اصلاح در روابط اجتماعی, ره آورد ظهور منجی- بخش سوم
روابط اجتماعی پيش از ظهور
روايات دينی به ما گزارش داده اند که روابط اجتماعی در واپسين سال های پيش از ظهور امام زمان(ع) شکل ويژه ای به خود خواهند گرفت. سمت و سوی جريان روابط در آن روزگار بگونه ای است که نه تنها منافع و مصالح آخروی انسانها را تأمين نمی کند, بلکه با منافع زندگی دنيايي و اجتماعی انسان نيز ناسازگار است و زندگی بشر را به سويي راهبری می کند که جز گسست و ناپايداری و سرانجام نيستی و زوال جامعه را بدنبال نخواهد داشت. در اين بخش به شاخصه هايي از روابط اجتماعی در روزگار پيش از ظهور و ناهنجاری های ناشی از آن می پردازيم.
*گسست اجتماعی
جامعه شناسان, همبستگی و انسجام اجتماعی را برای پايايي و پويايي سازمان اجتماعی, ضرورتی انکارناپذير دانسته اند. روشن است که گسست بين گروه های اجتماعی و آحاد اعضا جامعه و وجود تفرقه و جدايي ميان آنها به استواری و پيشرفت جامعه آسيب رسانده و زمينه زوال و اضمحلال آن را به سرعت فراهم می آورد.
همبستگی اجتماعی به معنای وحدت و اشتراک در ارزش ها, افکار, احساسات و رفتارهاست. در شرايط وفاق و وجود همبستگی اجتماعی بين افراد و گروه های مختلف اجتماعی يک حس همانندی و قرابت وجود دارد و پيوندهای عاطفی و دل مشغولی های مشترک آنها را به يکديگر پيوند می دهد. همبستگی اجتماعی را در سطوح مختلف درون گروهی و بين گروهی می توان بررسی کرد. بطور قطع در عرصه گروه, بدليل نوع رابطه بين اعضا و آگاهی افراد نسبت به نمادهای آن و حس تعلق گروهی که به رفتار جمعی نيز می انجامد, با همبستگی و همنوايي و همدلی عميق تری مواجه خواهيم بود. در اين حالت, حس وظيفه شناسی و مسئوليت متقابل در برابر اعضا از يک سو و تطابق و همنوايي با عناصر وحدت بخش گروهی از سويي ديگر افزايش می يابد.(12)
روايات اسلامی در گزارش خود از عصر پيش از ظهور به وجود گسست اجتماعی در بين افراد و گروه های اجتماعی اذعان می کند. آن چه از روايات بدست می آيد اين است که مردم و اجتماعات پيش از ظهور در آتش تفرقه و جدايي می سوزند و بشريت يکدل و يک سو نيستند و همواره اکثريت جامعه در انديشه و عمل با يکديگر در تضاد و تنش و ناسازگاريند. حتی در جوامع اسلامی نيز به سبب اختلاف افکار و برداشت های متفاوت از دين, تضادهای فروانی پديد می آيد. صورت غالب در اين جوامع انسجام ظاهری و گسست و جدايي درونی و واقعی است.
به عبارت صريح تر بايد گفت جامعه پيش از ظهور، جامعه همبسته و منسجم و همگرا نيست. در ظاهر استوار و آراسته اند و به حيات خود ادامه می دهند اما در باطن, زيربنای جامعه از هم پاشيده و متزلزل است و از سستی در رنج است. نوع مردم در جوامع پيش از ظهور به جای همياری و همفکری به کوبيدن يکديگر مشغول گرديده و به نابودی همديگر کمر همت بسته اند.
اميرالمومنين علی(ع) در توصيف جامعه گسل خورده و از هم گسيخته پيش از ظهور می فرمايند: «واسفاً من فعلات شيعتنا من بعد قرب مودتها اليوم کيف يستذل بعدی بعضها بعضا و کيف يقتل بعضها بعضا..کل حزب منهم اخذمنه بغصن اينما مال الغصن مال معه» (13) ای افسوس از رفتار شيعيان ما, پس از امروز که اين گونه به هم دوستی نزديک دارند؛ چگونه پس از من برخی از آنان, برخی ديگر را خوار سازند و بعضی, بعض ديگر را می کشند... هر دسته و گروه از آنان به شاخه ای در می آويزند و به هر سوی که شاخه بچرخد, آنان نيز می چرخند.
در برخی روايات ديگر از امام حسين(ع) چنين وارد شده است که «لايکون الامر الذی تنتظرونه حتی يبرا بعضکم من بعض و يتفل بعضکم فی وجوه بعض ويشهد بعضکم علی بعض بالکفر و يلعن بعضکم بعضاً (14) امری (ظهور) را که انتظارش را داريد تحقق نخواهد يافت تا آن هنگام که از يکديگر بيزاری جوييد و آب دهان به روی يکديگر بيندازيد و برخی از شما برخی ديگر را کافر خوانند و برخی, برخی ديگر را لعنت کنند.
امام باقر(ع) نيز تيرگی روابط اجتماعی و کنش های ناهنجار در جوامع پيش از ظهور را اين گونه توصيف می کنند: «لا يقوم القائم الا علی خوف شديد من الناس و زلزال وفتنه و بلا يصيب الناس...واختلاف شديد فی الناس و تشتت فی دينهم و تغيير فی حالهم حتی يتمنی المتمنی الموت صباحا و مساءاَُ من عظم ما يری من کلب الناس و اکلهم بعضهم بعضاَ.(15) قائم رستاخيز نمی کند مگر زمانی که ترسی شديد و زلزله و فتنه و بلايي بر مردم عارض می شود.... زمانی که مردم اختلاف شديدی پيدا می کنند. در حالشان پراکندگی و در دين شان دگرگونی ايجاد می شود بگونه ای که آرزومندی - از درنده خويي مردم- صبح و شام, مرگ را آرزو می کند.
اين روايات, چهره آشکار سازمان اجتماعی جامعه پيش از ظهور را برای ما گزارش می دهند. جامعه ای که از تشتت و پراکندگی فکری و کنشی رنج می برد و روابط اجتماعی در آن از هم گسيخته و اتحاد و يکپارچگی در آن جای خود را به تفرقه و جدايي, داده است. بر اساس اين گزارش ها درجوامع پيش از ظهور, گسست اجتماعی و تيرگی روابط اجتماعی بگونه ای در لايه های سازمان جامعه رسوخ می کند که افراد تابِ تحمل يکديگر را از دست داده و رفتارهايي را از خود بروز می دهند که شايسته شهروند جامعه انسانی و اسلامی نيست. دوری گزيدن از يکديگر, لعن و تکفير همديگر و اختلاف شديد در گفتار, رفتار و پندار به عنوان يک الگوی کنشی در جامعه برای خود جای باز کرده و اصل حاکم بر رفتارها خواهد بود.
شايد علت عمده گسست در سازمان جوامع پيش از ظهور فقدان يک جهان بينی واحد و ارزش های ثابتی باشد که مورد قبول همگان قرار گرفته باشد. زيرا بر اساس روايات دينی, جهان بينی, آموزه ها و ارزش های اسلامی از جوامع پيش از ظهور رخت بربسته و اسلام به غربت پيشين خود در زمان جاهليت باز خواهد گشت.(16)
*کم فروغ شدن عواطف انسانی
یکی از معیارهای مهم برای تشخيص جامعه انسانی از گونه های ديگر اجتماعی زیستن در میان موجودات دیگر, وجود پيوندهای عميق و عواطف سرشار انسانی است. مراد ما از عواطف، ميل هايي است که در رابطه با انسان ديگر به هم می رسد. مثل عاطفه پدر و مادر به فرزندان و بالعکس و يا کشش های گوناگون ما نسبت به انسان های ديگر. از سوی ديگر شاخص يک رابطه انسانی, شکل گيری آن بر اساس حق, عدالت و ارزش های انسانی است.
در جوامعی که پيوند ميان انسان ها با محوريت اين سه اصل شکل نگرفته باشد, رابطه انسانی به معنای دقيق کلمه, بوجود نيامده است.که در اصطلاح به آن روابط انسانی از هم گسيخته, اطلاق می کنيم. گسيختن پيوندهای انسانی از پديده های ويرانگر پيش از ظهور است. در اين برهه از زمان, پيوندهای اجتماعی بر محور حق و عدالت و ارزش های انسانی, نمی چرخد، بلکه ضابطه در اين پيوندها خودخواهی, خودپسندی, ستم و بی توجهی به حقوق و ارزش های انسانی است.
توضيح اينکه جامعه انسانی و اسلامی, يک جامعه اخلاق گراست که تک تک اعضايش خود را مسئول رعايت شئون انسانی و اداء حقوق يکديگر می دانند. در اين جامعه بايدها و نبايدهای رفتاری برای افراد تعريف شده است که همه خود را ملزم به رعايت آنها می دانند. در يک سو صداقت, صميميت, امانت داری, عفو, احسان, همکاری, انفاق, احترام متقابل و ... از جمله ارزش های اين جامعه اند که نماد قوت عواطف انسانی است, و در سوی ديگر, نفاق, دشمنی, دروغ گويي, حسد, کينه توزی, برتری جويي, ستم و بی حرمتی به ديگر اعضا کنش هايي است که بيانگر گسست روابط اجتماعی و ضعف عواطف انسانی است که مورد نکوهش اسلام هستند. اين جامعه, آرمان شهر اسلام است.
اما آنچه از روايات, در توصيف روزگار پيش از ظهور بدست می آيد؛ اين است که پيوندها به گونه ای ظهور و بروز می يابد که نماينگر گسستی عميق در روابط اجتماعی انسان هاست. قطع روابط خويشاوندی, کم ارج شدن جايگاه پدر و مادر و بزرگترها در نزد فرزندان و در مقابل بی توجهی به فرزندان و اعضا فروتر خانواده از سوی بزرگترها, عدم توجه به حقوق همسايه, دروغ گويي, کينه توزی و دشمنی, حسادت, رواج غيبت و بهتان و افترا، . . . هر کدام گسلی بر روابط اجتماعی و عواطف انسانی است که در احاديث بيان شده است.که در ذيل به آنها اشاره می کنيم.
1) قطع رحم: صله رحم به معنای محبت و سلوک داشتن خویشان است که در اسلام به آنها توصيه و در زمره واجبات شمرده شده است. و قطع آن به معنای بی توجهی و گسست پيوند خويشاوندی است. آن چه از روايات استفاده می شود اين است که در روزگار پيش از ظهور, اين پديده در بين مردم بگونه ای شيوع می يابد که دست نياز خويشاوندان محتاج را نيز برنمی تابند:
الف) امام صادق می فرمايند: «رايتَ الارحامَ قد تقطعت» (17) «وقتی که ديدی که پيوندهای خويشاندی,گسسته گشته است.»
ب) پيامبر اسلام: «قيامت برپا نمی شود تا آن که زمانی فرا رسد که مردمی (از شدت فقر) به اقوام و بستگان خود مراجعه کنند و آنان را به پيوند خويشاوندی سوگند دهند تا بلکه به او کمک کنند, ولی چيزی به او نمی دهند(18)
2) بی حرمتی انسان ها به يکديگر: در آموزه های دينی به اعضای جامعه اسلامی سفارش شده است که به يکديگر احترام گذاشته و از بی حرمتی به يکديگر اجتناب کنند. به بزرگتران توصيه می شود که به کوچکترها- خواه از حيث سن و يا از جهت پايگاه اجتماعی- احترام بگذارند و از کوچکترها می خواهد که در مقابل افراد بزرگتر با کرنش و تکريم رفتار کنند.
مطالعه سيره عملی پيشوايان دين گواه بر اين است که آنها اين ارزش اسلامی و انسانی را در کنش های متقابلی با اعضا جامعه داشتد, به خوبی بکار می بستند. اما در جامعه پيش از ظهور اين ارزش اسلامی زيرپا نهاده می شود و افراد خود را ملزم به رعايت آن نمی دانند.
پيامبر اسلام(ص) در توصيف آن زمانه چنين می فرمايد: « در آن روزگار, بزرگترها به زيردستان و کوچکترها, با مهربانی رفتار نمی کنند و قوی بر ضعيف ترحم نمی نمايد» (19)
امام صادق (ع) در این خصوص می فرمايند:«... رايتَ العقوق قدظهر واستُخِف بالوالدين»(20) «وقتی که…. ديدی عاق والدين آشکارگشته و جايگاه پدر ومادر سبک شمرده شده است.»
فرايند حرمت زدايي از پدر و مادر تا بدان ميزان پيش خواهد رفت که پدر و مادر بدترين جايگاه را در نزد فرزند خواهند داشت و فرزند از بهتان زدن بر آنها نه تنها باکی ندارد بلکه خرسند نيز می باشد.(21) و اين نشان از افول و غروب چراغ عاطفه در نزد فرزندان آنان است.
3) بی توجهی به حقوق همسايگان: در اسلام درباره وجوب رعايت حقوق همسايه, سفارش های بسياری شده است. بگونه ای که پيامبر فرمودند که خداوند آنقدر مرا درباره همسايه سفارش کرد که گمان کردم هسايه از همسايه ارث می برد.(22)
اين در حالی است که در جامعه پيش از ظهور به سبب ضعيف شدن نيروی عواطف انسانی, افراد نه تنها برای همسايه خويش احترام قائل نمی شوند بلکه در آزار دادن وی تلاش می کنند. در روايات چنین آمده است که در آن روزگار «همسايه از همسايه خود ياری می طلبد و او را به حق خويشاوندی سوگند می دهد, اما به او کمک نمی کند.(23)
امام صادق (ع) نيز در خصوص دوری جستن از آسيب های آخرالزمان به اين انحراف چنين اشاره می کنند:«..رايتَ الجار يوذی جاره و ليس له مانع(24) « زمانی که… ديدی همسايه, به همسايه اش آزار می رساند و هيچ مانعی برای او نيست..».
در اين جا ذکر اين نکته لازم است که از آن جا که در برخی روايات, روايات «الساعه» و«اشراط الساعه» به ظهور و نشانه های آن تفسير شده اند(25) ما نيز به ذکر اين روايات به عنوان گزارش از عصر پيش از ظهور ,پرداخته ایم.
4) کينه توزی: دشمنی و کينه توزی را می توان از شاخصه های گسست در عواطف انسانی دانست که در جوامع پيش از ظهور, چيرگی خود را آشکار می کند. در آن روزگار آستانه تحمل مردمان آن قدر کم می شود که چشم ديدن يکديگر را نداشته و از يکديگر دوری می جويند. حالت مردم آن چنان دگرگون می شود که نسبت به يکديگر درنده خويي کرده و به آزار همديگر می پردازند و در چنين فضای پرکينه و عداوتی, آرزوی مرگ تنها راه نجات و رهايي پنداشته می شود.(26)
ناگفته پيداست که کينه توزی که خود معلول بسياری از ناهنجاری ها در روابط اجتماعی است,پايه و مايه ای برای آسيب های اجتماعی ديگری خواهد بود که در روايات به آنها اشاره شده است. آسيب های چون, دروغ گويي, (27)حسادت, حرص,(28) افترا, غيبت و بهتان(29) بی حرمتی به انسان ها(30). پيدايي هرکدام از اين نابهنجاری های اجتماعی که در زير سايه کينه توزی ظهور و بروز می يابند به معنای مرگ عواطف انسانی و اخلال در روابط اجتماعی است.
پی نوشت:
12) افروغ, عماد, فرهنگ شناسی و حقوق فرهنگی, تهران: فرهنگ دانش, 1379, ص33.
13) مجلسی, محمدباقر, بحارالانوار, ج51, بيروت: موسسه الوفاء, بی تا, ص122.
14) النعمانی, محمد بن ابراهيم, پيشين,206.
15) همان, ص235.
16) همان، ص321.
17) مجلسی, محمدباقر, پيشين, ج52, ص256.
18) طبسی, نجم الدين, نشانه ای از دولت موعود, قم: بوستان کتاب, 1385, ص35.
19) مجلسی, محمدباقر, پيشين, ج52, ص380.
20) همان, ص259.
21) صافی گلپايگانی, لطف الله, منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر, تهران: منشورات مکتبه الصدراء, بی تا, ص431.
22) مجلسی, محمدباقر, پيشين, ج71, ص94.
23) طبسی, نجم الدين, پيشين, ص35.
24) مجلسی, محمدباقر, پيشين, ج52, ص256.
25) همان, ج51, ص49.
26) النعمانی, محمدبن ابراهيم, پيشين, ص235.
27) مجلسی, محمدباقر, پيشين, ج52, ص193.
28) الطبرسی, ابی محمد حسن بن فضل, مکارم الاخلاق, بيروت: منشورات الشريفه الرضی, 1392ق, ص450.
29) صافی گلپايگانی ,لطف الله, پيشين, ص424.
30) همان, ص 433.
نویسنده: اسماعيل چراغی کوتيانی