وجود امام، منشأ خیر و برکت
برحسب روایات و اخبار، وجود افراد مؤمن در بین مردم، منشأ خیر و برکت و موجب نزول باران و جلب منافع و دفع بسیاری از بلاها و خطرها از جامعه است، چنانکه در تفسیر آیه 251 سوره بقره [1] از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند:
«إن الله لیدفع بمن یصلّی من شیعتنا عمّن لا یصلّی ولو اجتمعوا علی ترک الصلاة لهلکوا؛ به درستی که خداوند به واسطه ی نمازگزاران شیعه، بلا را از کسانی که نماز نمی خوانند، دفع می کند. زیرا اگر همه شیعیان نماز را ترک کنند، هلاک می گردند».[2]
آنگاه حضرت نسبت به سایر احکام، مانند پرداخت زکات و حجّ گزاردن همین مطلب را می فرماید.
واضح است که وقتی وجود افراد مؤمن در اجتماع، چنین برکتی را به همراه داشته باشد، برکات وجود امام معصوم که ولیّ و حجّت خدا بر مردم است، به مراتب بیشتر خواهد بود. زیرا امام و حجت خدا واسطه ی رسیدن فیض و برکت خداوند متعال به مردم و برطرف کننده ی بلاها از آنان است. چنانکه امام سجاد علیه السلام درباره ی برکات وجودی ائمه اطهار علیهم السلام می فرماید:
«ما کسانی هستیم که به واسطه ی ما آسمان بر فراز زمین نگهداری شده و زمین از هلاک نمودن اهلش منع گردیده است».
حضرت در ادامه می فرماید:
«و بنا ینزّل الغیث و تنشر الرحمة و تخرج برکات الأرض». [3]
در این فراز از بیان امام، به برکاتی دیگر اشاره گردیده و نزول باران و انتشار رحمت خدا و خروج برکات زمین، از آثار وجودی ائمه اطهار علیهم السلام شمرده شده است. این موضوع یک اصل قرآنی است؛ زیرا قرآن کریم می فرماید:
«وَ لَو أَنَّ أَهلَ القُری آمَنُوا وَ اتّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرضِ وَ لکِن کَذَّبوا فَأَخَذناهُم بِما کَانُوا یکسِبُونَ» [4] «اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم؛ لکن (آن ها حق را) تکذیب کردند. ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم».
نکته ای که از این آیه می توان استفاده نمود این است که اهل شهرها و آبادی ها، تقوا را رعایت نکردند و حق را نیز انکار و تکذیب نمودند و سزاوار تنبیه و مجازات الهی گردیدند؛ لکن در عین حال مشاهده می کنیم که باران رحمت الهی ریزش می کند و برکات زمین از دل آن خارج می گردد و اهل زمین از آن بهره مند می شوند و این نمی شود مگر به واسطه ی وجود ائمه اطهار علیهم السلام که مظهر قدس و تقوا و پرهیزگاری در زمین هستند. خداوند نه تنها به خاطر آنان برکاتش را از اهل زمین دریغ نمی کند، بلکه بلاها و آفات را نیز به واسطه ی کرامت و عظمت ائمه اطهار علیهم السلام در پیشگاهش، از اهل زمین برطرف می کند و به انسان های گنهکار مهلت می دهد تا شاید به وسیله ی توبه و انابه به سوی خدا بازگردند؛ زیرا وجود ائمه ی معصومین همچون وجود پیامبر سبب خیر و برکت و رفع عذاب از امت است چنانکه قرآن کریم می فرماید:
«وَ مَا کَانّ اللهُ لِیُعَذِّبَهُم وَ أَنتَ فیهِم» [5] «ای پیامبر، تا تو در میان امت هستی خداوند آنان را عذاب نمی کند».
علّت نیاز مردم به پیامبر و امام
در تفسیر آیه 33 سوره ی انفال از امام باقر علیه السلام روایتی نقل شده، که ذکر آن در اینجا مناسب است.
جابر بن یزید جعفی می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم:
«لأیّ شیء یحتاج إلی النبی و الإمام؟ فقال: لبقاء العالم علی صلاحه، و ذلک إنّ الله عزّوجلّ یرفع العذاب عن أهل الأرض إذاکان فیها نبی أو إمام، قال الله عزّوجلّ: « وَ مَا کَانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُم وَأَنتَ فِهِم» [6] و قال النبیّ (صلی الله علیه و آله و سلّم) النجوم أمان لأهل السماء و أهل بیتی أمان لأهل الأرض. ثم قال علیه السلام: یعنی بأهل بیته الأئمة علیهم السلام الّذین قرن الله عزّوجلّ طاعتهم بطاعته». [7]
«علت نیاز به پیامبر و امام چیست؟ حضرت فرمودند: استوار ماندن جهان و تباه نشدن آن. زیرا خداوند، عذاب را از اهل زمین بر می دارد مادامی که پیامبر و امام در آن باشد. چنانکه خداوند می فرماید: «تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را عذاب نخواهند کرد». و پیامبر نیز فرموده است: ستارگان موجب امنیّت برای اهل آسمان هستند و اهل بیت من موجب امنیّت و امان برای اهل زمین. سپس امام باقر علیه السلام فرمودند: منظور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) از اهل بیت، کسانی هستند که خداوند اطاعت آنان را مقرون به اطاعت خودش فرموده است». [8]
احساس آرامش در سایه ی امام
یکی دیگر از ثمرات و فواید مهمی که بر وجود امام در میان بندگان خدا مترتّب است، این است که وجود شخصیّتی بزرگ و ملکوتی و معصوم که آگاه از حال مردم است، در میان افرادی که اعتقاد به امامت و رهبری وی دارند و او را از هرکس دیگر نسبت به خود مهربان تر و دلسوزتر می دانند، موجب دلگرمی و قوّت روحی برای آنها است، و هر نوع یأس و نومیدی را از ایشان دور می کند و آنان را به آینده ای روشن و ارزشمند امیدوار می سازد؛ امیدی که در انتظار دمیدن صبح دولت کریمه و عدالت گستر وی لحظه شماری می کنند و توفیق درک حضور حضرتش را از خداوند متعال درخواست می نمایند.
به عبارت دیگر، وجود امام، نقطه ی اتکایی است برای بندگان خدا که در هنگام مواجه شدن با حوادث هولناک، به وی پناه برند و به عنوان پناهگاهی چاره ساز و آرام بخش از وجود امام منتفع گردند و به تلاش و کوشش خویش در راستای نیل به اهداف الهی و اسلامی ادامه دهند.
از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است که فرمودند:
«کنّا إذا احمرّ البأس اتّقینا برسول الله، فلم یکن أحدّ منّا إقرب إلی العدوّ منه؛ ما در هنگام شداید و سختی های جنگ و محاربه با دشمنان خدا، به پیامبر پناه می بردیم. آن حضرت از همه ی ما به دشمن نزدیک تر بود» [9]
امدادهای غیبی امام زمان علیه السلام
روایاتی که از پیامبر اکرم و ائمه ی اطهار علیهم السلام درباره ی غیبت حضرت مهدی علیه السلام رسیده، امکان بهره مندی از نور خورشید، هنگامی که در پشت ابرها نهان است، دانسته است [10] و حتّی این معنی را خود حضرت نیز در پاسخ به بعضی از افراد فرموده اند:
«و أمّا وجه الا انتفاع بی فی غیبتی فکا لا نتفاع بالشمس إذا غیبتها عن الأبصار السحاب [11]؛ اما چگونگی بهره مندی از من در ایّام غیبتم، مانند بهره مندی از نور خورشید است زمانی که ابرها آن را از چشمان مردم پوشیده باشند».
از جمله ی امدادهای غیبی حضرت به جامعه ی شیعه، عنایت خاصّ آن بزرگوار به شیعیان است چنانکه در توقیعی از حضرتش برای شیخ مفید رحمة الله ، چنین آمده است:
«إنّا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللأواء و اصطلمکم الأداء [12]؛ «ما همیشه مراعات شما را می نماییم و به یاد شما هستیم وگرنه، دشواری ها و گرفتاری ها بر شما فرو می ریخت و دشمنان، شما را لگدمال می کردند».
از این جملات محبّت آمیز حضرت استفاده می شود که پیوسته امدادهایی پر برکت از ناحیه ی آن بزرگوار به ما می رسد.
پی نوشت ها:
1- (ولو لا دفع اللهِ الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض و لکنّ الله ذوفضل علی العالمین).
2- اصول کافی، ج2، ص451.
3- کمال الدین، ص207.
4- سورل اعراف، آیه 96.
5- سوره انفال، آیه 33.
6- سوره انفال، آیه 33.
7- تفسیر نور الثقلین، ج2، ص152.
8- این کلام اشاره به آیه 59 سوره نساء دارد.
9- نهج البلاغه، جمله ی نهم از کلمات غریبه.
10- روایت جابر از پیامبر اکرم، کمال الدین، ص 253 و 484.
11- کمال الدین، ص 485.
12- احتجاج طبرسی، ج2، ص 598.