montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

تفاوت جهاني‌ سازي كنوني با جهانی ‌شدن حكومت مهدي(عج)

بايد ديد ميان جهاني ‌سازي و جهانی ‌شدن حكومت مهدي(عج) چه نسبتی وجود دارد؟ براي يافتن رابطه اين دو بايد مباني و ويژگي‌ ها و اهداف هر يك از اين فرآیندها را مطالعه کرد و ديد اين دو چه نقاط اشتراک، افتراق و تمايزي دارند؟ غايت هر كدام چيست؟ آيا يكي از اين فرآیندهاي جهاني در راستاي ديگري قرار دارد؟
آيا جهانی‌ شدن را مي ‌توان مقدمه انقلاب جهاني مهدي و حكومت واحد جهاني مهدي(عج) دانست. همه اين پرسش ‌ها وقتي پاسخي در خور مي‌ يابند كه بتوانيم فرآیند جهانی ‌شدن كنوني و جهاني‌ سازي مهدوي(عج) را دقیق بشناسیم.
قبل از هر چيز بايد ديد آيا جهانی ‌شدن يك فرآیند است يا اين‌كه ما مدل ‌هايي از جهانی ‌شدن داريم؟ آيا جهانی‌ شدن همان جهاني ‌سازي است يا اين دو را بايد دو فرآیند متفاوت از هم ديد؟ چه حركت‌ هايي از جهانی ‌شدن وجود دارد؟ كدام يك از نظریه‌ هاي جهانی ‌شدن با مدل جهاني ‌سازي مهدوي سازگارتر است؟

ويژگي ‌هاي جهاني ‌سازي مهدوي(عج)
اسلام داراي ويژگي ‌هایی است كه با هيچ‌ كدام از نظام ‌هاي موجود قابل مقايسه نيست. جهانی ‌شدن اسلام نيز در واقع به معناي جهانی ‌شدن اين اصول و ويژگي‌ ها خواهد بود. اسلام به عنوان يك دين كامل و نظام جامع كه بر پايه عقلانيت، علم، معنويت، كرامت انساني، عدالت و برابري، امنيت و حقوق فطري بشري بنا نهاده شده است، طبق وعده الهي سرانجام بر همه فرهنگ ‌ها و اديان پيروز و جهاني خواهد شد. جهانی ‌شدن اسلام به معناي جهانی ‌شدن علم، عقلانيت، معنويت، عدالت، امنيت، رشد و تعالي انسان‌ها در سراسر جهان خواهد بود.
جهاني ‌سازي غرب بر مباني و زيرساخت ‌ها و اصول فكري و فلسفي تمدن غرب شكل گرفته است. اين مباني عبارتند از:
1. عقلانيت و علم پوزيتويستي؛
2. اومانيسم؛
3. ليبراليسم؛
4. سكولاريسم.

در مقابل، مباني جهاني‌ سازي اسلامي و مهدوي عبارتند از:
1. فطرت ‌گرايي؛
2. ارج نهادن به عقل و علم؛
3. اعتقاد به وجود رابطه جهان هستي با مبدأ؛
4. غايتمندي نظام آفرينش و انسان؛
5. اصل قانون ‌مندي نظام تكوين و تشريع (اصالت تشريع و اصالت دين)؛
6. استمرار و تداوم نظام هدايت و رهبري الهي؛
7. اصل كرامت الهي انسان؛
8. اصل حاكميت الهي؛
9. اصل آزادي و حق حيات و بهره‌ مندي همه انسان ‌ها از مواهب طبيعي؛
10. اصل عزتمندي و شرافت و نفي سلطه ديگران؛
11. اصل حق انتخاب راه و حق رشد و تعالي كه از لوازم اصل كمال ‌طلبي فطري است.


الگوي جهانی ‌شدن اسلامي با الگوي جهاني‌ سازي غربي كه بر پايه امپرياليسم و نئوليبراليسم است، تفاوت دارد:
1. الگوي جهانی ‌شدن اسلامي مبتني بر ارزش ‌هاي الهي و اخلاق و معيارهاي ديني و نوع نگرش انسان به جهان و انسان است.
2. جهانی ‌شدن در چارچوب الگوي اسلامي، هر گونه سلطه ‌گرايي، استعمارگري، استثمارشدگي، بي‌ عدالتي، نابرابري و تبعيض را نفي مي‌ كند. در مقابل، جهانی‌ شدن غربي با تحميل و اجبار مدل‌ ها و الگوهاي خود بر دیگر فرهنگ ‌ها و جوامع، درصدد سلطه بر همه جهان است. جهانی ‌شدن اسلامي مبتني بر گرايش ‌های فكري و منطبق با عقلانيت و معيارها و ارزش‌ هاي انساني است و با آزادي و انتخاب صورت مي ‌گيرد.
3. جهانی ‌شدن غرب لزوماً به بهتر شدن وضعيت زيست جهان و تأمين امنيت و عدالت و برابري و صلح نمي ‌انجامد. در جهانی‌ شدن اسلامي و جهاني‌ سازي در فرهنگ مهدوي(عج)، اين امور، هدف غايي جهان و سير تكاملي تاريخ تلقي می ‌شود.
بنا‌براین، برای از بين بردن تمامي موانع رشد و كمال بشري و مظاهر فساد، کفر، شرک و ظلم، تحقق ارزش ‌هاي والاي انساني، تأمين امنيت و عدالت و صلح و برابري و محبت تلاش خواهد کرد.
4. نماد بارز جهانی ‌شدن، تحميل قالب و الگوي معيّني از حيات است كه بر مبناي تفكر سكولاريستي غرب شكل مي ‌گيرد. چنين مدلي از جهانی ‌شدن به معناي تحميل سلطه همه‌ جانبه غرب با اكراه و اجبار است و دستاورد حقيقي و نهايي آن، استضعاف بيشتر و الحاد و فساد اخلاقي و بي ‌عدالتي و فقر و تبعيض و استثمار است. جهانی‌ شدن اسلامي بر‌خلاف جهانی‌ شدن كنوني بر پايه عقل، علم، ارزش‌ هاي والاي انساني، حفظ حقوق و كرامت انسان ‌ها، آزادي، برابري، عدالت و صلح براي همه است.
به تعبير يكي از اسلام‌ شناسان غربي، «تنها بر اساس الگوهاي ديني و اخلاقي و معنويت و... آرامش و ثبات براي انسان‌ ها به وجود خواهد آمد. جهان امروز ما براي بسياري از معضلات خود تنها و تنها بايد به سراغ دين و مباني برابري و برادري همه انسان ‌ها برود». معيارها و مباني فرهنگ غرب كه معيارهاي ديني و اخلاقي و ارزش ‌هاي انساني را ناديده مي ‌گيرد، نمي ‌تواند جوابگوي نيازهاي ملت‌ ها به عدالت و صلح و معنويت باشد.
جهان ‌شمولي و جهان ‌نگري اسلام، روحيه مسالمت‌ آميز با پيروان دیگر اديان، احترام به فرهنگ‌ هاي ديگر و آموزه‌ هايی مانند عدالت‌ گرايي، صلح‌ جويي، تفاهم، برابري، برادري و عقل‌ گرايي، ارج‌ گزاري به علم و عالم، زمينه ‌هاي مقبوليت جهاني را براي اسلام فراهم خواهد آورد و پويايي و تداوم اين مذهب را تضمين خواهد كرد. بدین ترتیب، اين فرهنگ غني و فراگير در مرزهاي خاصي محصور نخواهد ماند.
برخي از اندیشه ‌ورزان ديني معتقدند اسلام براي اين ‌كه بتواند خود را با فرآیند جهانی ‌شدن هماهنگ سازد، بايد از برخي ساختارهاي سنتي خود خارج شود. از این رو، باید با گذر از فردگرايي، جوهر دين را به درستی درک کند و با دعوت به عقلانيت، به تبيين عقلاني آموزه ‌هاي دينی بپردازد.
هواداران اين نظريه با تأكيد بر قابليّت ‌هاي اسلام براي جهانی ‌شدن، دعوت به توحيد و دعوت به عقلانيت را عامل وحدت و یکپارچگی جامعه انساني و سلامت حيات اجتماعي مي‌ دانند. آنان، عقلانيت ديني مورد نظر اسلام را با عقلانيت انديشه غربي كه برپايه اومانيسم و اصالت منفعت مبتني است، متفاوت مي ‌شمارند.
به نظر مي ‌رسد جهانی‌ شدن به بيداري اسلامي و انتشار انديشه‌ ها و آرمان ‌هاي انساني و معقول اسلام كمك خواهد كرد. اسلام، دين حيات‌ بخش و بيدارگر است و ديني است كه با فكر و روح و احساس آدمي و تمام شئون زندگي بشري سر و كار دارد و نه تنها مانع رشد و اعتلای عقلانيت بشري نيست، بلكه آن را تشويق و تقويت مي ‌كند و نه تنها او را از دخالت بر سرنوشت خود باز نمي ‌دارد، بلكه مسئوليت اجتماعي و فردي او را در قبال زندگي سنگين‌ تر مي‌ كند. اسلام، انسان را به بيداري و تحرك و تلاش در جهت اصلاح فرد و جامعه، آباداني و توسعه و خدمت به بشر دعوت مي ‌كند و داراي متعالي ‌ترين حقوق و والاترين ارزش‌ هاي اخلاقي با پشتوانه ‌هاي محكم است.

نگرش‌ هاي ديني در مورد سرانجام تاريخ بشري
از ديدگاه اديان بزرگ ابراهيمي، بشر همواره در انتظار تحقق وعده قطعي الهي و آمدن يك منجي است كه در پرتو حاكميت دين خدا، مدينه فاضله‌ الهي محقق شود. اين سنت قطعي الهي با فطرت و عقل منطبق است. در واقع، انتظار ظهور منجي موعود، تحقّق غايت خلقت بشري و مطابق نظام تكوين و تشريع است. بر اساس اين ديدگاه، اديان هدفي جهاني دارند و پيام الهي براي همه انسان ‌هاست. دعوت همه انبيا نیز براي توحيد و قسط و هدايت همه بشر است و اين مسأله از مسلّمات اسلام به شمار می‌ رود.
تحقق حكومت سرشار از عقلانيت، معنويت، صلح و عدالت مهدوی مانند هر كار بزرگ ديگري به شرايط و مقدمات خاص خود نیاز دارد كه از جمله مهم‌ ترین آنها، قابليت و نياز عقلاني و معنوي همه بشر است. اين نکته از كلمات نوراني اهل ‌بيت و سنت تاريخي پيامبران الهي به دست مي ‌آيد.
«مردم جهان بايد از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شوند و تلخي و شومي اين ايده‌ هاي مادي بشري و يك ‌بعدي را احساس كنند. بايد اين حقيقت را دريابند كه آنچه روشن ‌فكران مدرنيته و نظريه ‌پردازان تمدن غرب از قرن هجدهم ميلادي تاكنون درباره آينده درخشان تمدن بشري در پرتو پيشرفت‌ هاي ماشيني نويد مي ‌دادند، وعده ‌اي تو ‌خالي و سرابي بيش نبود و مشكلات بشر كنوني نه تنها نسبت به قرون پيشين كمتر نشده كه بيشتر و فراگيرتر نيز شده است و نه تنها صلح و امنيت و آزادي و رفاه مردم جهان، تأمين نشده است، بلكه دامنه مناقشات و ناامني ‌ها گسترش يافته است. پي بردن به وضع خطرناك كنوني، نخست حالت تفكر و سپس ترديد و سرانجام يأس از وضع موجود جهان و بهبودي آن را پيش روي انسان‌ ها مجسم مي‌ كند و اين فضاي ابهام ‌آلود و يأس ‌آور، زمينه ‌ساز آمادگي و انتظار بزرگ براي انقلابي همه‌ جانبه و نجات ‌بخش بر اساس مباني و ارزش ‌هاي جديد ديگري خواهد بود». «خلاصه اينكه علاقه و خواست انسان به بهبودي اوضاع جهاني و رشد و دانايي و عشق به خوبي‌ ها و عدالت، علاقه ‌اي است اصيل و هميشگي و جاوداني و انتظار يك مصلح بزرگ جهاني، آخرين نقطه اين علاقه است.»
باور به جهاني بودن حكومت مهدي(عج)، اميد به نجات بشر است. انتظار، يك آرمان و باور جهاني است. «عقيده به ظهور يك منجي و رهايي ‌بخش بزرگ و اميد برچيده شدن بساط ظلم و ستم از ميان انسان‌ ها و حكومت حق و عدالت، منحصر به شرقي ‌ها و مذاهب شرقي نيست، بلكه يك اعتقاد عمومي و جهاني است كه نمودها و جلوه‌ هاي مختلف آن (مصاديق آن) در عقايد اقوام گوناگون ديده مي ‌شود. همه اين باورها و انتظارها روشن‌ گر اين حقيقت است كه اين اعتقاد كهن، ريشه ‌اي در فطرت و نهاد انساني و زمينه ‌اي در دعوت همه پيامبران داشته است.»
از نظر عقلي نيز بايد گفت اگر چنين انتظاري، جهاني نباشد، آن وعده بزرگ الهي محقق نخواهد شد؛ زيرا با موانع بي ‌شماري رو‌ به‌ رو خواهد بود و همه مردم آمادگي‌ هاي لازم فكري و روحي و ديني جهت پذيرش چنين امر غير‌مترقبه ‌اي را نخواهند داشت. به جز آن، نقض غرض پيش خواهد آمد كه چرا خداوند، منجي را مخصوص يك قوم و يك كيش قرار داده است و ديگران را از وجود پرفيض او محروم ساخته است. بنا‌براين، منجي بايد جهاني باشد و برنامه‌ هايش نيز براي همه جهان و همه ملت ‌ها و نحله ‌ها باشد. اساساً عقيده به آمدن منجي، پايان يافتن مكاتب پوچ و الحادي و سلطه ‌هاي ظالمان و ستمكاران و استثمارگران و تحقق بخشيدن برنامه‌ هاي الهي تمام انبيا‌ست كه در رأس آن، بسط خداپرستي و توحيد و عدالت است.
اگر انتظاري در ميان نباشد و اميد گشايشي در كار جهان نباشد و براي جهان فردايي بهتر نباشد، بايد پرسيد: «پس آن همه خون دل‌ ها و رنج ‌ها براي چه بوده است؟ پيامبران براي چه مبعوث شدند؟ اسلام چرا آمد؟ محمد و علي چرا آن همه كوشيدند و در برابر آن همه آزارها توان آوردند؟ عاشورا چرا به وقوع پيوست؟ چرا امام موسي جعفر(ع) آن همه در سياهچال‌ هاي زندان بغداد به سر برد؟ و چرا... . مگر اينها همه براي آن نبود كه طبقه ‌اي را كه ستم مي‌ كرد، از ميان بردارند و طبقه‌ اي را كه محروم بود، به آسايش برسانند. پس در اين صورت، اگر اين فكر را نپذيريم كه مسایل و مصایب زندگي، ساخته ستمكاران است نه مورد تقدير، بايد بگوييم آن مصلحان با اصول تغييرناپذير خلقت به ستيز برخاسته بودند و با اراده ازلي پيكار مي‌ كردند. آيا چنين است يا اين‌ كه بر عكس، در راه خدا و رضاي او به پا مي ‌خاستند.»
از تاگور بشنويم:
... و اكنون من مرتكب اين گناه نمي‌ شوم كه اعتقادم را نسبت به انسان از دست نمي ‌دهم و شكست كنوني بشريت را شكست نهايي نمي ‌شمارم. من به آينده مي ‌نگرم و زماني را در نظر مي ‌آورم كه اين فاجعه عظيم به پايان مي ‌رسد. تاريخ ورق مي ‌خورد و انسان دوباره سبك مي ‌گردد و از شهوات تهي مي‌ شود... شايد سپيده اين صبح روشن، فردا از افق اين سو ـ از افق شرق ـ برخيزد كه خورشيد نيز از آنجا مي ‌دمد. در آن هنگام است كه انسان شكست ‌يافته، ميراث از چنگ رفته خود را دوباره به چنگ خواهد آورد.
هنوز انسان در اين آرزو به سر مي ‌برد و مي ‌داند كه با ترقي روز‌افزون دانش ‌هاي گوناگون، مشكلات زندگي بشري حل نخواهد شد و علم نمي ‌تواند نيازهاي معنوي و خواسته ‌هاي متعالي آدمي را تأمين كند. حتي علم جديد در حل مشكلات دنيایي و مادي نيز كاري از پيش نبرده است. هنوز انسان گرسنه و برهنه و بي ‌مسكن است. بشر در ابتدايي ‌ترين مسائل وامانده است و از تأمين ضروري ‌ترين نيازمندی ‌هاي خود محروم است. با همه سيستم‌ ها و مكتب‌ هايي كه پديد آمده و ترقياتي كه به ظاهر نصيب آدمي شده است، باز به گفته آلكسيس كارل، «بيماري‌ هايي درمان شد، ولي بيماري‌ هاي تازه جايگزين آنها گشت».

پی‌آمدهای حكومت جهاني مهدي
او خواهد آمد و جهاني خواهد ساخت بر اساس وعده ‌ها و برنامه ‌ها و خواسته‌ هاي الهي و انساني، آن‌ گونه كه پيامبر اعظم (ص) فرمود:
سوگند به آن كس كه مرا مژده ‌آور راستين قرار داد. اگر از عمر جهان، جز يك روز نماند، خداوند همان يك روز را بس دراز دامن كند تا فرزندم، مهدي خروج كند. پس از خروج او، عيساي روح ‌الله فرود آيد و پشت وي نماز گذارد. آنگاه زمين با فروغ پروردگار خويش روشن شود و حكومت مهدي به شرق و غرب گيتي برسد.

آثار حکومت جهانی مهدوی را می‌ توان چنین برشمرد:
1. جهان مهدوي، جهاني تهی از تبعيض‌ ها و اختلاف ‌هاي قومي، نژادي، طبقاتي، حزبي و جنگ و خونريزي و سرشار از عدالت، برادري، امنيت و صلح خواهد بود.
2. او شريعت را با رشد علمي و عقلاني قرين مي ‌سازد و رسم اختلاف را از ميان برمي ‌دارد.
3. در آن زمان، يك انقلاب همه‌ جانبه فكري، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و ديني رخ خواهد داد. دانش بشر نیز چندين برابر به رشد و شكوفايي مي ‌رسد.
4. او علم و ايمان را در‌هم مي ‌آميزد و جهش فوق‌ العاده علمي به وجود مي ‌آورد، به گونه‌ ای كه خداوند تمام دانش‌ هاي بشري را به او عطا مي ‌كند و عقول بشري به دوازده برابر از رشد و درك مي ‌رسد. اين واقعيت در احاديث اهل ‌بيت (علیهم السلام) آمده است.
5. پيروزي نهايي اصلاح، تقوا، صلح، عدالت، آزادي و صداقت رخ خواهد داد و زور، استكبار، استبعاد، ظلم، اختناق، دجال‌ گري و فريب‌ كاري از ميان خواهد رفت.
6. حكومت جهاني واحد بر اساس تعاليم واقعي اسلام بنيان نهاده خواهد شد.
7. مهدی(عج) به آباداني در همه زمين خواهد پرداخت و مواهب طبيعي پاك را در اختيار بشر قرار خواهد داد.
8. بشر به خردمندي كامل و پيروي از فكر و ايدئولوژي خواهد رسيد و از اسارت انواع قید و بندها و طاغوت ‌ها نجات خواهد يافت.
9. تمام مظاهر و مراكز كفر و شرك و نفاق و ظلم را نابود خواهد ساخت.
10. فرهنگ برادري و برابري و مواسات كامل را ميان همه انسان‌ ها برقرار خواهد ساخت.
11. مفاسد اخلاقي از قبيل ربا، زنا، دزدي، آدم كشي و خيانت را نابود می ‌کند و روان ‌ها از عقده ‌ها و كينه ‌ها خالی می‌ شود.
12. زمينه جنگ ‌هایي كه براي ثروت و خاك و رياست صورت مي ‌گيرد، از ميان برچيده خواهد شد و صلح و صفا و محبت و تعاون در ميان بشريت رواج خواهد يافت.
13. میان انسان و طبيعت سازگاری برقرار خواهد شد.
امام باقر(ع) در اين زمينه مي ‌فرمايد:
اذا قام قائمنا وضع يده علي رئوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت به أحلامهم؛
هنگامی‌ که قائم ما قیام کند دست مبارکش را بر سر بندگان می‌ گذارد و به واسطه آن عقل ‌های مردم را جمع می‌ کند و رشدهای آنها را کامل گرداند.
در حدیث دیگری آمده است:
إنّه يبلغ سلطانه المشرق و المغرب و تُظهر له الكنوز و لايبقي في الأرض خرابٌ إلاّ يعمّره؛
وسعت حکومت او شرق و غرب عالم را فرا خواهد گرفت و گنج ‌های زمینی برای او آشکار می‌ شود و هیچ ویرانه‌ ای باقی نمی ماند مگر آن‌که آن‌ را آباد خواهد ساخت.
در حديث ديگري از پيامبر اعظم (ص) نقل شده است:
اُُبشرّكم بالمهدّي يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً؛
شما را بشارت می ‌دهم به مهدی! او زمینی را از عدل و داد آکنده می ‌سازد، آن‌چنان که از ظلم و ستم پر شده بود.
جهانی ‌شدن و مهدويت- بخش چهارم


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته