داستان چگونگی تألیف کمال الدین
ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی – مشهور به صدوق – از محدثین و مشاهیر دانشمندان و علمای شیعه در قرن چهارم هجری است. در شهر قم متولد گردید و در سایه ی تعلیم و تربیت پدر فقیه و دانشمندش بیشتر تحصیلات خود را به پایان رساند.
در شخصیت علمی و معنوی او همین بس که تمامی فقها و دانشمندان شیعه هر جا که نامی از او برده اند با بهترین تعابیر از او یاد کرده و در برابر علم و تقوی و شخصیت و صداقت و ایمان او سر تعظیم فرود آورده اند و به ملاحظه دقت و صداقت و امانتی که در حفظ و نقل احادیث از خود نشان می داده، صدوقش خوانده اند.
او برای نشر علوم و معارف ائمه علیه السلام به ری آمد و از آن جا سفرهایی به نیشابور، بغداد، کوفه، خراسان، ماوراء النهر، بخارا و .... نمود و در پایان، به ری مراجعت کرده و تا پایان عمر در آن جا اقامت گزید. در طول این سفرها مذهب شیعه را برای آنانی که عقاید شیعه را ناصحیح می پنداشتند، توضیح داده و روشن می نمود و از این طریق نقش فعالی در احیاء عظمت و شوکت شیعه داشت. در طی عمر با برکت خویش سیصد جلد کتاب تألیف نمود. کتاب «اکمال الدین و اتمام النعمه» او نیز به دستور حضرت ولی عصر «عج» نوشته شده که آن بزرگوار داستان آن را در مقدمه کتاب چنین نقل می نماید:
«در راه بازگشت از زیارت امام رضا علیه السلام در نیشابور اقامت نمودم. در آن جا متوجه شدم بسیاری از شیعیان در امر امام زمان «عج» و غیبت ایشان حیرانند و به اشتباه افتاده اند. تلاش فراوانی کردم که آنان را به حق راهنمایی کنم و به راه راست باز گردانم. در این راه به اخبار صحیحه که از پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم و خاندان معصومشان علیه السلام رسیده بود متمسک می شدم. در این میانه شبی که درباره خاندان، فرزندان، برادران و زندگی پر نعمتی که در موطنم شهر ری باز گذارده بودم، اندیشه می کردم؛ ناگهان خواب بر من غلبه کرد. در خواب دیدم که گویا در مکه ام و گرد خانه پر حرمت خداوند طواف می کنم و در دور هفتم نزد حجرالاسود آمده ام و آن را می سایم و می بوسم و می گویم: «این امانتی است که می پردازم و پیمانی است که ادا می کنم تا به وفاداری من گواهی دهی.» در این وقت مولای خود، حضرت مهدی «عج» را دیدم که بر در خانه کعبه ایستاده اند. من به امام زمان «عج» نزدیک شدم. آن حضرت ازچهره من راز درونم را دانستند. بر ایشان سلام نمودم. آن حضرت جواب دادند و فرمودند: «چرا درباره غیبت چیزهایی تألیف نمی کنی تا اندوه دلت را زایل کند؟» عرض کردم: «یابن رسول الله! درباره غیبت چیزهایی تألیف کرده ام.» فرمودند: «آنها بدین روشی که من دستور می دهم مطلوب نیستند. اکنون مستقلاً کتابی در غیبت تألیف کن و غیبت هایی را که پیامبران داشته اند در آن درج نما.» سپس آن حضرت تشریف بردند و من هراسان از خواب برخاستم و تا طلوع فجر و دمیدن سپیده به دعا و گریه و درد و دل و شکایت به درگاه خدا گذرانیدم و چون صبح شد، شروع به نوشتن این کتاب نمودم تا امر ولی خدا و حجت او را اطاعت کرده باشم؛ در حالی که از خدا کمک خواسته، بر او توکل نموده و از تقصیرات خود آمرزش می خواستم.»
شیخ صدوق در سال 381 هجری پس از طی دوران عمر با برکت و پر معنویت خویش در شهر ری به ملکوت و سرای باقی شتافت و در همانجا نیز به خاک سپرده شد. [1]
می بینیم هنگامی که یک نفر در راه خدمت به ساحت قدس حضرت مهدی «عج» تلاش می کند، این چنین مورد لطف و تأیید حضرت قرار می گیرد. این امر ما را تشویق می کند تا در حد توان خود در اعتلای نام و یاد حضرت در عصر غیبت و احیای معارف آن بزرگوار کوشا باشیم و اگر در امور زندگی با مشکلات و مصائبی مواجه شدیم تمام همت مان را به کار گیریم و سعی در خدمت و یاری آن حضرت نماییم و در سایه خدمت ایشان هم اندوه هایمان را زایل کنیم و هم به قرب خود به این بارگاه بیفزاییم. البته به مصداق این بیت که:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
نیت خود را در خدمت، خالص کرده، هدف اصلی را جلب رضایت آن بزرگوار بدانیم. او خود کریم من اولاد الکرام است و به خوبی می داند که چه باید بکند.