مي‌ گويد:
به درستي كه براي قيام قائم ما ـ كه بر او درود باد ـ نشانه ‌هايي است كه خداوند عزوجل آن ‌ها را براي مؤمنان قرار داده است.
فرد ياد شده مجدداً اين علامت ‌ها از امام(ع) مي‌ پرسد و ايشان نيز با اشاره به آيه 155 سوره بقره، مي‌ گويد:
اين ‌كه خداوند فرموده است: «قطعاً شما را به چيزي [از قبيل] ترس و گرسنگي و كاهشي در اموال و جان‌ ها و محصولات مي ‌آزماييم و مژده ده شكيبايان را»؛ يعني اين‌ كه مؤمنان پيش از خروج قائم اين‌ گونه مورد ابتلا و آزمايش قرار مي ‌گيرند.[7]
شايسته است پيش از اين ‌كه به وضعيت عدالت و امنيت در عصر حكومت مهدوي اشاره كنيم، مروري كوتاه بر تعاريف اين دو مفهوم داشته و جايگاه آن ‌ها را در منابع اسلامي مورد بازخواني قرار دهيم.
2. مفهوم و جايگاه عدالت
يكي از دشواري ‌هاي بحث، مفهوم بنيادي عدالت، ابهام در تعاريف و معاني آن است. البته اين دشواري باعث نشده كه مكاتب ديني، سياسي، اجتماعي و... در ارائه نظرات خود در اين باره كوتاهي ورزند. به عنوان نمونه، فلسفه و انديشة سياسي غرب در اين زمينه ‌داراي ميراثي غني است. گرچه در نظر برخي از انديشمندان اين حوزه، تعريف و شمارش همة معاني عدالت وهمي بيش نيست و اين مفهوم دچار ابهامي لاعلاج است.[8]
اما در انديشه اسلامي كلمه عدل را معمولاً با چند معني و كاربرد مختلف استفاده مي‌ كنند كه برگرفته از قرآن، سنت نبوي و سخنان امام علي(ع) است. اين معاني عبارتند از: راستي، درستي، داد، موزون بودن، رعايت تساوي و نفي هرگونه تبعيض، قراردادن و نهادن هر چيز در جاي خويش، رعايت حقوق افراد و دادن حق به مقدار، رعايت استحقاق ‌ها در افاضه وجود توسط خداي متعال و...
همچنين در فرقه‌ ها و گرايش ‌هاي گوناگون در انديشه سياسي اسلام (مانند فلسفه سياسي، فقه سياسي، اندرزنامه نويسي، ادبيات سياسي، تاريخ و فلسفه اجتماعي)، عدالت تعريف شده است. در آراي همه انديشمندان اين نحله‌ ها و مكاتب، تعابير متعدد و همانندي از مفهوم عدالت ـ با تأسي به قرآن و سنّت ـ صورت گرفته كه بخشي از آن ‌ها به شرح زير است:
1. عدالت، خصيصه ماهوي نظم الهي حاكم در كائنات؛[9]
2. عدالت به معناي «وضع كلّ الشيء في موضعه؛ قرار دادن هر چيز در جاي خويش»؛
3. عدالت به معناي «اعطاء كل ذي¬حق حقه؛ حق را به مقدار رساندن» و ايفاي اهليّت و رعايت استحقاق‌ ها و نفي تبعيض و عدم ترادف با برابري مطلق؛
4. عدالت به معناي اعتدال‌ گرايي، ميانه‌ روي و رعايت ملكات متوسط؛[10]
5. عدالت به معناي تعادل سه قوه در نفس و مدينه و سپردن راهبري نفس و مدينه به خرد و خردمندان؛
6. عدالت به معناي راستي و راست ‌كرداري و راست كردن؛
7. عدالت به معناي تناسب و تساوي جرم با مجازات در حوزه قضا؛[11]
8. عدالت به معناي تأمين مصلحت عمومي به بهترين صورت ممكن و اصلي ترين مبناي تأمين عمران و امنيّت؛[12]
9. عدالت در مدينه، به معناي تقسيم برابر خيرات مشترك عمومي؛[13]
10. عدالت به معناي «حُسن در مجموع» و كمال فضايل و جور به معناي «مجموعه و تمام رذايل»؛[14]
11. عدالت به معناي تقواي فردي و اجتماعي و هم‌ سازي با نظم الهي حاكم بر طبيعت؛
12. عدالت به معناي انصاف؛[15]
13. عدالت به معناي عقد و قرار داد اجتماعي افراد، براي تقسيم كار در زندگي مدني مبتني بر شريعت؛[16]
14. عدالت به معناي مفهومي همسان با عقل و خرد عملي؛[17]
15. عدالت از ديد فقها، به معناي ملكة راسخه ‌اي كه باعث ملازمت تقوا در ترك محرمات و انجام واجبات مي‌ گردد؛[18]
16. عدالت به معناي استقامت در طريق شريعت.
البته برخي از اين تعريف ‌ها از رواج و اجماع بيشتري برخوردار بوده است؛ براي مثال، امام علي(ع) و بيشتر انديشمندان اسلامي از گذشته تا كنون اذعان داشته‌ اند كه «عدالت به معناي قرار دادن هر چيز در جاي خويش و حق را به مقدار رساندن و ايفاي اهليّت و رعايت استحقاق ‌هاست». بر مبناي اين تعريف از عدل، هر چيز بايد در جاي مناسب خويش قرار گيرد و در جايگاه خود مي ‌بايستي به انجام وظيفه ويژة خود بپردازد. شاهد اين مدعا اين كه در قرآن بر همين اساس در سورة كهف، از دو باغ سخن مي‌ رود كه هر دو سبز و خرم بودند و ميوه ‌هاي فراوان به بار مي ‌آوردند، قرآن در وصف اين دو باغ مي ‌فرمايد:
«هر دو باغ ميوه‌ هاي خود را به بار مي ‌آوردند و هيچ يك در اين كار ظلم نمي‌ كردند.»[19]
يعني باغ هم در حقيقت عادل است و عدالت آن به اين معناست كه در نظام هستي به وظيفه خود عمل مي ‌كند. همه موجودات ديگر نيز همانند اين دو باغ بر پايه عدل استوارند. خواهيم ديد كه در عصر مهدوي، با حكمفرمايي عدالت، زمين و زمان و طبيعت نيز عدالت پيشه كرده و با عمل به وظايف بايستة خويش، بشر را به حداكثر بهره‌ مندي از خودشان خواهند رساند و ميوه ‌ها و فايده ‌هاي پنهان خود را براي بهينه ‌ترين نوع استفاده به بشر تقديم خواهند كرد.
درباره بيان منزلت عدالت، به دليل بديهي و مبرهن بودن شأن والاي عدالت، نيازي به توضيح فراوان نيست. تنها ذكر همين نكته بس كه مبنا و زيربناي تمامي اصول، در همة انديشه ‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي اسلام، عدالت است. آيات الهي اشاره دارند كه پيامبران را با مشعل ‌هاي هدايت فرستاديم و به آن ‌ها كتاب و ميزان داديم تا عدالت را برپا دارند. بنابراين چه بياني رساتر از اين‌ كه قرآن استقرار عدالت و گسترش آن را يكي از دو هدف اساسي و فلسفة بعثت انبيا ذكر كرده[20] و آن را از صفات الهي و بارزترين خصيصه آفرينش و نيكوترين انسان معرفي كرده است.[21] همچنين اساس حكميت و حكومت در قرآن، ايجاد قسط و عدل در جامعه است. از سوي ديگر، كثرت آيات و رواياتي كه دربارة عدل و كلمات مترادف و متضاد اين واژه است، بيانگر اهميت جايگاه اين مفهوم در قرآن و احاديث ـ به‌ ويژه موارد مرتبط با عصر ظهور ـ مي‌ باشد.
3. مفهوم و جايگاه امنيت
امنيت از مقوله‌ هاي اساسي است كه وجود آن در تمام ابعاد زندگي بشري به گونه ‌اي قابل لمس و مؤثر احساس مي ‌شود و از ديرباز تا كنون در حيات انساني منشأ تحولات و دگرگوني ‌هاي فراوان شده است. ريشه لغوي اين واژه از ثلاثي مجرد «امن»، و با مشتقاتي مانند «ايمان»، «ايمني» و «استيمان» است. اين واژه را به مفهوم اطمينان، آرامش در برابر خوف، تفسير، تعريف و ترجمه كرده ‌اند كه تا حدود زيادي به واقعيت نزديك است و شامل دو بعد ايجابي و سلبي در تعريف امنيت مي ‌شود. از يك سو اطمينان، آرامش فكري و روحي و از سوي ديگر فقدان خوف، دلهره و نگراني ـ كه موجب سلب آرامش و اطمينان مي‌ گردند ـ از كاربردهاي ديگر اين واژه است.[22] همچنين امنيت از موضوعات بسيار مهمي است كه در قرآن و روايات به گستردگي آن اشاره شده است. صورت فارسي و عربي اين كلمه به اَشكال «امنيت» و «امنيه» در متون اسلامي موجود نيست و بيشتر توجه به اين موضوع با عبارات و مشتقاتي از ثلاثي مجرد «اَمِنَ» صورت پذيرفته است.
در مجموع از ريشه يا كلمه «امن»، 62 كلمه مشتق[23] شده است و حدود 879 بار در قرآن به كار رفته كه از اين تعداد كاربرد، 358 مورد در آيات مكي و 521 مورد در آيات مدني است.[24]
پيوند معنايي ناگسستني اين اصطلاح با كلمه‌ هاي اسلام، ايمان و مؤمن نشان ‌دهندة اهميت فوق ‌العاده مفهوم امنيت است. مفهومي كه علاوه بر قرآن و روايات، به وفور در ادعيه اسلامي و شيعي ديده مي ‌شود. آن ‌چه بديهي است در اين مجال مختصر امكان پرداختن به كليه ابعاد سياسي، اجتماعي، اقتصادي، قضايي و... امنيت، نه وجود دارد و نه لازم است.
اما به صراحت مي‌توان اذعان داشت، اين مفهوم در منابع اسلامي، داراي عرصه وسيعي بوده و قلمروهاي فردي و اجتماعي و زمينه‌ هاي داخلي و خارجي، فكري و روحي، اخلاقي و اعتقادي، دنيايي و آخرتي را در بر مي‌گيرد و با شاخص‌ هاي ايجابي و سلبي، از هر دو زاويه قابل تعريف و دسترسي است و البته اين امر نسبي است؛ نه مطلق. تابع وضع و امكانات و توانايي ‌هاي هر فرد و جامعه است و نبايد آن را صرفاً به امكانات و تجهيزات نظامي، با اندازه‌ هاي مادي و فيزيكي يا مقولات اقتصادي و مانند آن تعريف كرد. بلكه مفهومي عميق ‌تر، ظريف‌ تر و فراگير‌تر از موضوعات ياد شده داشته و بر ابعاد روحي، فكري، فرهنگي، اخلاقي، معنوي و اعتقادي و ارزش‌ هاي الهي نيز اتّكا و وابستگي كامل دارد. قرآن و روايات بيانگر اين نكتة بسيار مهم هستند كه هرگونه امنيتي و در هر بعد از ابعاد آن، در ايمان و اعتقادات معنوي و الهي ريشه دارد و هر گونه ناامني در هر عرصه ‌اي، بالاخره ريشه اش به بي ‌ايماني و صفات متقابل ايمان مانند مشرك، كفر، ظلم، استكبار و... برمي‌ گردد. همچنين مؤمن و صفات ايماني، اصلي ‌ترين خاستگاه صدور كُنش ‌هاي امنيت ‌زا است. مي ‌توان گفت، بستر‌سازي حيات معنوي طيبه و حسنه براي تربيت و تهذيب افراد، چه در حوزه رفتارهاي فردي و چه در عرصه هاي اجتماعي و دوري آن‌ ها از حيات سيئه و غير ايماني، اصلي ‌ترين ساز و كار تأمين امنيت است. حال، چه در نظام اسلامي باشد، چه در عصر مهدوي و حكومت آخر الزمان حضرت مهدي(عج). اين نظام بايد تلاش كند با تشويق حيات مؤمنانه و پشتيباني از مؤمنان و مقابله با دشمنان جبهه ايمان، امنيت و عدالتي همه جانبه و فراگير را براي همة شهروندان جامعه اسلامي و حتي غيرمسلماناني كه در پناه آن زندگي مي‌ كنند، فراهم نمايد. البته اين كار بايد بدون غفلت از زندگي دنيايي و با تأمين نيازهاي اين جهاني باشد تا بتواند زمينة ورود سرشار از عافيت و سلامت و ايمن از عذاب را به زندگي آن جهاني و اخروي آماده سازد. مشخص است كه تا پيش از ظهور، انجام كامل و بهينة اين امور توسط حكومت ‌هاي دنيايي امكان پذير نيست و اين‌گونه آرمان‌ هاي عالي الهي و بشري به صورت كامل، تنها در عصر حكومت مهدي(عج) محقق خواهد شد.
در قرآن كريم، آيات بسياري دربارة اهميت امنيت و جايگاه والاي آن در زندگي فردي، اجتماعي اقتصادي و... انسان وارد شده است كه به كوتاهي، نمونه ‌هايي از آن‌ها آورده مي‌شود:
الف) قرآن يكي از اهداف برقراري حاكميت خدا و جانشيني صالحان و طرح كلي امامت را تحقق امنيت معرفي كرده است:
[وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امناً يعبدونني ولايشركون بي‌شيئاً] (نور: 55)
«خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده‌ اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد، همان گونه كه كساني كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد و آن ديني كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمني مبدل گرداند [تا] مرا عبادت كنند و چيزي را با من شريك نگردانند.»
علامه طباطبايي درباره اين آيه فرموده است:
اين آيه وعده جميل و زيبايي است براي مؤمنان كه عمل صالح هم دارند. به آنان وعده مي ‌دهد كه به زودي جامعة صالحي مخصوص به خودشان برايشان درست مي‌ كند و زمين را در اختيارشان مي ‌گذارد و دينشان را در زمين متمكن مي‌ سازد و امنيت را جايگزين ترسي كه داشتند مي ‌كند؛ امنيتي كه ديگر از منافقين و كيد آنان، و از كفار و جلوگيري‌ هايشان بيمي نداشته باشند، خداي را آزادانه عبادت كنند و چيزي را شريك او قرار ندهند.[25]
بدين ترتيب، قرآن به گروهي از مسلمانان كه داراي دو صفت ايمان و عمل صالح هستند و به ياري خداوند، حكومت جهاني مستضعفان را تشكيل خواهند داد، نويد امنيت و از ميان رفتن همة اسباب ترس و وحشت را داده است.
ب) بنا به آيه [و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا البلد آمنا] (ابراهيم: 35) حضرت ابراهيم هنگام بنا نهادن كعبه، به اين نياز فطري توجه كرد و از خداوند خواست آن سرزمين را از نعمت «امنيت» برخوردار سازد. خداوند نيز، بنا به آيه [و اذ جعلنا البيت مثابة للناس و امناً] (بقره: 125)، آن‌ جا را خانة امني براي مردم قرار داد.
اين ويژگي‌ چنان عزيز است كه موجب منّت پروردگار بر آدميان بوده و او را شايسته سپاس بندگي مي ‌كند.[26] پروردگار جهان به همين سرزمين اَمن، براي بيان كيفيت آفرينش انسان سوگند ياد مي‌ كند.[27] با اجابت دعاي حضرت ابراهيم، خداوند هم امنيت تكويني به مكه داد؛ زيرا شهري شد كه در طول تاريخ حوادث ناامن كنندة كمتري به خود ديد و هم امنيت تشريعي عطا كرد؛ زيرا به فرمان الهي همة انسان ‌ها و حتي جانوران در اين سرزمين در امن و امان هستند. شكار حيوانات آن ممنوع است و حتي تعقيب مجرماني كه به اين حرم و خانه كعبه پناه برند نيز جايز نيست. تنها مي ‌توان براي اجراي عدالت در حق چنين مجرماني آذوقه را بر آن ‌ها بست تا بيرون آيند و تسليم شوند.
امن دانستن خانه كعبه توسط خداي متعال در حقيقت بيانگر اهميت امنيت است كه اين بناي بسيار مقدس با آن توصيف شده است. اين صفت كعبه در آيات بسياري تكرار شده است. همچنان‌كه در سوره تين مكه مكرمه و شهر كعبه به «بلد امين» تشبيه شده است. علامه طباطبايي در اين باره آورده است:
مراد از هذاالبلدالامين مكه مشرفه است، و بلد امينش خواند، چون امنيت يكي از خواصي است كه براي حرم تشريع شده و هيچ جاي ديگر دنيا چنين حكمي برايش تشريع نشده، و اين حرم سرزميني است كه خانه كعبه در آن واقع است و خداي تعالي درباره آن فرموده: اولم يروا انا جعلنا حرما امنا[28] (عنكبوت/ 67).
ج) در قرآن، شهري كه برخوردار از نعمت باشد، به عنوان سرزمين آرماني و مثالي معرفي شده است و بنا به آية [و ضرب الله مثلاً قرية كانت آمنةً مطمئنة يأتيها رزقها رغدا من كل مكان] (نحل/ 112)، خداوند به عنوان الگو و نمونه، قريه و شهري را مثال مي‌زند كه امن، آرام و مطمئن بوده و همواره روز‌ي ‌‌اش به فراواني از هر مكاني فرا رسيده است. بديهي است، تحقق نهايي چنين شهري در جايي به‌جز عصر و حكومت امام مهدي، محقق نخواهد شد.
د) يكي از مصداق‌ هاي مهم واژه‌ هايي مانند «نعمت»، «نعيم» و «بركات» در قرآن، امنيت دانسته شده است به عنوان نمونه، علامه طباطبايي در بحث از آية:
[ولو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات][29] (اعراف/ 96) به اين معنا اشاره كرده و مي ‌نويسد:
بركات به معناي هر چيز كثيري از قبيل امنيت، آسايش، سلامتي، مال و اولاد است كه غالباً انسان به فقد آن‌ ها مورد آزمايش قرار مي‌ گيرد.[30]
همچنين اين مفسّر در تفسير آيه [واذكروا نعمة الله عليكم اذ كنتم اعداءً فالّف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا و كنتم علي شفا حفرة من النار فانقذكم منها][31] (آل عمران/ 103) با بيان وضع ناامني حاكم بر جامعه جاهلي پيش از اسلام، منظور از نعمت در آيه چنين بر شمارد:
منظور از نعمت، مواهب جميلي است كه خداي تعالي در سايه اسلام به آنان داده و حال و روز بعد از اسلام آن‌ ها را نسبت به پيش از اسلام بهبود بخشيد، در دوران جاهليت امنيت و سلامتي و ثروت و صفاي دل نسبت به يكديگر و پاكي اعمال نداشتند و در سايه اسلام صاحب همه اين ‌ها شدند.[32]
علامه در تفسير كلمه «نعيم» در آيه هشتم سوره تكاثر؛ [ثم لتسئلن عن النعيم] آورده است:
و نيز در مجمع ‌البيان است كه بعضي گفته ‌اند: نعيم عبارت است از امنيت و صحت (منقول از مجاهد و عبدالله بن مسعود) و اين معنا از امام ابوجعفر و ابي ‌عبدالله (عليهما‌السلام) نيز روايت شده است.[33]
همچنين ‌اين مفسر كبير در تفسير خويش، در تبيين واژه ‌هاي «حيات حسنه»[34] و «حيات طيبه»[35]، يكي از ويژگي ‌هاي اصلي اين نوع زندگي را بهره ‌مندي از نعمت امنيت ذكر مي‌ نمايد. همچنان ‌كه يكي از ويژگي ‌هاي «حيات سيئه» را زندگي در ناامني مي ‌داند.[36]
هـ) در قرآن، اولوالالباب به امنيت و سلامتي جاوداني بشارت داده شده ‌اند. به تعبير علامه:
جمله «سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار»، حكايت كلام ملائكه است كه اولوالالباب را به امنيت و سلامتي جاوداني و سرانجام نيك نويد مي ‌دهند؛ سرانجامي كه هرگز دستخوش زشتي و مذمت نگردد.[37]
از سوي ديگر بنا به آيه [ادخلوها بسلام آمنين] (حجر: 45)، در روز سرنوشت، وقتي انسان‌ هاي صالح در جنت گام مي ‌نهند، به آن‌ ها نويد امنيت و سلامت داده مي ‌شود و به آن ‌ها گفته مي ‌شود كه به اين باغ‌ ها با سلامت و امنيت وارد شويد.
و) هنگامي‌كه خانواده حضرت يوسف وارد مصر شوند، وي از ميان تمامي مواهب و نعمت ‌هاي مصر، انگشت روي مسأله امنيت مي ‌گذارد و به پدر و مادر و برادران خودش مي‌ گويد: [ادخلوها مصراً ان شاء‌الله آمنين]؛ يعني داخل مصر شويد كه انشاء الله در امنيت خواهيد بود. اين نشان مي‌ دهد، نعمت امنيت ريشة همه نعمت‌ ها است؛ زيرا هر گاه امنيت از ميان برود، ديگر مسائل دفاعي و مواهب مادي و معنوي نيز به خطر خواهد افتاد. در يك محيط ناامن، نه اطاعت خداوند مقدور است، نه زندگي همراه با سربلندي و آسودگي فكر و نه تلاش‌ و كوشش و جهاد براي پيشبرد هدف ‌هاي اجتماعي.[38]
ز) امنيت بزرگ ‌ترين پاداشي است كه در تميز اهل حق از باطل، به اهل حق اعطا مي ‌شود؛ همان ‌گونه كه قرآن مي ‌فرمايد: [فأي الفريقين احق بالامن] (انعام: 81)؛ يعني كدام يك از دو دسته شايسته امنيت هستند؟
در سخنان و روايات معصومان(ع) نيز مطالب فراواني دربارة اهميت و ضرورت امنيت وارد شده است كه براي نمونه، تنها مواردي از آن‌ ها ذكر مي‌ شود.
پيامبر اكرم(ص) مي ‌فرمايد:
مَن اَصبَحَ مُعافي في بدنه آمِناً في سِر بِه عندَهُ قُوتُ يَومِهُ فكانَّما خُيِّرَتْ لَهُ الدنيا بحذافيرها.[39]
هر كه تنش سالم است و در جامعة خويش ايمن است و قوت روز خويش دارد، جهان سراسر مال اوست.
ايشان همچنين فرموده است:
اَلامنُ والعافية نعمتان مغبون فيها كثيرٌ من الناس.[40]
امنيت و سلامت دو نعمت است كه بسياري از مردم در آن مغبونند.
امام صادق(ع) زندگي بدون امنيت را ناقص و ناگوار شمرده و در اين راستا فرموده است:
خمس خصال من فقد منهن واحدة لم يزل ناقص العيش، زايل العقل، مشغول القلب: فالاولاها صحة البدن والثانية الامن و... .[41]
پنج چيز است كه حتي اگر يكي از آن‌ها برقرار نباشد، زندگي ناقص و ناگوارست، عقل نابود مي‌شود و ماية دل مشغولي مي‌ گردد؛ نخستين اين پنج چيز، سلامتي و دومين آن امنيت است... .
در روايتي در تحف ‌العقول، از امنيت در كنار عدالت و فراواني، به عنوان سه نياز اساسي مردم ياد شده است:
ثلاثة اشياء يحتاج الناس طرّأ اليها: الامن، والعدل والخصب.[42]
سه چيز است كه همه مردم به آن نياز دارند: امنيت، عدالت و فراواني.
امام علي(ع) در بحث از اهداف عالي حكومت، يكي از دلايل پذيرش حكومت را تأمين امنيت براي بندگان مظلوم و محروم و پشتيباني از آن‌ ها مي‌ شمارد. باز آن حضرت در بيان نقش و اهميت امنيت مي ‌فرمايد: «رفاهية العيش في الامن؛[43] رفاه زندگاني در امنيت است» و «لانعمة أهنا من الامن؛[44] هيچ نعمتي گواراتر از امنيت وجود ندارد».
ادامه دارد . . .
نویسنده: بهرام اخوان كاظمي
عدالت مهدوي و امنيت- بخش اول


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته