montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

اصبغ بن نباته عرض کرد:
يا اميرالمومنين دجال کيست؟
فرمود: بدانکه دجال صائد بن صيد است. شقي کسي است که ادعاي او را تصديق کند و سعادتمند کسي است که او را تکذيب نمايد. از شهري که آن را اصفهان مي گويند و قريه اي که معروف به يهوديان است بيرون ميايد. چشم راست ندارد و چشم ديگر در پيشاني اوست، و مانند ستاره صبح مي درخشد. چيزي در چشم اوست که گویي آميخته به خون است، در پيشاني وي نوشته است اين کافر است؛ هر شخص باسواد و بي سواد آن را مي خواند. داخل درياها مي شود و آفتاب با او مي گردد. در جلو رويش کوهي از دود است، و پشت سر او کوه سفيدي است که مردم آن را طعام گندم مي بينند. وي در يک قحطي سختي ميايد، و بر الاغ سفيد سوار است، يک گام الاغش يک ميل راه است. زمين در زير پاي او نورديده مي شود. از هيچ آبي نمي گذرد مگر اينکه تا روز قيامت خشکيده شود.
با صداي بلند خود چنان ندا درمي دهد که از مشرق تا مغرب جن و انس و شياطين صداي او را مي شنوند، ميگويد: اي دوستان من بيایيد به سوي من. منم آن کسي که بشر را آفريدم و اندام آنها را معتدل و متناسب نمودم و روزي هر کسي را تقدير نموده و همه را بيافتن آن راهنمایي مي کنم. من آن خداي بزرگ شما هستم. دجال دشمن خدا دروغ مي گويد، او يک چشم دارد غذا مي خورد و در بازارها راه مي رود. در صورتيکه خداوند شما نه يک چشمي است [1] و نه غذا مي خورد و نه در بازارها راه مي رود و فناپذير نيست.
غالب پيروان او در آن روز اولاد زنا هستند و چيز سبزي بر سر و دوش دارند، خداوند او را در شام در تلي معروف به تل افيق سه ساعت از روز جمعه برآمده، به دست کسي که عيسي بن مريم پشت سر او نماز مي گزارد، مي کشد. بدانيد که بعد از آن حادثه بزرگي روي مي دهد.
عرض کرديم: يا اميرالمؤمنين آن حادثه چيست؟ فرمود: آمدن دابه الارض از سمت صفا است، انگشتر سليمان و عصاي موسي با اوست آن انگشتر را بر روي هر مؤمني که مي گذارد، در جاي آن نوشته مي شود: اين مؤمن حقيقي است و بر روي هر کافري بگذارد، نوشته مي شود اين کافر حقيقي است. تا جایي که مومن صدا مي زند اي کافر واي بر تو و کافر صدا مي زند: اي مؤمن خوش به حالت دوست داشتم من هم امروز مثل تو بودم و به چنين سعادتي برسم. سپس دابه الارض سر خود را بلند مي کند و مردمي که در بين مشرق و مغرب هستند، بعد از طلوع خورشيد از جانب مغرب به اذان خدا او را مي بيند. در آن وقت ديگر توبه برداشته مي شود. نه توبه اي قبول و نه عملي به سوي خدا بالا مي رود، و ايمان کسي که پيشتر ايمان نياورده يا در حال ايمان خيري کسب نکرده بود، به حال صاحبش سودي ندارد. آنگاه حضرت فرمود: از آنچه بعد از آن روي مي دهد، از من نپرسيد. زيرا حبيبم رسول خدا با من عهد بسته که جز به عترت خود اطلاع ندهم.
نزال بن سبره به صعصعه گفت: مقصود اميرالمؤمنين از اين حرف چه بود؟ صعصعه گفت: اي پسر سبره آن کسي که عيسي بن مريم پشت سر او نماز مي گزارد، دوازدهمي از عترت نهمي از اولاد حسين بن علي عليه السلام است و اوست خورشيدي که از مغرب خود يعني محلي که ناپديد شده طلوع مي کند و در بين رکن و مقام ظاهر مي شود و زمين را پاک مي کند و ترازوي عدل را برقرار مي نمايد، به طوريکه هيچ کس به ديگري ظلم نمي کند. اميرالمؤمنين عليه السلام هم فرمود: که حبيبش پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله از وي پيمان گرفته که آنچه بعد از آن روي خواهد داد جز به عترت وي، به کسي اطلاع ندهد. صدوق اين روايت را در کمال الدين از نافع از عبد الله بن عمر و او از پيغمبر صلي الله عليه و آله هم روايت نموده است.




پی نوشت:
[1] و نه دو چشمي و اصلا جسم نيست.
روایت حضرت علی درباره دجال


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته