مهدویت در اندیشههای خاورشناسان
مخالفان و معارضان بسیاری در تاریخ اسلام و تشیع و قرآن و نبوت ظاهر شدند و برخلاف جریان فکری و عقیدتی امتی به حرکت مذبوحانه خویش ادامه دادند تا شاید نور الهی را به خاموشی بکشانند. آنان غافل بودند از این که اراده و مشیّت خداوندی با اتمام نورش در پهنه گیتی تعلق گرفته و خدا در کمین گاه است. منکران نبوت و برهان عظیم رسالت آن حضرت در تاریخ به خاموشی ذلت باری گراییدند و از مسیلمه کذاب (لقب ابن کثیر بن حبیب بن الحارث بن عبدالحارث) تا سلمان رشدی مرتد به دست فراموشی و جایگاه لعن و عذاب ابدی سپرده شدند. منکران اصل اسلامی مهدویت نیز از خاورشناسان جاهل و متعصب و پیروان مزدور و مغرض و ایادی و اذناب ابلهشان، به دست داس اجل از پهنه قلوب و اذهان درو خواهند شد و در خرمن فراموشی به آتش خشم باورهای متین مردم برای همیشه تاریخ سوزانده خواهند شد: (جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ).
در این گذر و نظر هرچند کوتاه، آرا و اندیشه های تنی چند از خاورشناسان و اتباع جاهل آنها را در داخل و خارج مطالعه می کنیم و قبل از آغاز بحث، از باب تذکر و توصیه مؤکد، به حضور پرکین یکایک ایشان عرضه می داریم:
ای مگس، عرصه سیمرغ نه جولان گه توست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری
شماری از این افراد با افسانه دانستن مهدی گری می گویند: «مهدویت را ایرانیان باستان در بین مسلمانان انداختند و رایج ساختند.» در زمان بنیادگذار اسلام، سخنی از مهدی در میان نبوده است. یک نویسنده عرب نیز در این باره اظهار می دارد: «امام دوازدهم یک شخصیت موهومی است و به دروغ به امام حسن نسبت داده اند.» در نگاه اینان، اسطوره مهدی، قومی ترین و دور اثرترین اسطوره است. شیعه، دعاوی دینی و سیاسی شان را بر اساس بعضی از این اساطیر و خیالبافی ها استوار ساخته است. عقیده شیعه در هیچ قسمت مطابق واقع نیست؛ چه در مورد مهدویت و چه در مورد غیبت و عصمت ائمه.
دارمستتر، شرق شناس یهودی فرانسه، برای تحقیق در مورد ادعای مهدویت محمد احمد سودانی در سال 1885، کتابی را در این زمینه منتشر ساخت و اظهار داشت:
اعتقاد به منجی در دیانت یهود بوده و عیسویت را به وجود آورده است. این باور در یهودیان و مسیحیان به صورت نهایی درآمد و تحت تأثیر اساطیر ایرانی قرار گرفت. این برای نخستین بار بود که یکی از افسانه های معروف ایرانی در علم الأساطیر دیده می شود که در اسلام داخل شده است.
گلدزیهر، شرق شناس و بنیان گذار اسلام شناسی در اروپا می گوید:
اندیشه مهدی در اصل به عناصر یهودی و مسیحی برمی گردد و بعضی از ویژگی های «سائوشیانت» زردشتی به آن اضافه شد، چنانکه اذهان خیال پردازان نیز به آن مطالبی افزود و سرانجام عقیده مهدی مجموعه اساطیر شد.
مارگلی یوت یکی دیگر از محققان غربی نیز تابع این نظریه است.
مستشرق دیگری چنین اظهار می دارد:
احادیث را هرگونه تعبیر و توجیه کنند، دلیل قانعکننده ای نیست که پیامبر اسلام، ظهور مهدی را برای احیا، تحقق و اکمال و تقویت اسلام، لازم و حتمی شمرده باشد.
عبدالرحمن بن خلدون در مقدمه، به طور مرموز و مبهم، مهدویت را تخطئه کرده و بر آن احادیث خدشه کرده است. وی درباره سرسلسله فاطمیون مصر (المهدی بالله) و مقایسه با مهدی فاطمی، به بحث و بررسی آمیخته با تعصب های ناروا و غرض ورزیهای شخصی خود پرداخته است. از این رو، حتی احادیث شیعه را به جرم فساد مذهب کنار گذاشته و زحمت تحقیق در آنها را به خود نداده است.
آشکار است که این منادیان اسلام در جهان غرب و مبلّغان آنها در جوامع اسلامی (پیروان غرب زده و حامیان اسلام اروپایی و...) هدفی جز مبارزه با تعالیم عالی دین اسلام ندارند. این مارهای زخمخورده و خشمگین پررنگ و نگار را که نیش زدن و زهرآگین کردن افکار خداجوی اسلامی، طبیعتشان است، باید هرچه بیشتر و بهتر شناخت و از سیاست «مذهب علیه مذهب» انگلیس پروا داشت. اینان برای خدشه دار کردن عقاید شیعه، به شاگردان فرهیخته مکتب سراسر مکر و نیرنگ خود تمسک جستند و مهدی قادیانی را در هند، علی محمد باب را در ایران و میرزاحسین علی بها و عباس و شوق افندی را در پی آنها مبعوث گردانیدند. آنان بر این بودند تا این اندیشه و باور دیرینه را به تمسخر و استهزا بگیرند و بر مبانی اصیل و مستحکم اسلام و قرآن خلل وارد آورند و از اشاعه و تأثیر عمیق آن در جهان جلوگیری کنند و مسلمانان را پیرو خرافات و گروهی ناآزموده و بی تدبیر و تعقل جلوه دهند.
دانش پژوهان، دانشجویان، محققان و اندیشه ورزان عزیز باید به این نگرش های مغرضانه اسلام شناسان غرب به دیده عبرت بنگرند و به امر (فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ...) قرآن، در بررسی و تحلیل مبانی فکری و عقیدتی توجه کنند. پس بکوشند با پاسداری از فرهنگ غنی و پربار خود، آن را از التقاط و تحریف و تفسیر به رأی مصونیت بخشید و از نفوذ اندیشه های منحط و توطئه ترفند شوم دام گستران زیرک فرهنگی محفوظ بدارند که این، مهم ترین آزمون الهی و عظیم ترین تکلیف است.
اینک درصدد پاسخ به ادعای ابن خلدون، احمد امین مصری، سعد محمد حسن، خطیب، محمد عبدالله عنان و شرق شناسان و کسروی ها و... هستیم تا از دیدگاه علمای شیعه و ائمه حدیثی اهل سنت و آیات کریمه الهی، مهدویت و اصالت آن را تثبیت کنیم.
مهدویت در اسلام، باوری است که رادمردی از خاندان پیامبر، با نیروی خدایی، جهان را از کران تا کران به عدل و آیین و حکومت واحد توحیدی سوق می دهد. این انقلابی بزرگ و مصلح کل به نام «مهدی» شناخته شده و در میان فرقه های اسلامی از عظمت و قداست خاصی برخوردار است. در این بین، شیعه با توسل به اسناد و استدلال های عقلی و نقلی و برهان های فلسفی و منطقی، در اثبات وجود، اصالت، غیبت، طول عمر و ظهور آن حضرت کوشیده است. اکنون به دلایل و اسناد قطعی مهدویت از دیدگاه اسلام و عامه و خاصه می پردازیم.