montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net
montazar.net

آيا دجال يهودي است

صدوق در کمال الدين از نافع از عبد الله بن عمر روايت کرده که گفت: يک روز پيغمبر صلي الله عليه و آله نماز صبح را با اصحاب گزارد، آنگاه با آنها برخواستند تا به در خانه اي در مدينه رسيده درب خانه را کوبيدند، زني از خانه بيرون آمد و پرسيد: يا ابا القاسم چه مي خواهي؟ پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: اي مادر عبد الله اجازه مي دهي عبد الله را ببينم؟ عرض کرد: با عبد الله چکار داريد؟ به خدا قسم او عقل درستي ندارد و لباس خود را کثيف مي کند و مرا دعوت به امر عظيمي مي نمايد. فرمود: با اين وصف اجازه بده من او را ببينم زن گفت مانعي ندارد ولي اگر بي ادبي از او سر زد طوري نيست؟ فرمود: نه. گفت: داخل شويد.
وقتي پيغمبر داخل خانه شدند، عبد الله پارچه اي بخود پيچيده بود و در آن غرولند مي کرد. مادرش گفت: ساکت باش و درست بنشين اين محمد است که براي ديدن تو آمده. عبد الله ساکت شد و نشست و به پيغمبر گفت: اگر مادر ملعونم مرا به حال خود مي گذاشت به شما خبر مي دادم که شما قائل به خدایی من هستيد يا نه؟ پيغمبر (ص) پرسيد: چه مي بيني؟ عرض کرد: حق و باطلي مي بينم، و تختي را بر روي آب مي بينم. پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: شهادت بده که جز خداي يگانه خدایي نيست و اينکه من پيغمبر خدايم. عبد الله گفت: تو شهادت بده که جز خداي يگانه خدایي نيست و اينکه من پيغمبر خدايم. چه خداوند از اين لحاظ تو را سزاوارتر از من قرار نداده است. چون روز دوم شد، و پيغمبر (ص) نماز صبح را با اصحاب گزاردند، مجددا آمدند درب خانه عبدالله را کوبيدند، مادر عبد الله آمد به پيغمبر عرض کرد: داخل شويد.
چون پيغمبر داخل خانه شدند، ديدند عبدالله بالاي درخت نخلي با صداي بلند آواز مي خواند. مادرش گفت ساکت شو و پایين بيا اينک محمد نزد تو آمده است. چون فرود آمد به پيغمبر گفت: اگر مادر ملعونم مرا به حال خودم مي گذاشت به شما مي گفتم که شما قائل بخدایي من هستيد يا نه.
چون روز سوم فرا رسيد، پيغمبر (ص) نماز صبح را با اصحاب گزاردند، سپس برخاستند و به آنجا آمدند. ديدند او ميان گوسفندان است و به اهنگ شبان ها آواز مي خواند، مادرش گفت: ساکت شو و بنشين. اين محمد است که نزد تو آمده است. در آن روز چند آيه از سوره دخان بر پيغمبر نازل شده بود و پيغمبر در نماز آن روز قرائت فرموده بود. سپس به عبد الله فرمود: شهادت بده که جز خداي يگانه خدایي نيست و اينکه من پيغمبر خدا هستم. عبد الله هم گفت: تو شهادت بده که جز خداي يگانه خدایي نيست و من پيغمبر يگانه خدا هستم، خداوند از اين لحاظ تو را از من سزاوارتر قرار نداده است. پيغمبر (ص) فرمود چيزي را در سينه خود براي تو پنهان کرده ام آن چيست؟ گفت: دود است دود. پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: خوار باشي که از آنچه برايت مقرر شده هرگز تجاوز نمي کني و به آرزوي خود نائل نمي گردي و به چيزي بيش از آنچه خداوند تو را بر آن قدرت داده است، نمي رسي.
آنگاه به اصحاب خود فرمود: خداوند هيچ پيغمبري را مبعوث نگردانيد جز اينکه قوم خود را از خطر وجود دجال ترسانيدند. خداوند او را تا امروز به تأخير انداخت که او را به بينيد، مطلب بر شما مشتبه نگردد و اگر شما را به خدایي دعوت کرد، اعتنا نکنيد، زيرا خداي شما يک چشمي نيست. [1] او در حالي که سوار بر الاغي است که فاصله ميان دو گوشش يک ميل راه باشد خروج مي کند. بهشت و جهنم با اوست، و هم کوهي از نان و نهري پر از آب دارد. بيشتر پيروان او يهودي و زنان و عرب هاي بياباني هستند. او جز مکه و حومه آن به همه جاي روي زمين قدم مي گذارد. [2] .
پی نوشت:
[1] گفتيم که دو چشمي و جسم هم نيست. مقصود پيغمبر فقط معرفي دجال است که يک چشم دارد.
[2] موضوع آمدن دجال در آخر الزمان و اوصاف و علائم او و الاغش، بيش از آنچه در روايات شيعه است، از طرق اهل تسنن نقل شده است. قسمت عمده آن را احمد حنبل پيشواي فرقه حنبلي ها در کتاب مسند از عبد الله بن عمر نقل کرده است بايد در فرصت هاي مناسب اسناد اين روايات به دقت مورد تحقيق و بررسي قرار گيرد و صحت و سقم آن معلوم گردد، تا به توان آنچه را صحيح و معتبر است اخذ کرد و بقيه را حذف نمود.
آنچه مسلم است؛ موضوع دجال و مبارزه او با دولت حقه در پايان جهان؛ در اخبار و ادبيات ايراني و عرب و خارجي آمده است.
با اين فرق که بعضي رهبر جبهه مخالف او را حضرت عيسي و بعضي قائم آل محمد مي دانند و در هر صورت تطبيق دجال و اوصاف و علائم او و الاغش با بعضي از اختراعات کنوني و آينده يا رئيس دولتي که مادي صرف و داراي دستگاه تبليغاتي بسيار نيرومند باشد و غيره چيزي نيست که به توان بر آن اعتماد کرد.
قبلاً گفتيم که قاتل دجال خود امام زمان است، اگر در بعضي از روايات سني و شيعه و مسيحي و غيره رسيده که حضرت عيسي او را مي کشد، اشتباه در تطبيق است؛ به خصوص که مسيحيان منجي عالم را به جاي مهدي موعود، عيسي بن مريم مي دانند.
در روايتي که در منتخب الاثر صفحه 480 از اربعين خاتون آبادي به نقل از فضل بن شاذان از مفضل بن عمر از حضرت صادق (ع) آورده است، حضرت صادق از جدش پيغمبر (ص) نقل مي کند که از دجال سخن گفت و قريه اي که از آنجا بيرون مي آيد و بعضي از علائم او را بيان کرد و فرمود: وي ادعاي خدایي مي کند. در اولين روزي که خروج مي نمايد هزار نفر يهودي و زنازادگان و شرابخواران و نوازندگان و بازيگران و عرب هاي بياباني، و زنان به وي مي گروند!‌ تا آنکه فرمود: دجال زنا و لواط و ساير منکرات را مباح مي کند تا جایي که مردان و زنان و پسران به طور آشکار و عريان در اطراف خيابان ها يکديگر را در آغوش مي گيرند!!
ياران او در خوردن گوشت خوک و ميگساري و ارتکاب هر گونه فسق و فجوري افراط مي کنند، و جز مکه و مدينه و مراقد ائمه تمام نقاط زمين را مي پيمايد وقتي سرکشي او از حد گذشت و ظلم او و پيروانش همه جا را گرفت، کسي که عيسي بن مريم در پشت سر وي نماز مي گزارد؛ او را به قتل مي رساند.
آيا دجال يهودي است


در خواست عضویت جهت دریافت ایمیل
نام:
ایمیل:
montazar.net

نظر سنجی
مایلید در کدام حوزه مطالب بیستری در سایت گذاشته شود؟
معارف مهدویتغرب و مهدویت
وظایف ما در عصر غیبتهنر و فرهنگ مهدویت
montazar.net

سایت های وابسته