گزارش تاريخي تعاريف امامت
نقد و تحليل تصويرهاي گوناگون امامت و گزينش تصوير روشن و متمايز، مسبوق به آشنايي متكلمان، نسبت به امامت است. وقوف به سير تاريخي و تطور تعريف امامت نزد متكلمان، تفاوت و تشابه بين ديدگاههاي مختلف در احكام امامت را روشن مي سازد به همين دليل، گزارش تاريخي از اهم تعاريف ارائه شده از امامت را با ترتيب تاريخي ارائه مي كنيم كه در سراسر اين فصل، به اين گزارش تاريخي ارجاع و استناد خواهد شد. لذا براي سهولت مراجعه و دقت توأم با اختصار در گزارش، آن را به صورت جدول ارائه مي كنيم.
در گزارش تعريف هاي امامت، به اين نكته توجه شده است كه هر گونه خبري در خصوص امامت، هر چند در ظاهر، ساختار نحوي قول شارح را داشته باشد، لزوما تعريف نيست، بلكه ممكن است مقصود گوينده، صرفاً بيان حكمي درباره آن باشد مواردي به عنوان تعريف انتخاب شده است كه گوينده آن، در مقام بيان تعريف بوده باشد. براي مثال، تعاريف بيان شده در منابع اصطلاح شناسي و هر آنچه به عنوان تعريف، مورد بحث قرار گرفته است، در اين گزارش آمده است.
شرح اللفظ امامت و واژه هاي وابسته
در اين بخش، به بيان معناي لغوي واژه امام و امامت و واژه هاي وابسته به آن كه توجه به آنها در فهم مفهوم امامت روشنگر است، مي پردازيم.
امامت و امام
واژه امام از ريشه “ امم ” مهموز الفاء و مضاعف است و در لغت، به معناي زير آمده است:
الف) آنچه مورد اقتدار و تبعيت قرار گيرد؛ طريحي گويد: امام به كسر الف، بر وزن فعال به معناي كسي است كه مورد پيروي است: مؤلف معاني الاخبار نيز در توضيح وجه تسميه امام گويد: امام را امام ناميدند، به دليل اين كه او پيشرو و مردم، پيرواند. [34]
ب) مقدم [35]
ج) قيم و سرپرست
د) طريق و راه [36]
ه ) ناحيه [37]
در خصوص سه معناي نخست (الف ، ب و ج) كه بي ارتباط با هم نيستند، گفته شده اسست كه مفاد لغوي واژه، مطلق است و شامل هر فردي مي شود كه نسبت به عده اي، مقدم ،مقتدا و سرپرست است؛ چه او مستحق چنين تقدم و رهبري اي باشد يا نه. [38]
ابن منظور در لسان العرب معتقد است كه امام (جلو و مقدم) با امام (پيشوا) هم ريشه است و هر دو از ريشه “ ام يوم ” به معناي قصد كردن و پيشي گرفتن است. [39]
واژه امام در قرآن در غالب معاني لغوي آن به كار رفته است و تفليسي در وجوه القرآن، بر آن است كه “ امام ” در قرآن بر پنج وجه و معني به كار رفته است:
وجه نخستين امام به معناي پيش رو است؛ چنان كه خداي متعال در سوره بقره آيه 124 فرموده است “ اني جا علك للناس اماما ” و نيز در سوره فرقان، آيه 74 فرموده است: و جعلننا للمتقين اماما؛ يعني قائدا في الخير.
وجه دوم به معناي “ نامه ” است؛ چنان كه در سوره بني اسرائيل، آيه 71 فرموده است: “يوم ندعوا كلل اناس بامامهم” است؛ يعني بكتابهم الذي عملوا في الدنيا.
وجه سوم به معناي “لوح محفوظ” است؛ چنان كه در سوره يس، آيه 12 فرموده است: “ كل شيء احصيناه في امام مبين ”؛ يعني في اللوح المحفوظ.
وجه چهارم به معناي “توريه” است چنان كه در سوره هود، آيه 17 فرموده است: “و من قبله كتاب موسي اماما ”؛ يعني التوريه، و در سوره احقاف. آيه 13 فرمود: “و من قبله كتاب موسي اماما ”؛ يعني التوريه.
وجه پنجم به معناي راه روشن و پيداست؛ چنان كه در سوره فجر آيه 79 فرمود: “و انهما لبامام مبين”؛ يعني الطريق الواضح. [40]
غالباً معناي امام نزد عرب، امري است كه مورد تبعيت باشد ؛ چه انسان باشد كه كردار و گفتارش، مورد تبعيت است و چه كتاب باشد (مانند آئين نامه) و چه محق باشد يا مبطل. [41]
نبي
بحث از نسبت بين نبي و امام، از مباحث مهم در امامت است كه در مبحث تحليل مفهومي امام، به آن خواهيم پرداخت. در اين جا يادآور مي شويم كه نبي در لغت به چهار معني آمده است: خبير، مخبر، طريق واضح، رفيع المنزله، كه در دو معناي اخير، با معناي لغوي واژه امام، مشترك است.
ولايت، ولي
ولاء، ولايت، ولي، مولي، اولي و امثال آنها، همه از ماده ( و ل ي ) اشتقاق يافته است. اين واژه، از پر استعمال ترين واژه هاي قرآن كريم است كه به صورت هاي مختلفي به كار رفته است. در 124 مورد، به صورت اسم و 12 مورد، در قالب فعل به كار آمده است. معناي اصلي اين كلمه، چنان كه راغب در المفردات گفته است، قرار گرفتن چيزي در كنار چيز ديگري است، به نحوي كه فاصله اي در كار نباشد. به همين مناسبت، طبعاً اين كلمه درباره قرب و نزديكي به كار رفته است؛ اعم از قرب مكاني و قرب معنوي، و باز به همين مناسبت درباره دوستي، ياري و معاني ديگر استعمال شده است؛ چون در همه اينها، نوعي مباشرت و اتصال وجود دارد.[42]
راغب راجع به كلمه “ولايت” از نظر موارد استعمال، مي گويد: ولايت به كسر واو، به معناي نصرت است و اما ولايت به فتح واو، به معناي تصدي و صاحب اختياري يك كار است. و گفته شده است كه معناي هر دو، يكي است و حقيقت آن، همان تصدي و صاحب اختياري است. [43]
تفليسي معتقد است كه واژه “ولي” در قرآن به شش معني آمده است:
1. فرزند: “فهب لي من لدنك وليا ” [44]؛ يعني “ولدا ”
2. يار: “ولم يكن له ولي من الذل” [45] يعني “لم يكن له صاحب ينتصر به من ذل أصابه ” و نيز “و من يضلل فلن تجد له وليا مرشدا” [46] يعني “صاحبا مرشدا ”
3. خويشاوند: “و ما لكم من دون الله من ولي و لا نصير” [47] يعني “من قريب ينفعكم و لا ناصر ينصركم” .
4. پروردگار: “قل أغير الله اتخذوا وليا فاطر السموات و الارض” [48] يعني “ اتخذوا ربا ” و نيز “ ام اتخذوا من دونه اولياء فالله هو الولي ” [49] يعني “هو الرب ” از اين معني در قرآن بسيار است.
5. ولي به معناي خدا و أوليا به معناي خدايان: “مثل الذين اتخذوا من دون الله أولياء ” [50] يعني “ الإلهه ”
6. نصيحت كننده: “ لا يتخذ المومنون الكافرين أولياء من دون المومنين ” [51] يعني “في المناصحه” و نيز در سوره نساء آيه 144 و ممتحنه، به همين معني آمده است.
واژه مولي در روايت معروف “من كنت ولاه فعلي مولاه” كه اعلام نصب حضرت علي (ع) به امامت از جانب خداست، از ريشه ( و ل ي ) است وارتباط معنايي آن با امام، در بحث امامت، حائز اهميت است. مخالفان شيعه، غالباً گفته اند كه مولي به لحاظ لغت، ربطي به امام و “مفترض الطاعه و الرياسه ” ندارد. شيخ مفيد، تك نگاره اي [52] در رد ديدگاه آنها نوشته و با استناد به سروده هاي شاعران مخضرم (شعرايي كه دوره جاهليت و اسلام را درك كرده اند)؛ يعني شاعراني چون اخطل، كميت، قيس بن سعد بن عباده و حسان بن ثابت، اثبات مي كند كه معناي ولي در حديث ياد شده، فقط امام است .
نويسنده: احد - فرامرز قراملكي
پی نوشت:
34. فخر الدين طريحي ، مجمع البحرين ؛ شيخ صدوق ، معاني الاخبار .
35. ابن منظور ، لسان العرب ، ج 12 ، ص 24 و 25.
36. مجمع البحرينن : “ يقال للطريق امام لأنه يوم ان يقصد ليتبع ” .
37. رفيعا نائيني ، شجره الهيه ، نسخه خطي شماره 159 ،موقوفه علي اصغر حكمت ، كتابخانه مركزي دانشگاه تهران .
38. قاضي عبدالجبار معتزلي ، شرح اصول خمسه .
39. لسان العرب ، ج 12.
40. تفليسي ، وجوه القران ،مهدي محقق ، ص 28 و 29.
41. راغب اصفهاني ، المفردات في غريب القرآن ، ص 24.
42. همان ، ص 533 و 535.
43. مرتضضي مطهري ، مجموعه آثار ، ج3 ، ص 255.
44. مريم / 5.
45. بني اسرائيل / 11.
46. كهف / 17
47. عنكبوت / 22
48. انعام / 14
49. شوري /9
50. عنكبوت /41
51. ال عمران / 28.