طول عمر
با توجه به عمر شریف 1183 ساله آن حضرت، این اندیشه ناصواب در اذهان کوته نظران و کج اندیشان در زمان غیبت بروز می کند که چگونه ممکن است شخصی در شرایط طبیعی، چنین عمر درازی داشته باشد!
در مقام پاسخ به چنین پرسش هایی، در طلیعه بحث، حدیث امام زین العابدین(ع) را متذکر می شویم که فرمود:
فی القائم سنّۀ من نوح و هی طول العمر؛
در قائم آل محمد (مهدی موعود)، سنتی از نوح پیامبر است و آن عمر دراز آن حضرت است.
بنا به تصریح قرآن و تاریخ، نوح پیامبر در میان قوم خود، بیش از 950 سال پیامبری کرد. این جریان برخلاف عرف و عادت مرسوم بود، ولی محقق شد و جای شک و تردید ندارد.
با در نظر گرفتن مقتضیات زمان و مکان و اسباب و علل جاری جهان، تصور این وضعیت، مشکل است و پذیرش و درک آن برای عقول نارس و مقهور محسوسات و ظواهر انسان، امری ناممکن و محال جلوه می کند. البته با نگرش درست و عمیق به پدیده های جهان که در حصار شرایط و ابعاد طبیعی قرار نگرفته اند، می توان با دیدی کاوش گرانه، به سیر در آفاق رهنمون شد. حال به برخی جریان های غیرطبیعی رخ داده اشارتی می رود:
1. در میان پیروان مذاهب و ادیان مختلف، اعجازهای گوناگونی از ناحیه پیامبران و رسولان حق، ثبت و ضبط است.
2. کرامت های متعددی از اولیای خاص و بندگان مخلص خدا، در قرون و اعصار مختلف در میان امت ها به مرحله ظهور رسیده است که در گنجینه های قلوب و متن و بطن زندگی نامه ها، تذکرها و... نقش بسته است.
3. بنا به باور موحدان، عمر جاویدان حضرت خضر و الیاس و مسیح (علیهم السلام) دلیل گویایی بر امکان زندگی دراز مدت است، در حالی که عمر طولانی، خلاف مشهود است، ولی مباین با ادراکات عقلی نیست.
4. عمر ابلیس بنا به درخواست خود و اقبال پروردگار «إلی یوم یبعثون» است.
5. اصحاب کهف و عمر دوباره آنها بعد از سی صد و اندی سال، مبیّن این خرق عادت است.
6. پیامبری از بنی اسراییل پس از یک صد سال که بی جان افتاده بود، با یافتن عمر دوباره، به غذا و طعامش نظر افکند و آنها را با گذشت زمان دراز، تازه و سالم یافت: (فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يتَسَنَّهْ). شرایط طبیعی نمی تواند پذیرای این مسأله باشد. پس عمر دراز نیز از این قانون خرق عادت در طبیعت پیروی می کند و از اینگونه امور جاری شده به شمار می رود.
7. حوادث دیگر جهان را که فوق عادت و عرف طبیعی است، بدین قرار از نظرتان می گذرانیم:
یکم. کودک چندساله ای به مراتب بالای علم فقه و فلسفه نایل می شود، مانند بوعلی و علامه حلی و... .
دوم. کربلایی کاظم (محمد کاظم کریمی اراکی فراهانی ساروقی) امّی یک باره حافظ قرآن می شود. این وضعیت وی، برهانی بر ارتباط جهان غیب و حقانیت اسلام و امور خارق العاده است.
سوم. مایکل گروست، کودک یازده ساله ای است که بدون خواندن فیزیک و شیمی در بین 3400 نفر داوطلب به عنوان نفر نهم در دانشگاه میشیگان پذیرفته می شود و پس از یک سال تحصیل، نظریه خود را درباره فرمول ریاضی ژنتیک ابداع می کند.
چهارم. جان استوارت میل، دانشمند انگلیسی قرن نوزدهم، در پنج سالگی، زبان یونانی را فرا گرفت و در هفت سالگی، آثار افلاطون را به یونانی مطالعه کرد. در هشت سالگی، زبان لاتین و جبر و هندسه و در دوازده سالگی، فلسفه را به خوبی فرا گرفت.
پنجم. فیثاغورث در دوازده سالگی، بدون تحصیل، نظریه خود را در قالب همان قضیه هندسی معروف مطرح کرد.
ششم. زایمان دوقلویی در 1846 در استراستبورگ ثبت شده است که یکی از طاق ها در 30 آوریل متولد می شود و طاق دیگر در 17 سپتامبر؛ یعنی حدود 137 روز بعد متولد می شود (غیرطبیعی نیست).
هفتم. دختر هفت ساله ای در امریکا از سال 1942 به مدت پانزده سال بی هوش شد.
اینها صدها واقعه دیگر که خارج از دفتر و حساب رایج طبیعی است، از قرار داشتن زندگی در مجرای دیگری حکایت می کند که اگر اراده و مشیت الهی بر امری تعلق پذیرد، «هستی» پدیدار می شود: (إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يقُولُ لَهُ كُن فَيكُونُ)؛ چون «اراده ازلی عین هستی» است. پس چرا نپذیریم که خدای «حیّ» و «قیوم» برای آشکار شدن دین و اتمام نورش، تا روز رستاخیز از پیامبری صیانت نورزد و حیات طیبه و عمر جاوید به او عطا نفرماید؟
انتظار
آیا انتظار، تسلیم شدن در برابر شرایط گوناگون نیست و از نابسامانی های افکار بشر ریشه نگرفته است؟ آیا انتظار، عامل رکود اندیشه افراد و خاموش ساختن جنبش های آزادی بخش توده های محروم اجتماع نیست؟ آیا انتظار، دعوت به سازندگی است یا مخدّر است و ویران گر؟
قبل از پرداختن به اصل بحث، باید دانست انتظار فرج، بحث دینی، فلسفی، اجتماعی و اسلامی و پیام نوربخش قرآنی و پیروزی نهایی ایمان است. تبلور امید و قوت و غلبه حتمی صالحان و پرهیزکاران و قطع دست ستمگران برای همیشه تاریخ است. نوید آینده درخشان و سعادت بشر در سایه حکومت، بزرگ دادگر جهان است. ایمان به ظهور منجی، ایمان به زیبایی و عشق به همه نیکی هاست. بدون باور این ظهور پیروز و امیدبخش، ابعاد روح انسان محکوم به شکست است؛ زیرا علاقه انسان به کمال، نیکی، عدالت، زیبایی، احسان و فضیلت، علاقه ای اصیل و جاودان است و انتظار ظهور بزرگ مصلح جهانی، آخرین نقطه اوج و عروج این عواطف و احساسات پاک انسانی است. این عشق و نیاز، این حقیقت را می نماید که معشوق و هدف، در جهان موجود و این عشق، واسطه وصال ما به محبوب است. اکنون با تبیین اصل مسأله انتظار، نخست به نوع سازنده، نیروبخش و اصلاح گر آن و سپس به نوع مخدر و ویرانگرش نظری می افکنیم:
الف) انتظار سازنده
انتظار در تعالیم اسلامی، با اعتقاد به ولایت ائمه درهم آمیخته و با دخالت در سرنوشت و اصلاح امور اجتماعی، با جهاد و مبارزه و پایداری همراه است. از این دیدگاه، انتظار، نوعی آینده نگری و دوراندیشی است و این مفهوم را می رساند که شخص منتظر، از وضع موجود، نگران و چشم به راه بهبود است؛ یعنی عنصر «نفی» و «اثبات» را در درون خود می پروراند. وضع موجود و نابسامان را «نفی» و سامان دهی اوضاع را در آینده «اثبات» می کند. چنین انتظاری از سازندگی و عامل تحرک و بیداری و کسب آمادگی های روحی و معنوی و جسمی و مادی حکایت می کند؛ چون همیشه انتظار مرادف با آمادگی کامل است. مثلاً: انتظار سال تحصیلی جدید، فصل کاشت و برداشت، ازدواج، تولد، آمدن میهمان و مسافر، همگی نشان رغبت و شور و شوق و فراهم کردن مقدمات و کسب آمادگی را به همراه دارد.
از این رو، در بعضی از روایات، «انتظار» به عنوان بالاترین عبادت ها معرفی شده است. از جمله در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) می خوانیم:
أفضل أعمال اُمّتی إنتظار الفرج من الله عزّوجلّ؛
بهترین و بالاترین اعمال امت من، انتظار ظهور است.
امام صادق (ع) در مورد منتظر به ابوبصیر می فرماید:
برای ما دولتی است که به خواست خدا خواهد آمد. هرکس می خواهد از یاران قائم باشد، منتظر شود و به محاسن اخلاقی و پرهیزکاری و به پارسایی عمل کند و اگر پیش از قیام قائم، مرگ او فرا رسد اجر او مانند کسانی است که او را درک کرده باشند. کوشش کنید و منتظر باشید. گوارا باد بر شما گروهی که مورد رحمت خدا هستید.
در روایت دیگر، امام، شخص منتظر را شمشیرزنی در راه خدا معرفی می کند و همانند کسی می داند که در غزوات همراه پیامبر بوده و به درجه شهادت و فوز عظیم نایل آمده باشد.
پس منتظران، روحی بلند و عمیق، بصیرتی ژرف و اندیشه ای خدایی دارند. شوق اصلاح و فراگیر شدن عدل در سطح گسترده که جنبه قومی، ملی و منطقه ای ندارد (جهانی است)، از ویژگی های منتطران شایسته است. آمادگی های فکری، محو کوته نظری ها، حسادت ها، تعصب های ناروای قومی و عقیدتی، رخت بربستن تفرقه، ارتقای سطح اندیشه، وسعت عمل و افق دید و اقدام شایسته و اصلاح و مبارزه با ظلم و جور، ارمغان ارزشمند انتظار است. منتظر اصلاح باید صالح بوده و رفتارش، نیکو؛ عقیده اش، خالص و روحش، پاک باشد تا رذیلت های اخلاقی و آلایش های درونی اش از بین برود. سلاح هایش باید صیقل خورده؛ سنگرهایش، مجهز و مستحکم؛ روحیه اش، قوی؛ اراده اش، راسخ و شعله عشقش فروزان تر گردد. هم رزمانش نیز باید آماده شوند. این امر مهم، علاوه بر نیازها و آمادگی های فردی، تجهیزات و توانایی ها و آمادگی های جمعی را می طلبد؛ زیرا جنبه جهانی دارد. پس ضمن خودسازی و تهذیب و تزکیه نفس، پرداختن به اجتماع نیز نیاز مبرم این مسأله است. اسلام حتی به موضع گیری های مردم در این امر خطیر و سازنده، با ابعاد و شمول فراگیر آن، توجه دارد و مفهوم و اعتباری برای بی طرفی قائل نمی شود. اگر هدف اصلاح و نفی ظلم و نابودی ستمگران است، با بی طرفی و اقدام به جنایت و شرارت، مرگ خویش را پیش نیاندازیم و خود را جزو تصفیه شدگان این انقلاب قرار ندهیم. اگر شمشیر عدالت آن انقلابی بزرگ، گردن جباران را نشانه خواهد رفت، چرا اولین قربانی شویم و از اصلاح باز ایستیم.
انتظار، عامل ریشه دار شدن و قریحه ذاتی در امید بخشیدن به اصلاح نهایی است و موجب می شود منتظران در فساد محیط و آشوب روزگار محو نگردند و با میل و رغبت، برای حفظ پاکی خود و اصلاح دیگران در تلاش مستمر باشند. انتظار سازنده، مایه ستیز با ناامیدی و درخشش نور امید است، گرچه دنیا، تاریک باشد و سیاهی شدت یابد. هرچه فساد و تباهی فزون تر، امید فرج بیشتر:
وعده وصل چون شود نزدیک
آتش عشق تیزتر گردد
ب) انتظار ویرانگر
انتظار واقعی و مورد نظر اسلام، این معنی را در اذهان زنده کرد که هدف از انتظار، اصلاح، کسب آمادگی، تشنگی محیط، شور و شوق است. هدف نهایی اصلاح است، نه افساد و دامن زدن به شرارت و جنایت و تباهی. برخلاف این هدف متعالی و سازنده، برخی معتقدند باید ظلم و جور را دامن زد و آتش فساد را مشتعل ساخت. گروهی به این اندیشه ناصواب و التقاطی دامن می زنند که اگر شرایط ظهور این انقلاب عظیم، ظلم و فساد است، پس چرا با اصلاح، آن را به تأخیر افکنیم؟ به باور اینان اگر باطل، یکه تاز عرصه جهان شد، حقیقت رخت بربست، اهل حقیقتی یافت نشد، فساد و فحشا اشاعه یافت و تبعیض و بیدادگری حکمفرما شد، آن گاه دست غیب، برای نجات بشر از آستین ابرمرد تاریخ مصلحان و عدالت خواهان بیرون می آید و سرانجام، جهان را به خیر و صلاح سوق می دهد. اینان هر نوع ظلم و فساد را مقدمه صلاح کلی و بهترین راه تسریع فرج را در اشاعه منکرات می دانند و گناه را هم فال و هم تماشا می پندارند. گناه هم لذت و کامجویی دارد و هم راه انقلاب نهایی و مقدس را هموار می سازد. پس این شعار پرطنین را در هر مکان و موقعیت صلا می دهند:
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
طاعت از دست نیاید، گنهی باید کرد
این تصور مخرّب و این انتظار صرفاً مخدر، ماهیت انفجاری دارد و نوعی کینه و عداوت را در مقابل آمران به معروف و ناهیان از منکر و مجاهدان با خصم نفس و پارسایان و نیکان پدیدار می سازد. حتی اگر خود اهل عصیان نباشد، در ضمیر دل رضا دارد؛ زیرا گناه و طغیان از تمهیدات انقلاب نهایی به شمار می رود. این پندار، موهوم و باطل است؛ زیرا مفهوم انتظار، سکوت، انزوا، عزلت نشینی، بی توجهی به امور جاری، رکود و خاموشی، تعطیلی فرایض، دفن ارزش ها و محو حق و قرآن نیست، بلکه هدف، صلاح و اصلاح، دعوت، تدارک، همراهی، اهتمام، حرکت، تکامل، آمادگی، و ایمان و امید و مقاومت است. وعده خداوند، پیروزی پرهیزگاران است: (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ)، (وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ) . آن حضرت با توسل به اسباب و علل طبیعی و یاوران و مددکاران حقیقی، زمینه نغمه حیات بخش توحید را در جهان مترنم می سازد، نه اینکه مسلمانان مرده، مفلوک، خاموش و منزوی را به دعوت فراخواند و در شمار سپاه کفر برانداز و عدل پرور خویش قرار دهد. کسانی در این حرکت اصلاحی دارای نقش هستند که به وظیفه پاسداری از قرآن و اعتلای کلمه حق و توسعه عدل، همت گمارند و از هیچ اقدامی قصور یا تقصیر نکنند. آنهایی که بُعد منفی را از انتظار دریافته اند، راه را به خطا پیموده اند و یار و معین او نیستند. ارمغان انتظار، صبر، شکست ناپذیری، امید به پیروزی، تلاش بی شائبه و محور روح نومیدی و زبونی و تن دادن به خواری است. از این رو، امام باقر (ع) می فرماید:
هنگام ظهور قائم، مردان جری تر از شیر، برنده تر از شمشیر و قلبشان محکم تر از پاره های آهن است و با نیروی عظیم و اراده مستحکم و خلل ناپذیر، کوه ها را از هم می پاشند.
نوید بزرگ و فرجام جهان
اکنون به دستاوردهای اساسی و بنیادی قیام و انقلاب حضرت اشاره می کنیم:
1. بشارت دل نشین پیروزی نهایی صلح و صلاح، تقوا و عفاف، عدالت و صداقت بر زور، تزویر، کبر، غرور، بهره کشی تبلور عینی می یابد.
2. آمال دیرینه بشر در تشکیل حکومت جهانی با آرمانی متعالی و به دور از وابستگی های قومی، ملی و عقیدتی جامه عمل می پوشد.
3. پهنه و گستره زمین بعد از ویرانی های به جای مانده، به رنگ خوش و زیبای آبادی و اصلاح و ترمیم، آراسته می شود و از هر نوع تاراج و محرومیت پاک می شود.
4. با تمام ظرفیت اقتصادی و انسانی بیشترین بهره گیری از بخشش ها و نعمت های بی شمار کره خاکی میسر می شود.
5. بلوغ افکار، ادراک عقول، درجه یقین و معرفت بشری در حد بالای ممکن متصور می شود.
6. مساوات به طور کامل برقرار و ثروت ها، امتیازات و بهره مندی های حیات، عادلانه تقسیم می شود.
7. مفاسد اجتماعی، اخلاقی، شرارت و جنایات و بیماری های روانی و انحطاط عقیدتی منتفی می شود.
8. انسان با طبیعت و هم نوع سازگاری نشان می دهد و جنگ و ستیز از عرصه گیتی روی نهان می سازد و صلح و تعاون، محبت و صفا، هم زیستی و آسایش استقرار می یابد.
9. باطل در قالب، حکومت، فکر، ایده، مکتب، و راه و رسم، برای همیشه می رود و حق و شایستگی جایگزین می شود.
10. مدینه فاضله که شهر نیکان است، پایه گذاری می شود و کسی از گزند و آفات، ناامنی به خود راه نمی دهد و قفل و بندی به در نخواهد داشت.
11. همه پدیده ها تسلیم او می شوند.