montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

تفاوت‌ های اساسی رجعت و تناسخ با تکیه بر آیات و روایات- بخش اول


مفهوم‌ شناسی رجعت و تناسخ

چکیده
رجعت و تناسخ از جمله واژگان متداول در زبان مفسّران، متکلّمان و فلاسفه اسلامی است. جای آن دارد که اوّلاً در باب این دو موضوع تنقیح مناط صورت گیرد و معلوم شود که چه تفاوت اساسی میان رجعت و تناسخ در کار است. ثانیاً کدام یک مورد قبول علمای نامدار اسلامی می ‌باشد و کدام یک از نظر عالمان تفسیر، کلام و فلسفه مردود است. این مقاله در پی آن است که این دو موضوع را واکاوی نماید و دیدگاه علمای این فن را بیان کند. در کُل، رجعت از نظر عالمان تفسیر مورد قبول است، چون یک حقیقت قرآنی است و نیز رجعت برخی از انسان ‌ها با شرایط ویژه در زمان ظهور مهدی (عج) مورد تأیید عالمان شیعی می ‌باشد. امّا تناسخ به جمیع اشکال خود از نظر فلاسفة مشّاء و حکمت متعالیه مردود است، گرچه برخی از فلاسفة اشراقی برخی از انواع تناسخ را پذیرفته ‌اند.

کلید واژگان
رجعت؛ تناسخ؛ روح؛ کرّه؛ بعث؛ عود؛ قوّه؛ فعل

مقدّمه

«رجعت» به معنی «بازگشتن» است و مراد از آن زنده شدن و بازگشتن گروهی از انسان‌ ها بعد از ظهورحضرت قائم (عج) می ‌باشد تا نیکان با مشاهدة دولت آن بزرگوار شادمان شوند و به فیض نصرت آن حضرت مفتخر گردند و انسان ‌های بد نیز با مشاهدة دولتی که هرگز نمی ‌خواستند، غمگین گردند و به ذلّت و خواری رسند و عقوبت و عذاب ببینند و به دست دوستان آن حضرت کشته شوند و امّا دیگر مردمان در قبرها می‌ مانند تا در قیامت حاضر گردند. البتّه در اثبات آن از ادلّة عقلی و نقلی استفاده خواهد شد.
«تناسخ» نیز انتقال نفوس انسانی از بدنی به بدن دیگر است و این انتقال می ‌تواند به مرتبة بالاتر (تناسخ صعودی) یا مرتبة پایین ‌تر (تناسخ نزولی) باشد. دلایل متعدّدی که از سوی حکمای اسلامی ارائه شده، بعضی مبطل جمیع اقسام تناسخ است؛ مانند برهان قوّه و فعل که خلاصة آن این است که پذیرفتن تناسخ به معنای پذیرفتن اتّحاد امر بالفعل با امر بالقوّه یعنی روح و جسم است که واضح البطلان می‌ باشد و اگر به تناسخ در جهت نزول قایل شویم، باید حرکت ارتجاعی را در وجود از اشد به انقص بپذیریم که این خود محال است. تناسخ صعودی را نیز نمی‌ توان پذیرفت، چرا که معنای آن این است که نفس حیوانی منطبع در بدن و غیر مجرّد که ابزار ترقّی به رتبة انسانیّت را ندارد، چون دست و پایش با غُل و زنجیر شهوت و غضب بسته شده، بتواند دگرگون شود و به مرتبة بالاتر صعود کند.
امّا رجعت که به معنای بازگشت نفوس مفارق به ابدان دنیوی خود پیش از قیامت می ‌باشد، ارتباطی با تناسخ ندارد، چرا که در رجعت سخن از تعلّق مجدّد روح به بدن خود بعد از قطع ‌علاقه به میان می ‌آید و باید بدانیم که ارتباط نفس با بدن به صورت قوّت وجود و غلبه و چیرگی او بر بدن و مرگ به معنای عدم اِعمال این برتری است و واضح است که هرگاه نفس توجّه خود را به بدن معطوف سازد، منعی برای حیات مجدّد او در همین عالم مادّه درکار نخواهد بود و از طرف دیگر، دلایل فراوان نقلی بعد از اثبات امکان عقلی رجعت، وقوع آن را حتمی می ‌سازد. در این نوشتار، پیرامون این مسایل تحقیق شده است تا از این طریق موضوع نامبرده معلوم و مشخّص گردد.

مفهوم‌ شناسی رجعت

رجعت از مادّة «ر ج ع» به معنای انصراف و بازگشت است. لغت ‌شناسان در ذیل این مادّه تقریباً دیدگاهی مشترک دارند. طریحی در مجمع ‌البحرین (ر.ک؛ طریحی، 1408ق.، ج 2: 150) و راغب در مفردات (ر.ک؛ راغب، 1382: 188) رجعت را به «یک بار بازگشت» معنا نموده ‌اند و ایمان به رجعت را اعتقاد به بازگشت به دنیا بعد مرگ دانسته‌ اند. صاحب التّحقیق (ر.ک؛ مصطفوی، 1374، ج4: 61) بعد از آنکه دیدگاه لغویان را در این باب بیان کرده، در آخر جمع ‌بندی می‌ کند و می ‌گوید فرق بین رجوع و اِیاب آن است که «ایاب به برگشتن با اراده و اختیار به آخرین نقطه و انتهای مقصد گفته می ‌شود، امّا رجوع در معنای اعمّ از آن استعمال می ‌شود» (همان). اصل مادّة رجوع را به معنای برگشتن به مبدأ و جایگاه اوّل می ‌دانند؛ یعنی به هر چیزی که از حالت یا مکان خاصّی به حالت و مکان اوّل خود برگردد، رجوع گفته می‌ شود و فرق نمی‌ کند که با اختیار برگردد یا بدون اختیار.
رجعت در اصطلاح کلامی، اعتقاد به بازگشت دو گروه از مردگان، مؤمنان محض و کافران محض، پس از ظهور حضرت مهدی (عج) است تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل شاد گردند و کافران از ذلّت و حقارت ستمگران متألّم شوند.
پـیـش از رستاخیز خداوند گروهی از این امّت را باز می ‌گرداند و عقیده به رجعت یکی از ویـژگی ‌های پیروان اهل بیت به شمار می‌ رود. خداوند از رستاخیز بزرگ بارها خبر داده است، از جمله می‌فرماید: «و [یاد کن] روزی را که کوه‌ها را به حرکت درمی ‌آوریم و زمین را آشکار [و صاف] می ‌بینی و آنان را گِرد می ‌آوریم و هیچ یک را فروگذار نمی‌ کنیم: وَیَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا: و روزى را به خاطر بیاور که کوه‏ ها را به حرکت درآوریم و زمین را آشکار (و مسطح) مى ‏بینى و همة آنان [= انسان‌ ها] را برمى‏ انگیزیم و اَحَدى از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد» (الکهف/ 47).
به گفتة برخی از مفسّران معاصر، «رجعت از عقاید معروف شیعه است و تفسیر آن در یک عبارت کوتاه چنین است که بعد از ظهور مهدی و در آستانة رستاخیز، گروهی از مؤمنان خالص و کفّار و طاغیان بسیار شرور به این جهان بازمی‌ گردند: گروه اوّل مدارجی از کمال را طی می ‌کنند و گروه دوم کیفرهای شدیدی می ‌بینند» (مکارم شیرازی و دیگران، 1375، ج 15: 555).

واژگان مرتبط با رجعت

با نگاه اجمالی به آیات و روایات و ادعیّه، با واژه‌ هایی مواجه می ‌شویم که یا صراحتاً از حیث معنای لغوی و اصطلاحی به معنای «رجعت» هستند یا با کمک قراین دیگر مقصود را می ‌رسانند؛ مانندالکرة، العود، البعث، الرّد، الحشر، النّشر، الإیاب... .امّا کلمه ‌ای که صراحتاً مقصود از رجعت را که همان «بازگشت مردگان به دنیا در آخرالزّمان» باشد، «الکرّة»و «الایاب» می ‌باشد که در ذیل این واژه و واژگان دیگر بررسی می شود.

معنای «الکرة»

ابن ‌منظور در لسان ‌العرب و زبیدی در تاج ‌العروس و رازی در مختار‌الصّحاح، «الکرّه» را به معنای «یک بار بازگشتن» و جمع آن را الکرّات دانسته است و آن را به ایجاد و برانگیختن خلق پس از نابودی آن تعریف نموده ‌اند.
در تحلیل این سخن باید گفت که گرچه مقصود اینان از تعریف یاد شده، برانگیختن خلق در قیامت است، لکن با توجّه به روایاتی که ذیل آیة 6 سورة اسراء (ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا: سپس شما را بر آنها چیره مى ‏کنیم...»، از امام صادق (ع) نقل شده است و در پی خواهد آمد که مقصود از «الکرّه» در آیة مذکور برانگیختن شماری از انسان‌ ها هنگام رجعت خواهد بود.
امام صادق (ع) در بازشماری روزهای خدا با توجّه به اینکه یوم‌ الکرّة را در مقابل یوم ‌القیامه ذکر فرموده، الکرّه را همان رجعت دانسته‌ اند: «أَیّامُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلاَثَةٌ: یَومٌ یَقُومُ القَائِمُ، وَ یَومُ الکَرَّةِ، وَ یَومَ القِیَامَةِ» (حلّی، 1370ق.، ص 18و مجلسی، 1403ق.، ج53: 63).

معنای «الإیاب»

ایاب از مادّة «آب، یؤوب» به معنای «الرّجوع: بازگشت» (ابن‌ منظور، 1408ق.، ج 1: 219 ـ 218) یا به معنای «ضَربٌ مِنَ الرُّجُوع...: نوعی از بازگشت» می ‌باشد (راغب الإصفهانی، 1382: 30). طریحی در مجمع‌ البحرین آیة 25 از سورة غاشیه (إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ) را به معنای «بازگشت بعد از مرگ» تفسیر نموده است (ر.ک؛ طریحی، 1408ق.، ج1: 130ـ 129). همچنین در توضیح فرازی از زیارت جامعة کبیره مبنی بر«جِئتُکَ یَا ابنَ اَمِیرالمُؤمِنِینَ وَافِداً إِلَیکُم وَ قَلبِی مُسلِمٌ لَکُم ... فَمَعَکُم مَعَکُم لاَ مَعَ عَدُوِّکُم إِنِّی بِکُم وَ بِإِیَابِکُم مِنَ المُؤمِنِینَ وَ بِمَن خَالَفَکُم وَ قَتَلُکُم مِنَ الکَافِرِینَ: ای پسر امیرمؤمنان! من به محضر شما شرفیاب شدم، در حالی که دلم تسلیم شما و آمادة یاری شما است... من با شمایم؛ با شمایم، نه با دشمنان شما. من نسبت به شما و بازگشت [= رجعت] شما از ایمان ‌آورندگان و نسبت به آنان که شما را کشتند، از کافرانم» طریحی می‌ گوید مراد اقرار به رجعت در دولت قائم (عج) است: «یُرِیدُ بِذَلِکَ الإِقرَارَ بِالرَّجعَةِ فِی دَولَةِ القَائِمِ» (همان) و «مُؤمِنٌ بِإِیَابِکُم...» نیز در همان زیارت به «اعتقاد به رجعت» معنی شده است: «أَی مُعتَقَدٌ بِرُجُوعِکُم فِی الدُّنیَا لِأَعلاَءِ الدِّینِ وَالإِنتِقَامِ مِنَ الکَافِرینَ وَالمُنَافِقِینَ وَ قَصمُ شَوکَةِ المُعَانِدِینَ قَبلَ یَومِ القِیَامَةِ وَالدِّینِ» (شبر، 1403ق.: 160).

معنای «العود»

«الْعَوْدُ الرُّجُوعُ إِلَی الشَّیءِ بَعدَ الإِنصِرَافِ عَنهُ إِمَّا إِنصِرَافاً بِالذَّاتِ أَو بِالقَولِ وَ العَزِیمَةِ. راغب «عود» را به معنای بازگشتن به چیزی بعد از انصراف از آن، اعمّ از انصراف ذاتی یا قولی یا قصد گرفته است (ر.ک؛ راغب الإصفهانی، 1382: 351) و برخی نیز آن را به یک بار بازگشتن معنا نموده ‌اند: «العَودَةُ عَودَةُ مَرَّةً وَاحِدَةً» (ابن‌ منظور، 1408ق.، ج 3: 316). گرچه از این عبارت معنای اصطلاحی «رجعت» به دست نمی ‌آید، لکن برخی از مفسّران با کمک روایات صادره از اهل بیت (ع)، معاد در آیة 85 از سورة قصص را به معنای «رجعت» مصطلح تفسیر کرده ‌اند. علاّمه مجلسی نیز معاد در آیه را رجعت به دنیا دانسته است: «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیکَ القُرآنَ لَرَادُّکَ إِلَی مَعَادٍ؛ أَی رَجعَةُ الدُّنیَا» (مجلسی، 1403ق.، ج 53: 119).

معنای «البعث»

بعث به معنای و فرستادن آمده است و خداوند متعال نیز به اعتبار اینکه مردگان را بعد از مردن زنده می ‌کند، «باعث» خوانده شده است: «اَلبَاعِثُ، الَّذِی یحیَی الخَلقَ بَعدَ مَوتِهِم» (طریحی، 1408ق.، ج 1: 216). در برخی از روایات و تفاسیر، «بعث» به معنای رجعت مصطلح آمده است، چنان ‌که شیخ مفید در تفسیر آیة 38 از سورة نحل بعث را به معنای رجعت دانسته است و گفته: «آیة «وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لاَ یَبْعَثُ اللّهُ مَن یَمُوتُ...» افراد مورد نظر خود را از جهتی موحّد و از جهت دیگر، آنان را منکر قیامت (معاد) معرّفی کرده است و این نوع اعتقاد یعنی جمع بین اعتقاد به توحید با انکار معاد در میان مسلمانان، بلکه غیر مسلمانان نیز وجود ندارد. پس ما چاره ‌ای نداریم جز اینکه مراد از بعث در آیه را رجعت بگیریم و آن افراد را منکر رجعت بشماریم» (مفید، 1414ق.: 325). در روایتی نیز از زنده شدن عُزیر پیامبر بعد از 100 سال به بعث تعبیر شده است.

معنای «الخروج»

امام صادق (ع) می ‌فرماید: «هر کس دعای عهد را چهل صبح بخواند... فَإِن مَاتَ قَبلَهُ أَخرَجَهُ اللهُ مِن قَبرِهِ...: اگر قبل از ظهور بمیرد، خداوند او را از گورش (در زمان رجعت) خارج خواهد کرد».

معنای «الحشر»

حشر یعنی گرد آوردن، جمع نمودن (ر.ک؛ طریحی، 1408ق.، ج1: 517) و برانگیختن. برخی روایات در تفسیر آیة 83 از سورة نمل (وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ) حشر را به معنای رجعت گرفته‌ اند با این استدلال که در قیامت همة امّت ‌ها و گروه ‌ها محشور خواهند شد نه گروه خاصّی و حشر گروه خاص فقط در دنیا و رجعت اتّفاق می ‌افتد (قمی، 1404ق.، ج 2: 36 و طوسی، بی ‌تا، ج 8: 120). همچنین مفسّران نیز حشر را به دو قِسم تقسیم کرده ‌اند: «حشرِ عام و حشرِ خاص» (مستدک سفینة البحار، ج 9: 94). حشر عام همان قیامت است و حشر خاص که در رجعت می ‌باشد.

مفهوم ‌شناسی تناسخ

واژه تناسخ از ریشة نسخ است که در لغت به معنای «یکدیگر را نسخ کردن» (معین، بی‌ تا، ج 1: 1145)، زایل ساختن (راغب الإصفهانی، 1382: 490)، باطل کردن (مصطفوی، 1374، ج 12: 96)، جابجایی (الشّرتونی البنانی، 1416ق.، ج 5: 391) و از بین بردن چیزی به چیز دیگر که در پی آن می ‌آید» (راغب الإصفهانی، 1382: 490) آمده است. از این رو به آمد و شد زمان ‌ها که در پی یکدیگر صورت می‌ گیرد، تناسخ ازمنه گویند. (لویس، 1996م.: 805)

تناسخ در اصطلاح که از آن به تقمّص نیز تعبیر می ‌شود: «التَّنَاسُخُ إِنتِقَالُ النَّفسِ النَّاطِقَةِ مِن بَدَنٍ إِلَی بَدَنٍ آخِرٍ وَ یُعرَفُ بِالتَّقَمُّصِ» (الشّرتونی البنانی، 1416ق.، ج2: تقمص الرّوح)؛ یعنی عبارت است از: «انتقال نفس ناطقه از بدنی به بدنی دیگر به منظور تحمّل کیفر یا برخورداری از پاداش در برابر اعمال گذشته و رسیدن به کمال در دنیا» (مصاحب، بی ‌تا، ج1: 672 و صدرای شیرازی، 1377: 90).

در تناسخ چند چیز مد نظر است که عبارتند از:

1ـ وجود چند بدن عنصری یا طبیعی و حدّاقل دو بدن و کالبد. 2ـ وجود روح و نفس ناطقه. 3ـ خروج روح از بدن. 4ـ انتقال روح به بدن جسمانی دیگر. 5ـ عشق و گرایش بین روح و جسد. 6ـ بدن منتقلٌ ‌إلیه منفصل از بدن منتقلٌ ‌منه باشد. 7ـ تناسب روح و بدن از جهت اخلاق و افعال.

ادامه دارد . . .

نویسندگان: محمد حسین بیات ؛ فردین دارابی


-فصلنامه سراج منیر، دوره 4، شماره 13، زمستان 1392، صفحه 31-68


تفاوت‌ های اساسی رجعت و تناسخ با تکیه بر آیات و روایات- بخش اول


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته