9- عدم آمادگی جامعه جهانی برای پذیرش قیام و حکومت حضرت
یکی دیگر از علل غیبت امام زمان (عج) را می توان عدم آمادگی مردم و جهان برای پذیرش قیام آن حضرت ذکر کرد. بر این اساس یکی از علل مهم غیبت امام زمان(ع) عدم آمادگی مردم است. عدم آمادگی از جهات مختلف می تواند باشد: برخی وظایف و تکالیف الهی خویش را انجام نمی دهند؛ بعضی از امام اطاعت نکرده و جایگاه امام زمان خویش را نمی شناسند؛ برخی به مخالفت امام زمان(ع) برمی خیزند؛ عده ای نیز از رشد فکری برخوردار نیستند و گروهی هنوز به دیگر حکومت ها دل بسته اند و... ظهور حضرت مهدى - عجل اللّه تعالى فرجه - به عنوان «خاتم الاوصیا» و منجى بشریت و کسى که در کره زمین دین اسلام را بر تمامى دین ها پیروز مى گرداند، قطعاً به زمینه و آمادگى جهانى نیازمند است. قانون عرضه و تقاضا در جوامع بشری همواره و در همه جا جاری است و عرضه، مطابق تقاضا می باشد، در غیر این صورت نظام زندگی به هم خورده و تعادل خود را از دست می دهد. این قانون تنها جنبه اقتصادی ندارد، بلکه در مسائل اجتماعی نیز جاری است. بدون تقاضا، عرضه بی فایده است. نیاز به رهبر و پیشوا برای جامعه نیز از این فایده و قانون مستثنی نبوده و در قالب استعداد و آمادگی مردم تحقق پیدا می کند.
تشکیل حکومت جهانی و ایجاد جامعه آرمانی، نیاز به آمادگی عموم مردم دارد و این آمادگی نیاز به رشد فکری و اصلاحات اجتماعی و سیاسی دارد که با مرور زمان به وجود میآید، زیرا انسانها باید ظلم و ستم هایحکومت ظالمان را تجربه کنند و بدانند که حکومت های موجود، حکومت های آرمانی نبوده و جامعه ای که آنها در آن زندگی می کنند، جامعه مطلوب نیست. می بایست مردم از تمام حکومت ها خسته شده و قطع امید کنند و فقط منتظر امام باشند.
در دوران غیبت، مردم جهان به تدریج برای ظهور آن مصلح حقیقی و سامان دهنده وضع بشر، آمادگی عملی و اخلاقی پیدا می کنند. از سوی دیگر حکومت جهانی امام زمان(ع) براساس خدا محوری، عدالت گرایی و قانون گرایی شکل می گیرد که پذیرش آن نیاز به زمینه سازی دارد؛ زیرا پذیرش چنین حکومتی را مخالفان و جموداندیشان برنمی تابند.
روش آن حضرت مانند روش انبیاء و اولیاء گذشته نیست تا مبتنی بر اسباب و علل عادی و ظاهری باشد، بلکه روش او در رهبری بر جهان بر مبنای حقایق و حکم به واقعیات، و ترک تقیه و مسامحه نکردن در امور دینى و احقاق حقوق و برقرارى عدالت واقعى و اجراى تمام احکام اسلامى است.
معلوم است که انجام این امور نیاز به تکامل علوم و معارف و ترقی و رشد فکری و اخلاقی بشر دارد، به طوری که قابلیت برای حکومت واحد جهانی در راستای تحقق احکام الهی فراهم باشد و جامعه بشری به این مطلب برسد که هیأت های حاکمه با روش های گوناگون نمی توانند از عهده اداره امور برآیند، و مکتب های سیاسی و اقتصادی مختلف دردی را درمان نمی کنند، اجتماعات و کنفرانس ها و سازمان های بین المللی و طرح ها و کوشش های آنها به عنوان حفظ حقوق بشر نمی توانند نقشی را ایفاء کنند و از تمام این طرح ها که امروز و فردا مطرح می شود مأیوس شود. وقتی اوضاع و احوال اینگونه شد و مردم از تمدن منهای دین، معنویت و انسانیت به ستوه آمدند و تاریکی و ظلمت جهان را فرا گرفت، و مردم از حکومت ها و سیاست های مبتنی بر آرا و اندیشه های گسسته از وحی و مدیریت و رهبری الهی مأیوس و ناامید گردند، ظهور یک مرد الهی در پرتو عنایت حق، مورد استقبال مردم جهان قرار می گیرد و همه ملت ها از نظر روحی و فکری پذیرای چنان حکومتی با چنان رهبری می شوند. در این شرایط، پذیرش جامعه از ندای روحانی یک منادی آسمانی بی نظیر خواهد بود، زیرا در شدت ظلمت و تاریکی، درخشندگی نور نمایان تر می گردد و مردم برای آمدن منجی کل و امام عدل و فضیلت، لحظه شماری می نمایند.
در چنین شرایطی است که اراده و خواسته ملت ها مجال هر گونه توطئهای را از قدرت های شیطانی میگیرد و حجت خدا با تکیه بر مشیت خدا و به پشتوانه خواست عمومی ملت ها می تواند، حکومت عدل گستر خویش را برپا نماید. بنابراین مى توان فقدان آمادگى جهان را یکى از فلسفه ها و حکمت هاى غیبت امام مهدى - عجل اللّه تعالى فرجه - بر شمرد. [1]
پس غیبت، حاصل رفتارها و عملکرد بشریّت بوده است و تغییر و اصلاح این رفتارها، می تواند خود، مهم ترین عامل ظهور باشد.
به عبارت دیگر، ظهور، با تغییر و دگرگونی فکری و عملی ما صورت می گیرد؛ چرا که «إنّ الله لایغیّر ما یقوم حتّی یغیّروا ما یأنفسهم» [2]. خداوند، سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خود را تغییر دهند.
نکته ای که نباید فراموش کنیم، این است که گرچه غیبت، سلب نعمت ظهور و دیدار امام است و در واقع، اثر بی توجّهی ها و غفلت های بشریّت بوده است، امّا از بعد دیگر، مقدّمه ی یک کمال است؛ چرا که غیبت، می تواند مقدّمه ی یک احساس نیاز در مردم باشد.
بنابراین، غیبت، می تواند احساس نیازی را در بشر زنده کند که اگر واقعی باشد، همان مفهوم انتظار است. انتظار، هیچ چیزی جز احساس یک عطش و حرکت برای رفع آن نیست. هر چه قدر که جوامع بشری، پیچیده تر می شوند، این نیاز و عطش، خود را بیشتر نشان می دهند.
در واقع، انتظار، مرحله ای از کمال بشر است که مقدّمه اش، نیاز، واقعیّت اش، تلاش و حرکت برای دستیایی به راه هدایت و اطاعت آن است. به همین دلیل است که انتظار را «افضل العباده» نامیده اند. [3]
پی نوشت:
1- ر.ک: لطف الله صافى، امامت و مهدویّت، ج 3، ص 143ـ150.
2- رعد: 11
3- منتخی الأثر، فصل10، یای 2، ح 16.
*چنانچه نویسنده این مقاله را می شناسید، به ما اطلاع دهید