گفتار علماي اهل تسنن درباره دجال
حسين بن مسعود فراء [1] در کتاب شرح السنه به سند خود از ابوسعيد خدري روايت کرده که:
در اين داستان وقتي پيغمبر صلي الله عليه و آله پرسيد چه مي بيني و دجال گفت: تختي را بر روي آب مي بينم، حضرت فرمود: تو تخت شيطان را بر روي دريا مي بيني سپس پرسيد چه مي بيني؟ گفت دو خبر راست و يک خبر دروغ يا اينکه دو خبر دروغ و يک خبر راست مي بينم. پيغمبر فرمود: مطلب بر وي مشتبه شده او را رها کنيد.
ابن اثير در نهايه درباره اين روايت مي گويد: پيغمبر از ابن صياد پرسيد: چه چيزي را در سينه براي تو پنهان کرده ام گفت: دخ به ضم يا فتح دال، يعني دود. و مقصود حضرت که فرمود: چيزي را در سينه براي تو پنهان کرده ام، آيه يوم ياتي السماء بدخان مبين [2] يعني: روزي که آسمان با دود آشکار، مي آيد بود.
و هم ابن اثير مي گويد: گفته شده که عيسي بن مريم دجال را در حبل دخان يعني کوه دود به قتل مي رساند. بنابراين شايد سؤال پيغمبر اشاره به قتل وي بوده است. زيرا ابن صياد گمان مي کرد که خود همان دجال است. و اينکه پيغمبر به وي فرمود تو از آنچه برايت مقرر شده هرگز تجاوز نمي کني.
فراء در شرح السنه مي گويد:
خطابي گفته است: اين فقره به دو گونه تصور مي شود: يکي اينکه کار او به آنجا نمي رسد که به وسيله وحي از غيبت اطلاع پيدا کند، چنانکه پيغمبران مطلع مي شوند؛ و از راه الهام نيز خبر نمي يابد چنانکه ارواح اولياء خدا بدان ملهم مي گردد؛ و آنچه بر زبان او جاري گشت شيطان به وي القاء نمود، و ديگر اينکه آنچه را خداوند درباره تو و کارت تقدير فرموده است، نمي تواني تغيير بدهي.
ابو سليمان گفته است: به نظر من اين داستان مربوط به روزگاري است که پيغمبر با يهودان و هم پيمان هاي آنها پيمان صلح و عدم تعرض مي بست و ابن صياد هم از طائفه يهود و داخل در آن دسته بود خبر او به پيغمبر رسيده بود که وي از راه کهانت (پیشگویی) چه ادعایي دارد، لذا پيغمبر خواست او را امتحان کند، ولي وقتي با وي سخن گفت دانست که او بر باطل است و ساحر يا کاهن مي باشد، يا از کساني است که جن به صورت آدمي نزد وي مي آيد يا شيطان با وي آمد و شد دارد و پاره اي از آنچه مي گويد به وي القا مي نمايد. از اين رو وقتي به پيغمبر گفت آنچه در سينه براي من پنهان کرده اي دود است، او را از خود راند و فرمود: خوار و ذليل باشي که از آنچه برايت مقرر شده هرگز تجاوز نخواهي کرد. مقصود حضرت اين بود که اينها که وي مي گويد گفته شيطان است و از راه وحي نيست. بلکه او حالاتي دارد که آنچه مي گويد گاهي درست و زماني به خطا مي رود و معني آنچه که گفت خبر راست و دروغ براي من روي مي دهد و پيغمبر فرمود: مطلب بر تو مشتبه گشته است، نيز همين است.
جمله کلام؛ امر دجال اين است که وجود وي امتحاني است که خدا به وسيله او بندگان خود را آزمايش مي کند، تا آن کس که راه باطل پيش گرفته يا به راه حقيقت مي رود امتحان خود را بدهد، چنانکه قوم موسي به وسيله گوساله سامري امتحان شدند، جمعي گمراه گشتند و گروهي ايمان خود را نگاهداشتند پايان گفتار ابن اثير جزري.
*علماي اهل تسنن درباره اينکه آيا دجال همان ابن صياد است يا ديگري مي باشد، دو دسته هستند:
جمعي از آنها عقيده دارند که ابن صياد دجال نيست، زيرا روايت شده که ابن صياد از گفته خود توبه کرد و در مدينه مرد و روي مرده او را برداشتند تا مردم بينند که او مرده است.
و هم رواياتي از ابوسعيد خدري نقل کرده اند که مي رساند او دجال نيست ولي گروهي ديگر معتقدند که دجال همان ابن صياد معروف در روايت مفصل سابق است، و اين معني را از عبد الله بن عمر و جابر بن عبد الله انصاري روايت کرده اند [3] .
پی نوشت:
[1] مقصود ابو محمد حسين بن مسعود بن محمد شافعي متوفي بسال 510 يا 516 هجري معروف به فراء و مشهور به بغوي و ملقب به محيي السنه است، دانشمندي محدث و مفسري فاضل و فقيهي بزرگ بوده است.
بنابراين با فراء دانشمند نحوي معروف که در سال 207 در گذشته و ابوالقاسم عبد الله بن محمد بن عبد العزيز بغوي مولف کتاب معجم کبير که او نيز از علماي اهل تسنن و استاد بخاري و متوفي بسال 317 است؛ اشتباه نشود.
بغ که حسين بن مسعود و جمعي از دانشمندان را به واسطه انتساب به آنجا بغوي مي گويند از شهرهاي قديم خراسان واقع در بين مرو و هرات بوده است. کتاب تهذيب در فقه، الجمع بين الصحيحين، مصابيح، معالم التنزيل، و شرح السنه از تاليفات حسين بن مسعود فراء بغوي است، مولف در چند مورد اين کتاب از شرح السنه او مطالب نفيسي نقل کرده است.
[2] سوره دخان آيه 9.
[3] در کتب لغت، دجال، به معني کذاب ضبط شده و فعل آن را به معني آب طلا و آب نقره دادن نوشته اند و گفته اند که دجال، مسيح کاذب است که به اعتبار تمويه و فريب کاري، به اين نام خوانده شده است.
دجال را در زبان های فرانسه و انگليسي آنتي کريست Antichrist ناميده اند که به معني دشمن و ضد مسيح است. اين عنوان نخستين بار در رساله ي اول يوحنا باب چهارم شماره ي سوم آمده است.
اما يهودان هم به ظهور کسي که با خدا خصومت ورزد و داراي قدرت فوق العاده باشد؛ معتقد بوده اند. در کتاب دانيال باب يازدهم از صفات اين چنين شخصي که ظاهر خواهد گرديد گفتگو شده و در باب هفتم همين کتاب هم به صورت رمز و اشاره از دشمن خدا؛ سخن به ميان آمده است. او کسي است که سه پادشاه را از ميان مي برد و با خدا خصومت و دشمني مي ورزد و دوران تسلط او سه سال و نيم است.
بنابر تحقيقات مورخين، کتاب دانيال در زمان مکابه ها نوشته شده و لذا صفات و اشارات اين کتاب را که حاکي از وضع بد روزگار و ظهور حکومت اشرار است، نخستين بار بر آنتيوکوس چهارم منطبق کرده اند. وي به قتل عام يهود دست زد؛ و به قسمي که در مقاله ي مربوط به اصحاب اخدود، ياد شد، يهوديان را بشکنجه هاي گوناگون مبتلي مي ساخت و دسته دسته در آتش مي انداخت و مي سوزاند.
پس از گذشتن وقايع ناگوار آنتيوکوس، چون همه اشارات دانيال تحقق نپذيرفته بود، يهود مسطورات آن کتاب را بر پمپئي و سپس بر کاليکولا منطبق کردند و پس از آن به طور کلي امپراطوري روم را دشمن خدا شناختند به تدريج در ميان يهوديان و مسيحيان؛ اين عقيده بوجود آمد که دجال موعود دانيال؛ حاکي از حکومت ظالمانه ايست که در آخر جهان پديد خواهد شد و پس از دوراني موقت و پر آشوب، شکست خواهد خورد و جهان پايان خواهد يافت يا حکومت عادله دائم روي کار خواهد آمد.
در آثار اسلامي نيز راجع به دجال بحث شده است و اصل او را از اصفهان يا سجستان نشان داده اند وي داراي قدرت و تأثير عجيبي است. يک چشم او مسح شده و چشم ديگرش در پيشاني است که مانند ستاره ي صبح مي درخشد، وي از همه جا مي گذرد و فقط در مکه و مدينه قدم نمي گذارد.
اکثر مردم پيرو او مي شوند و دچار بدبختي مي گردند و تنها کساني سعادتمندند که بتوانند با مجاهده خود را از پيروي او باز دارند و به دنبال او نروند. مي گويند از هر موي خر دجال؛ نغمه اي به گوش مي رسد و آن نغمات موجب انجذاب (کشش) مردم سست و ناپرهيزکار است.
به هر حال؛ دجال که نموداري از جنگ نور و ظلمت است، در اقوام و ملل ديگر هم سابقه دارد.
بابليان از جنگ مردوخ با تئومات سخن مي گفتند و تئومات را ظلمت و اژدها معرفي مي کردند در اوستا هم از جنگ اهريمن و اهورمزدا گفتگوها است و آئين مانويان بر اساس منازعه ي دائم نور و ظلمت پي ريزي شده است. در کتب الحاقي تورات هم گاهي دجال موجود فوق العاده اي است که داراي صورت حيواني عجيب الخلقه مي باشد.
در نظر نگارنده، دجال کلمه ايست مرکب و الف و لام آن همان الف و لامي است که در نام هاي دانيال و حزقيال هم وجود دارد و به معني خداست. جزء اول آن هر چه باشد بمعني ضد و خصم و دشمن است و دور نيست که با دژ و دشمن و دشوار همريشه باشد.
ظهور دجال از اصفهان يا سجستان هم اصالت ايراني اين تصور را تأييد مي کند و گويا از دو قرن پيش از ميلاد؛ يهود با اين تصور آشنا شده باشند و به وسيله ايشان به مسيحيان و ملل ديگر رسيده باشد. برخي از علماء مسيحي منجمله صاحب قاموس کتاب مقدس؛ دجال را اسم عام مي دانند و به تصور ايشان مراد از دجال و دجالان کساني هستند که مسيح را تکذيب کنند.
ما مسلمانان مانند ملل ديگر حکومت عادله ي کامل را انتظار مي کشيم و ظهور چنين حکومت را پس از يک دوران بي نهايت ظلماني مي دانيم و دوره ي ظلمت را دوران دجال و دوره ي نور و سعادت را دوران قائم تعبير مي کنيم.