درباره طول عمر حضرت مهدى ارواحنا له الفداء سخن هاى بسيارى گفته اند. مهم ترين مسأله دخيل در طول عمرِ حضرت، قدرت الهى است. اگر كسى به كتب آسمانى به ويژه قرآن كريم آشنايى داشته باشد، مى داند كه كارهاى خارق العاده بسيارى در عالَم واقع شده و معجزات بسيارى صادر گرديده كه همگى حاكى از قدرت لايزال الهى است از قبيل: طوفان نوح[1]،سرد شدن آتش براى ابراهيم علیه السلام [2]، عصاى موسى علیه السلام و تبديل شدن به اژدها [3]، بى پدر متولد شدن حضرت عيسى علیه السلام [4] و سخن گفتن او در گهواره [5] و امثال اين ها. اگر خداوند قادر است اين كارهاى خارق العاده را انجام دهد، قادر است حجت و ولى خود را نيز سال هاى متمادى نگه دارد.[6]
و اما طول عمر از نظر اديان :
.همه اديان از عمر طولانى جمعى از افراد بشر خبر داده اند، به عنوان مثال در اصحاح سوره پنجم از سفر تكوين تورات، آيات ،8,5 1 1، 14، 17، 20، 27، 31 در اصحاح نهم، آيه 29 و اصحاح يازده آيه 0 1 تا 17 و در موارد ديگر، افرادى را از پيامبران و ديگران نام برده و عمرهاى طولانى هر يك را كه متجارز از 400، 600، 700، 800 و 900 سال بوده به صراحت بيان داشته است. اديان باستانى ديگر مانند زرتشتى، بودايى، برهمايى و... نيز از عمرهاى طولانى جمعى از افراد بشر مخصوصاً رهبرانشان خبر داده اند و همه قائل به طول عمر، بلكه بقاى حيات اشخاص تا اين زمان هستند. [7] و مسيحى ها عمومأ معتقدند كه حضرت عيسى علیه السلام پس از قتل زنده شده و تاكنون زنده است.
طول عمر از ديدگاه قرآن :
با مراجعه به قرآن كريم معلوم مى شود كه بعضى ها از عمر طولانى برخوردار بوده و هستند، به عنوان نمونه درباره حضرت نوح علیه السلام مى خوانيم كه قبل از طوفان، 950 سال در ميان قوم خود بوده [8] و پس از طوفان نيز زنده بود. در تاريخ تا 2500 سال درباره طول عمر آن حضرت نوشته اند. همچنين درباره حضرت عيسى علیه السلام وقتى يهوديان گفتند: ما او را به دار آويخته و كشته ايم، قرآن كريم نظر آنان را مردود دانسته و فرمود: خداوند او را به آسمان برده است. [9] لذا در روايات داريم كه حضرت عيسى علیه السلام زنده و در آسمان است و پس از ظهور حضرت مهدى ارواحنا له الفداء از آسمان نازل شده و پشت سر حضرت نماز مى خواند. در مورد زندگى حضرت خضر علیه السلام گرچه در قرآن ذكر نشده، امَا در داستان حضرت موسى علیه السلام [10] و پيرمراد و معلم او در روايات آمده كه آن رجل الهى حضرت خضر بوده و همچنان زنده است. پس طبق آيات قرآن و روايات، داشتن عمر طولانى امرى ممكن و قابل تحقق است .
طول عمر از منظر تاريخ :
در بيشتر كتبى كه دانشمندان درباره زندگى و وجود امام زمان ارواحنا له الفداء نوشته اند" بابى را به معمرين اختصاص داده و اسامى افرادى را كه عمر طولانى داشته اند، ضبط كرده اند كه ما اسامى برخى از آنان را در باب معمرين آورده ايم.
طول عمر در تحقيقات جهان پزشکي :
از نظر علم پزشكى، عمر انسان محدود به هفتاد و هشتاد سال نيست، بلكه تمام اعضاى بدن انسان، جداگانه براى يك عمر طولانى ساخته شده است. يكى از دانشمندان در مقام مقايسه عمر انسان با ساير موجودات، مطالعات فراوانى نموده و بالاخره ثابت كرد كه بدن آدمى براى آن ساخته شده كه هزاران سال عمر كند. [11] يكى از پزشكان مى گويد: براى مدت زندگانى انسان، حدى كه تجاوز از آن محال باشد، معين نشده است. [12] يكى ديگر از دانشمندان مى گويد: اگر مى توانستيم نيم پايين روده ها را از تفاله پاك نگهداريم و نگذاريم بدن از آن ناحيه مسموم شود، مرگ را جواب مى گفتيم و بعض ديگر اين ادعا را درباره جهازات ديگر كرده اند. [13] چيزى كه تاكنون ثابت شده است، اين است كه علت اصلى مرگ، امراض و عوارضى است كه به يكى از اعضاء عارض شده، در نتيجه آن عضو را از انجام كار باز مى دارد و به واسطه ارتباط و اتصالى كه ميان اعضاء برقرار است، از مرگ آن عضو، مرگ ساير اعضاء نيز فرا مى رسد امروزه بشر در اين فكر است كه به كرات دور دست آسمانى كه احتمالاً صدها و يا هزارها سال وقت مى خواهد سفر كند، و چون عمر كوتاه انسان با اين نوع مسافرت هاى طولانى وفق نمى دهد در اين صدد برآمده اند كه براى رسيدن به كرات آسمانى، اول بايد عمر انسان را زيادتر كرد. لذا امروز در دانشگاه هاى مهم دنيا، كرسى دو علم جديد ژرياترى و جرونتولوژى به همين منظور مشغول فعاليت است و دانشمندان پيش بينى مى كنند كه روزى خواهد رسيد كه بشر، هم عمر خود را به هزاران سال مى رساند و هم به كرات دور دست آسمانى سفر مى كند. لذا عمر انسان از نظر علمى حد ثابت و معينى ندارد، بلكه انسان قابليت آن را دارد كه هزاران سال عمر كند.
و اما حضرت آيت الله وحيد خراسانى درباره كلمه امام زمان ارواحنا له الفداء مى گويد: اگر درباره كلمه امام زمان و صاحب الزمان دقت كنيد مى بينيد آن حضرت، جلوى زمان است و زمان، پشت سرِ اوست آن حضرت، امام و صاحب زمان است و چون مقدم بر زمان است، بر زمان هم امامت مى كند. اگر كسى عمق اين مطلب را بفهمد، خواهد دانست كه چرا امام زمان ارواحنا له الفداء پير نمى شود. [14] پس با اين همه، طول عمر هم امكان دارد و هم واقع شده است.
حبابه والبيه
از زنانى است كه طبق روايتى از امام صادق علیه السلام جزو يارانِ حضرت مهدى ارواحنا له الفداء خواهد بود. شيخ طوسى وى را از اصحاب امام حسن علیه السلام و ابن داود او را از اصحاب امام حسن، امام حسين، امام سجاد و امام باقر علیه السلام مى داند. برخى ديگر ايشان را از اصحاب هشت امام معصوم تا امام رضا علیه السلام شمرده اند.هم چنين گفته شده است كه امام رضا علیه السلام ايشان را در پيراهن شخصىِ خود كفن كرد.او به هنگام مرگ، بيش از 240 سال داشت. او دوبار به دوران جوانى بازگشت كه يك بار با معجزه امام سجاد علیه السلام و بار دوم با معجزه امام رضا علیه السلام بود و اوست كه هشت امام معصوم بر سنگى كه به همراه داشت، با خاتم خود، بر آن نقش زدند.[15]حبابه والبيه مي گويد:... به امير مؤمنان علیه السلام عرض كردم: خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد. دليل امامت چيست؟ حضرت در پاسخ فرمود: آن سنگ ريزه را نزد من بياور. آن را به حضور حضرت آوردم،على علیه السلام با انگشتر خود بر آن مهر زد، به گونه اى كه آن مهر بر آن سنگ, نقش بست و به من فرمود: اى حبابه هركس كه مدعى امامت شد و توانست مانند من اين سنگ را مهر كند، او امامى است كه پيروى از او واجب است .امام كسى است كه هر چيز را بخواهد مى داند. من پي كار خودم رفتم، تا امير مؤمنان علیه السلام از دنيا رفت. آن گاه خدمت امام حسن علیه السلام آمدم كه بر جاى على علیه السلام نشسته بود و مردم از او سؤال مي كردند. چون مرا ديد، فرمود: اى حبابه والبيه عرض كردم: بلى سرور من فرمود: آن چه همراه دارى بياور. من آن سنگ كوچك را به آن حضرت دادم. آن بزرگوار مانند على علیه السلام با انگشتر خود بر آن مهر زد؛ به گونه اى كه جاى مهر بر آن نقش بست. سپس به حضور امام حسين علیه السلام كه در مسجد رسول خدا بود آمدم. مرا نزد خود خواند و خوش آمد گفت و فرمود: دليل آن چه تو مى خواهى موجود است.آيا نشانه امامت را مى خواهى؟ گفتم: آرى، اى آقاى من فرمود: آن چه با خود دارى بياور من آن سنگ كوچك را به او دادم، انگشترش را بر آن زد و مهرش بر آن نقش بست.
پس از امام حسين علیه السلام خدمت امام سجاد علیه السلام رسيدم و به قدرى پيرشده بودم كه رعشه بر اندامم مستولى شده بود و صد و سيزده سال داشتم. آن حضرت در ركوع و سجود بود و به من توجهى نداشت. از دريافت نشانه امامت نااميد شدم. آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره كرد و به اشاره او جوانى ام برگشت. گفتم: اى آقاى من از دنيا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است؟ فرمود نسبت به آن چه گذشته است، آرى و آن چه مانده است نه. يعنى ما به گذشته علم داريم؟ اما آينده از غيب است كه غير خدا آن را نمى داند و يا مصلحت نيست بگويم . آن گاه به من فرمود:آن چه با خود دارى بياور. من آن سنگ را به حضرت دادم و حضرت مهر بر آن زد. پس ازگذاشت زمانى، به حضور امام باقر علیه السلام آمدم، آن حضرت نيز بر آن سنگ، مهر زد. بعد از او نزد امام صادق علیه السلام آمدم و آن جناب نيز آن را مهركرد. پس از طى شدن سال ها به حضور امام كاظم علیه السلام شرفياب شدم، آن بزرگوار نيز بر آن مهر زد و بعد از او خدمت حضرت رضا علیه السلام رسيدم، مهر آن حضرت نيز بر آن نقش بست. حبابه پس از آن، نه ماه زنده بود.[16]
[1] سوره هود 38 تا 48.
[2] سوره انبياء ص69
[3] سوره قصص 32 و طه 20 و شعراء 32.
[4] سوره انبياء 91
[5] سوره مريم 27 تا 34.
[6] سيمای آفتاب حبيب الله طاهري 99
[7] امامت ومهدويت، ج 2 ص373
[8] سوره عنکبوت 14
[9] سوره نساء، 158.
[10] سوره كهف 65 تا 82.
[11] اولين دانشگاه وآخرين پيامبر ج 2، ص 220.
[12] مصلح جهانى، ص 67.
[13] آخرين اميد داود الهامي ص 337
[14] پيام امام زمان حجازى، ص 173.
[15]تنقيح المقال، ج 23، ص 75.
[16]كافى ج 1 ص 346؛ تنقيح المقال ج 3، ص 75 چشم اندازى به حكومت مهدى عج، نجم الدين طبسى، ص، 74