montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

امامت حضرت مهدي (عج)
امامت، به معناي پیشوایی، پیشروي، و رهبري است. امام نیز به معناي پیشوا، پیشرو، مقتدا، [1] قیّم، مصلح، الگو، راه اصلی و راهنما است. کسی یا چیزي که از آن پیروي شود، انسان باشد یا کتاب یا چیزي دیگر، به حق باشد یا بر باطل، امام است.[2]
ریشه این واژه «امم» و به معناي قصد یا قصد با توجه خاص است. این معنا در همه مشتقات آن محفوظ است. امام نیز کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد؛ گرچه با اختلاف موارد و قصدکنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون می شود؛ مانند امام جمعه و جماعت، امام هدایت و امام ضلالت. بر این اساس، دیگر معانی این واژه و مشتقات آن، از لوازم معناي ریشه است.
واژه امام بر زن و مرد اطلاق می شود و جمع آن «ایمّه» و «ائمّه» است. در اصطلاح کلامی معانی متعددي از این واژه ارائه شده که شایع ترین معناي آن، ریاست عمومی در امور دین و دنیا است و برخی جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حفظ دین و سیاست دنیا را در تعریف اصطلاحی آن آورده اند.
برخی کاملترین تعریف را ریاست بالاصاله عمومی در امر دین و دنیا در دار تکلیف می دانند که عموم مردم را به حفظ مصالح
دین و دنیایشان ترغیب و از آنچه به حال آنان زیانبار است، منع کنند.
طبرسی با ژرف نگري در عبارات لغت دانان کوشیده است دایرة معناي امام را گسترده تر تعریف کند. وي به جایگاه امام و پیروي مردم از امام توجه کرده و در این باره نوشته است:
از لفظ امام دو چیز را می توان استفاده کرد:
1. امام کسی است که به کارها و گفته هاي وي اقتدا می شود.
2. امام کسی است که به اداره کردن و برنامه ریزي کار مردم اقدام می ورزد و داراي جایگاهی چون مجازات تجاوزکاران به حقوق دیگران، سرپرستی کار کارگزاران، اقامۀ حدود الهی، جنگیدن با جنگ افروزان و اختلاف برانگیزان می باشد…
بر پایۀ معناي نخست، هیچ پیامبري نیست، مگر آن که امام بوده است؛ اما بر اساس معناي دوم، هر پیامبري لازم نیست امام باشد؛ زیرا امکان دارد پیامبري از ناحیۀ خداي متعال مأموریت مجازات جنایت کاران و جنگیدن با دشمنان و دفاع از دین و مبارزه با کافران را نداشته باشد. [3]
از این عبارت مرحوم طبرسی و برداشت وي از لفظ امام به دست می آید که نوع مأموریت و جایگاه امام به دلیل آنکه مردم لازم است از افعالش و گفتارش پیروي کنند، با نوع مأموریت نبی و رسول متفاوت است؛ زیرا لازمۀ اقتدا به امام، اطاعت از فرامین او در به اجرا در آوردن دستور العمل هاي اجرایی است. با این تعریف، امام به کسی گفته می شود که رهبري جامعه اي کوچک یا بزرگ را بر عهده دارد و به ادارة امور زندگی آنها می پردازد و مردم از اقدامات و دستورالعمل هاي وي پیروي می کنند.
امروزه در حوزة علم کلام، امام و امامت، داراي بار معنایی خاصی است که تفسیرهاي گوناگونی ازآن ارائه شده است. متکلمان
اسلامی شیعه و اهل سنت امام و به دنبال آن، خلیفه را درباره ی کسی به کار می برند که از ناحیۀ پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) نیابت و ریاست یافته است؛ تا امور دینی و دنیوي مردم را بر عهده گیرد و دین و دنیاي آنان را سامان داده، آباد سازد؛ از این رو بر مردم است تا از دستورات وي پیروي کنند.
قاضی ایجی (م 756 ق) ازمتکلمان نامور اهل سنت در المواقف، امامت را عبارت از «ریاست عمومی در امور دین و دنیاي مردم» دانسته است. [4] و همو نوشته است:
امامت، جانشینی رسول (صلی الله علیه و آله) در برپایی (امور) دین است؛ به گونه اي که بر همۀ امت اسلامی پیروي از او واجب می باشد. [5]
ابن خلدون (م 808 ق) دیگر چهرة معروف دانشمندان اهل سنت، امامت را این گونه تفسیر کرده است:
امامت، جانشینی از صاحب شریعت در حفظ دین و سیاست گذاري و اداره ی امور دنیایی مردم است. [6]
سعدالدین تفتازانی(م 792 ق) در شرح المقاصد نوشته است:
امامت، ریاست عمومی در امور دین و دنیاي مردم به هدف خلافت از ناحیۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. [7]
سید شریف جرجانی (م 816 ق) در شرح المواقف نوشته است:
امامت، جانشینی رسول گرامی در برپایی دین و حفظ اسلام است؛ به گونه اي که بر همۀ امت اسلامی پیروي از امام واجب است. و خلیفه، امام نامیده می شود. [8]
بنابراین، امامت، به معناي ریاست عمومی فردي خاص بر امور دین و دنیاي مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینی از پیامبر است؛ زیرا امامت، داراي شأن هایی همچون رهبري سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوي است که از این جهت، امام حجت خدا در زمان، ولی الله، انسان کاملِ حامل معنویت کلی انسانیت و قطب است.
چون امامت داراي جایگاه والایی است، شیعه آن را همانند نبوت به نصّ و امر الهی و از اصول دین (مذهب) می داند؛ در حالی که در دیدگاه اهل سنت، از فروع دین شمرده شده و از این جهت، از افعال مکلفان به شمار می آید. [9]
شیعه، بر این باور است که پیامبران چون از جهت عمر و امکانات محدودند، براي محقق ساختن اهداف خود به امر الهی، جانشین خود را به مردم معرفی و مردم را به اطاعت از آنان سفارش می کنند. بر این اساس اگر پیامبر خلیفه و امام معرفی نکند، رسالتش را به انجام نرسانده است. [10]
دیگر آن که، وجود امام در هر عصر و زمان و در هر جامعه اي براي هدایت انسان ها به سوي کمال و برقراري نظم در جامعه
ضرورت دارد. خداوند در این باره فرمود:
«انَّما انتَ مُنذِرٌ ولِکُلّ قَومٍ هاد» [11]؛ همانا تو انذاردهنده اي و براي هر قومی هدایتگري است.
روایات تفسیري این آیه نیز این حقیقت را تأیید می کند که امامی زنده تا روز قیامت میان انسان ها حضور دارد. همچنین براساس روایاتی دربارة سورة قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام آن زمان نازل می شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام در همه زمان ها است.
افزون بر آیات، از روایات فراوانی نیز استفاده می شود که زمین، هیچگاه از حجت الهی تهی نخواهد بود و هرگاه از حجت
الهی تهی باشد، اهلش را فرو خواهد بُرد؛ به گونه اي که حتی اگر دو نفر بر روي زمین زندگی کنند، یکی از آنان حجت و امام خواهد بود. [12]
روایات فراوانی در دست است که امامت در ادامۀ پیامبري اسلام در دوازده نفر معین شد که آخرین آنها حضرت مهدي (علیه
السلام) است. نه فقط پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) که برخی از دانشوران اهل سنّت، در روایاتی چند به این حقیقت بزرگ اشاره کرده اند. [13]
سال ها پیش از آن که نهم ربیع الاول سال 260 ق فرا رسد، پیشوایان معصوم (علیهم السلام) و به ویژه واپسین فرستادة خداوند متعال، پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) امامت آخرین حجّت الهی، حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نوید داده بودند.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
پیشوایان پس از من، دوازده نفرند؛ نخستین ایشان، علی بن ابی طالب، و آخرین آن ها قائم است. آنها جانشینان و اوصیاي و اولیاي من و حجت هاي خداوند متعال پس از من، بر امت من هستند. اقرارکنندة به آنها مؤمن، و انکارکنندة ایشان، کافر است. [14]
پیشوایان معصوم (علیهم السلام) نیز به پیروي از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) همواره به سلسلۀ امامان دوازده گانه اشاره کرده اند؛ به روشنی از دوازدهمین ایشان یاد نموده، شیعیان را از افتادن در دام انحراف و مدعیان، برحذر داشته اند.
آنگاه که از حضرت علی (علیه السلام) در بارة معناي روایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که فرموده بود: «إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی»؛ «. همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم کتاب خداوند و عترتم را»، پرسیده شد «عترت» چه کسانی هستند؟ فرمود: من و حسن و حسین و پیشوایان نه گانه از فرزندان حسین. نهمین آنها مهدي آنها است. هرگز از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا نیز از آنها جدا نمی شود. تا آن که کنار حوض پیامبر، بر او بازگردند. [15]
افزون بر روایت هاي یاد شده که از مهمترین دلیل ها بر امامت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، دیگر
پیشوایان معصوم (علیهم السلام) نیز سخنان ارزشمندي در این باره فرموده اند. که برخی بدین قرار است:
امام حسن (علیه السلام)، حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نهمین فرزند برادر خود حسین و پسر سرور کنیزان دانسته است. [16]
امام حسین (علیه السلام) در اشاره به امامت نهمین پیشواي هدایتگر از نسل خود، از وي با «قائم به حق» یاد کرده است. [17] امام سجّاد (علیه السلام) نیز به امامت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره کرده، آن حضرت را دوازدهمین جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و پیشوایان پس از او دانسته است. [18]
امام باقر (علیه السلام) حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نهمین پیشواي پس از حسین بن علی (علیهما السلام) و قائم آنها خوانده است. [19]
ششمین پیشواي شیعیان، به روشنی حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دوازدهمین از پیشوایان هدایت پس
از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) ذکر کرده است. [20]
هفتمین امام معصوم نیز آن حضرت را پنجمین از فرزندان خود دانسته، فرمود: «براي او غیبتی است که مدتش طولانی خواهد شد.» [21]
امام رضا (علیه السلام) پس از اشاره به دوران غیبت و سختی هاي آن، سبب آن سختی ها را پنهان بودن پیشواي ایشان ذکر کرده است. [22]
امام جواد (علیه السلام) نیز دربارة آن حضرت، وي را سومین از فرزندان خود دانسته است. [23]
امام هادي (علیه السلام)، جدّ بزرگوار آن حضرت نیز به پیشوایی آن حضرت پس از فرزند خود امام عسکري (علیه السلام) تأکید کرده است. [24]
و سرانجام این تلاش پیوسته، به دست یازدهمین پیشواي معصوم (علیه السلام) به اوج خود رسید که در آن، آخرین ذخیرة الهی به نیکوترین صورت ممکن، معرفی شده است؛ آنجا که از آن حضرت در بارة درستی یا چگونگی این خبر که به نقل از پدران بزرگوارش رسیده است، پرسیدند که: « زمین، هیچگاه از حجت خدا بر خلقش خالی نیست. هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است.» [25] آن حضرت فرمود: «این مطلب حق است؛ آنگونه که روز، حق است.»
[26] سپس از آن حضرت سؤال شد: «اي پسر پیامبر! حجت و امام پس از شما کیست؟»، فرمود: «فرزندم محمّد. او امام و حجّت پس از من است. هر کس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است.» [27]
تا این که با شهادت یازدهمین پیشواي شیعیان در هشتم ربیع الاول سال 260 ق [28]، در حالی که بیش از پنج بهار [29] از عمر آخرین ذخیرة الهی سپري نشده بود، فصل بهره مندي مستقیم انسان ها از امام ظاهر به پایان رسید و در پی آن، دورانی بسیار مهّم در زندگی پیروان اهل بیت (علیهم السلام) پیش آمد. این دوران، همزمان با دو رخداد مهم آغاز شد: رسیدن آخرین حجّت الهی به مقام امامت و دیگر؛ قرار گرفتن آن حضرت در پردة پنهان زیستی.
اگر چه برگزیدگانی از شیعه براي این مرحله آمادگی کامل داشتند، می بایست هر دو رخداد (امامت و غیبت)، براي عموم شیعیان به اثبات برسد؛ چرا که حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نخستین روز امامت را در حالی آغاز کرد که جز افرادي اندك که پیش از آن، در دورة امام عسکري (علیه السلام) آن حضرت را دیده بودند، [30] کسی او را ندیده بود. تا اینکه روزِ درگذشتِ امام یازدهم و نخستین روز امامت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فرا رسید و آن حضرت، ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد.
این رخداد، به گونه هایی چند روایت شده است. در یک روایت، شیخ صدوق، آن را به صورت مفصل از زبان ابوالادیان، یکی از خدمتکاران خانه و متصدي امور نامه هاي امام عسکري (علیه السلام) گزارش کرده است. [31]
در این رخداد، آنچه براي مردم، از همه شگفت آورتر بود، این که با کودکی پنج ساله روبه رو بودند که می گفت جانشین امام عسکري (علیه السلام) است. البته پیش از آن، با هدایت هاي پیوستۀ پیامبر و امامان نور (علیهم السلام) شیعه به این نکته باور پیدا کرده بود که خداوند متعال، از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به سبب قابلیت هاي ذاتی به افرادي خاص عطا فرموده و فقط از طرف او است که براي جامعه امام نصب می شود. نیز این که این قابلیت، هیچ ارتباطی به کمی یا زیادي سن ندارد.
جالب این که این گونه پیشوایی، پیش از آن، هم بین امامان (علیهم السلام) و هم در زنجیرة پیامبران (علیهم السلام) داراي سابقه بود. یکی از دانشوران معاصر، امامت در سنین کم را پدیده اي واقعی دانسته، چنین استدلال کرده است:
…امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکري مردم رسیده، و مسلمانان حتی در کشاکش آن همه موج ویرانگر باز خویشتنِ خویش را به پیروي و دوستی او گماشتند، به طور مسلّم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید، بهره اي آشکار و چشمگیر داشته باشد؛ چون در غیر این صورت، نمی توانست مردم را به پیروي از خویش
وادارد .…
به فرض مُحال که مردم نتوانستند حقیقت و واقعیت امر را دریابند، دستگاه خلافت و نیروي حاکم که آن همه دشمنی علنی با امام داشته، چرا برنخاسته و پرده از رخسار حقیقت نینداخته است؟
اگر امام خردسال، از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود، خلفاي معاصر، خیلی خوب می توانستند جنجال به پا کنند؛ امّا
سکوت آنها و سکوت تاریخ، گواه است که امامت در سنین کم، پدیده اي حقیقی بوده است، نه ساختگی. [32]
البته پیش از آن که در مسیر هدایت جامعه، نوبت به پیشوایی جانشینان آخرین فرستادة الهی برسد، خداوند متعال، پیامبرانی را در کودکی به مقام نبوّت مفتخر ساخته بود. از میان پیامبران اولوالعزم، یگانه پیامبري که از هنگام ولادت، به نبوّت خویش به طور آشکار تصریح کرده، حضرت عیسی بن مریم (علیها السلام) است.
خداوند متعال در آیات قرآن، در بخشی از داستان حضرت مسیح (علیه السلام) از زبان پیامبر خود در پاسخ منکران چنین
می فرماید:
« قَالَ اِنّی عَبْدُاللّه آتَانِی الکِتابَ وَجَعَلَنِی نَبیّاً» [33]
[کودك] گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.
یزید کناسی از امام باقر (علیه السلام) پرسید: «آیا عیسی بن مریم (علیهما السلام) هنگامی که در گهواره سخن گفت، حجّت خدا بر اهل زمان خود بود؟» حضرت فرمود: او آن زمان پیغمبر و حجت غیر مرسل خدا بود [= در آن زمان، به تبلیغ و دعوت مأمور نبود]. مگر نمی شنوي گفته خود او را که می گوید «من بندة خدایم. خدا به من کتاب داده و پیغمبر ساخته و هر جا باشم، پر برکتم قرار داده و تا زنده باشم، مرا به نماز و زکات سفارش کرده است.» عرض کردم: «در آن زمان و در همان حالی که درگهواره بود، حجّت خدا بود بر زکریا؟»
فرمود: …چون عیسی هفت ساله شد و خداي متعال به او وحی فرستاد، از نبوت و رسالت خود سخن گفت و بر یحیی و همه مردم حجّت شد.… [34]
حضرت یحیی (علیه السلام) یکی دیگر از پیامبرانی است که در کودکی به مقام نبوّت رسید. خداوند متعال در اینباره خطاب به وي فرمود:
«یا یَحْیی خُذِالکِتابَ بِقُوَةٍ وَآتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً»[35] اي یحیی! کتاب خدا را به جدّ و جهد بگیر. ما از کودکی به وي حکم [نبوّت] دادیم.
یکی از مفسران اهل سنّت، حکمی را که خداوند متعال به حضرت یحیی (علیه السلام) داد، همان نبوّت دانسته، بر این باور
است که خداوند متعال، عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد. [36]
در یکی از تفسیرهاي معاصر، پس از آیه پیشین چنین آمده است:
درست است که دوران شکوفایی عقل انسان به صورت معمول حد و مرز خاصی دارد؛ ولی می دانیم همیشه در انسان ها افرادي استثنایی وجود داشته اند. چه مانعی دارد که خداوند متعال این دوران را براي بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشرده تر کند و در سال هاي کمتري چکیده نماید؟ همانگونه که براي سخن گفتن، به صورت معمول گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است؛ در حالی که می دانیم حضرت عیسی (علیه السلام) در همان روزهاي نخست زبان به سخن گشود؛ آن هم سخنی پر محتوا که طبق روال عادي در شأن انسان هاي بزرگسال بود. [37]
این تفسیر، در ادامه، این آیه را دلیل روشنی بر درست بودن امامت برخی امامان (علیهم السلام) در خردسالی دانسته است.
بنابراین، همانگونه که خداوند متعال، مقام نبوّت را به کودك خردسالی داد، می تواند مقام امامت را نیز با تمام ویژگی هاي لازم، به کودکی عطا فرماید.
همانگونه که پیش از این نیز یاد شد، روایت هاي فراوان و شواهد تاریخی، گویاي آن است که پیش از حضرت مهدي (عجل
الله تعالی فرجه الشریف) دو امام (امام جواد و امام هادي (علیهما السلام) ) نیز پیش از سن بلوغ جسمانی به امامت رسیدند. این، خود ایجاد آمادگی براي پذیرش امامت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در کودکی بود. در میان امامان
دوازده گانه، نخستین پیشوایی که در سن کودکی به امامت رسید، جواد الائمه (علیه السلام) بود. حضرت امام محمد تقی (علیه السلام) نهمین پیشواي شیعیان و یگانه فرزند حضرت رضا (علیه السلام)، در روز دهم رجب سال 195 ق در مدینه چشم به جهان گشود. آن حضرت، در هفت سالگی به مقام امامت رسید. [38] از آنجا که این مسأله در دوران امامت بی سابقه بود، در ابتدا برخی بدان اعتراض کردند؛ ولی رفته رفته با هدایت هاي امام رضا (علیه السلام) و کرامت هایی از خود آن حضرت، دل شیعیان آرام گرفت.
معمّر بن خلّاد گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم مطلبی دربارة امر امامت بیان کرد و سپس فرمود:
«به این موضوع چه احتیاجی دارید؟ این ابوجعفر است که او را به جاي خود نشانده و قائم مقام خود ساخته ام.» [39]
و فرمود: «ما خاندانی هستیم که خردسالان مان مو به مو از بزرگسالان مان ارث می برند.»
این روایت، بیانگر آن است که مقام امامت، به کمی و یا زیادي سن ربطی ندارد.
ابوبصیر گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم، در حالی که کودك نابالغی عصاکش من بود. حضرت به من فرمود: «چگونه خواهید بود زمانی که حجت بر شما هم سال این کودك باشد؟» [40] یا فرمود: «همسال این کودك بر شما ولایت داشته باشد.» [41]
صفوان بن یحیی گوید: به امام رضا (علیه السلام) گفتم: پیش از آنکه خدا ابوجعفر را به شما ببخشد، دربارة جانشین تان از شما می پرسیدیم و شما می فرمودید: «خدا به من پسري عنایت می کند.» اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خداي ناخواسته براي شما پیش آمدي پدید آید به که بگرویم؟ حضرت با دست به ابوجعفر که برابرش ایستاده بود، اشاره فرمود. عرض کردم :«قربانت شوم! این پسر، سه ساله است» فرمود: «چه مانعی دارد؟ عیسی سه ساله [کمتر] بود که به حجّت قیام کرد. [42]
اگر چه برخی برابر این ارادة از خود واکنش هاي نامناسبی نشان دادند، کم نبودند انسان هاي وارسته اي که برابر این خواست الهی، در کمال تواضع سر فروتنی و پذیرش فرود آورده، با خشنودي کامل آن را پذیرفتند. از جملۀ ایشان، علی بن جعفر بن محمد، عموي امام رضا (علیه السلام) بود که در کهولت سن، برابر امام جواد (علیه السلام) در نهایت فروتنی بر پیروي از ایشان تأکید می کرد. [43]
از اینجا بود که پیروان راستین اهل بیت (علیهم السلام) با این باور که مقام امامت امري فراتر از محاسبات ظاهري است در امامت امام هادي (علیه السلام)، با اطمینان بیشتري آن را پذیرفتند. چرا که ایشان نیز در سنّ هشت سالگی به امامت رسید. [44]
از آنجا که شرایط امامت حضرت مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دیگرگون بود، تردیدهایی در ذهن شیعه پدید آورده،
کار امام حسن عسکري (علیه السلام) را مشکل ساخت. آن حضرت، نه فقط در سن کمتر از دیگر امامان به امامت رسید، بلکه ولادتش نیز به خاطر مصالحی پنهانی بود و تا زمان امامت، جز اندکی، جمال دل آراي او را ندیده بودند. البته حافظۀ شیعه، آموزه هاي پیشوایان معصوم (علیهم السلام) پیشین را که با اقداماتی مناسب، براي این امر زمینه سازي کرده بودند [45]، هرگز فراموش نکرده بود.
شایان ذکر است که افزون بر پیامبران و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) که به تأیید الهی داراي ویژگی هاي خاصی هستند،
بین انسان هاي معمولی نیز کسانی یافت می شوند که داراي نبوغ خاصی هستند که آنها را از دیگران متمایز می کند. یکی از پژوهشگران معاصر، پس از بیان آیات و روایات، کودکان نابغه اي را مؤید رخداد فوق یاد کرده، افرادي چون ابو علی سینا،
فاضل هندي، توماس یونگ، را فقط نمونه اي از اینگونه انسان ها دانسته است. [46]
برآیند سخن آن که: امامت مانند نبوّت، موهبتی الهی است که خداي متعال به بندگان برگزیده و شایستۀ خود بخشیده است و در این بخشش سن و سال، دخالتی ندارد؛ از این رو امر پیشوایی در کودکی، نه فقط امري بعید نیست که در طول تاریخ میان پیامبران الهی (علیهم السلام) سابقه اي دیرینه دارد. و کسانی که براي خرده گیري بر پیروان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) این مطلب را دستاویز خود قرار داده اند، در بیان پیامبريِ برخی پیامبران و نبوغ برخی بزرگان دین و دانش هیچ تردیدي به خود راه نداده اند.


پی نوشت:
1-جوهري، صحاح اللغۀ، ج 5، ص 1864 ؛ ابن فارس، مقاییس اللغۀ، ج 1، ص 23 ؛ فراهیدي، العین، ج 1، ص 106
2- راغب اصفهانی، المفردات، ص 24
3-طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 201
4- المواقف، ص 345
5- همان.
6- ابن خلدون، مقدمه، ص 191
7- شرح المقاصد، ج 3، ص 469
8- شرح المواقف، ج 8، ص 376
9- جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف قرآن کریم، ج 4، ص 220
10- مائده، 67
11- رعد، 7
12- جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف قرآن کریم، ج 4، ص 225
13- ر.ك: لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، الفصل الاوّل فیما یدّل علی انّ الائمۀ اثنا عشر الْأَئِمَّۀُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ فَهُمْ خُلَفَائِی وَ أَوْصِ یَائِی وَ أَوْلِیَائِی وَحُجَجُ اللَّهِ عَلَی أُمَّتِی بَعْدِي الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْکِرُ لَهُمْ کَافِرٌ، شیخ صدوق، منلایحضره الفقیه، ج 4، ص 179
15-أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَ یْنُ وَ الْأَئِمَّۀُ التِّسْعَۀُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَ یْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا یُفَارِقُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّی یَرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) حَوْضَهُ، شیخ صدوق، کمال الدین و تمامالنعمۀ، ج 1، ص 240
16- همان، ص 315
17- همان، ص 317
18- همان، ص 319
19- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 533 ، ح 15
20- شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمۀ، ج 2، ص 342
21- همان، ص 361
22- همو، عیون اخبار الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص 273
23- همو، کمال الدین و تمام النعمۀ، ج 2، ص 377
24- همان، ص 383
25-«أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّۀِ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَۀِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَۀً جَ اهِلِیَّۀ»، همان، ص 409 ، ح 9
26-«إِنَّ هَذَا حَقٌّ کَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ»، همان.
27-«ابْنِی محمد وَ هُوَ الامامُ وَ الْحُجَّۀُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ مَاتَ مِیتَۀً جَاهِلِیَّۀ»، همان.
28- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 503
29- شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 339
30- ر.ك: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمۀ، ج 2، ص 384 و 457
31- همان، ص 475 ، باب 43 ، ح 25 . همچنین ر.ك: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئۀ، ص 157 ؛ قطبالدین راوندي، الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1101
32-سیّد محمد باقر صدر، جستوجو و گفتوگو پیرامون امام مهدي (علیه السلام) ، ص 47 48
33- مریم 30
34- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، باب حالات الأئمۀ (علیهم السلام) فی السّن.
35- مریم 12
36- فخر رازي، تفسیر فخر رازي، ج 11 ، ص 192
37- ناصر مکارم شیرازي و دیگران، تفسیر نمونه، ج 13 ، ص 27
38- شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 273
39-«مَا حَاجَتُکُمْ إِلَی ذَلِکَ هَذَا أَبُو جَعْفَرٍ قَدْ أَجْلَسْتُهُ مَجْلِسِی وَ صَ یَّرْتُهُ مَکَانِی وَ قَالَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ یَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَکَابِرِنَا الْقُذَّةَ بِالْقُذَّة »، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 320 ، ح 2
40- به نظر می رسد مقصود آن حضرت، امام جواد (علیه السلام) بوده است. اگر چه می تواند اشاره به امامت حضرت مهدي (عجلالله تعالی فرجه الشریف) نیز باشد.
41-«کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا احْتَجَّ عَلَیْکُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ؟، أَوْ قَالَ: سَیَلِی عَلَیْکُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، (حالات الأئمۀ) (علیهم السلام) فی السن، ح 4
42-وَ مَا یَضُرُّهُ مِنْ ذَلِکَ فَقَدْ قَامَ عِیسَی (علیه السلام) بِالْحُجَّۀِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِینَ»،همان، ج 1، (باب الاشارة والنّص علی ابی جعفرالثانی)
43- همان، ج 2، ص 322 ، ح 12
44- ر.ك: شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 297
45-ابن ابی زینب نعمانی، الغیبۀ، ص 322 ، ح 1
46- ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 123 و 124
نویسنده: خدامراد سلیمانیان
امامت حضرت مهدي (عج)


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته