وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً
و دلهايشان را استوار گردانيديم آن گاه كه [به قصد مخالفت با شرك] برخاستند و گفتند: «پروردگار ما پروردگار آسمان ها و زمين است. جز او هرگز معبودى را نخواهيم خواند، كه در اين صورت قطعاً ناصواب گفته ايم.»
آنها سخن توحيد و نفي شرك را در كوچه و بازار اظهار نكرده اند، بلكه در حضور ملك زمان بلند شده و اين نداي توحيدي را سر داده اند [1] و سپس از آنها دوري گزيده و از چنگ آنها گريخته اند. طبق روايات وارده شش نفر از آنها از مشاوران برجسته دقيانوس بودند كه در مجلسي در مقابل او ايستادند و نداي توحيد سر دادند.[2]
امام صادق عليه السلام فرمود: اينان در زمان پادشاه جباري (دقيانوس) مي زيستند، وي مردم را به عبادت بت ها وادار مي كرد و متخلف را از دم تيغ مي گذارند و بر دروازه مأموراني گمارده بود كه كسي را اجازه خروج نمي دادند تا بر بت ها سجده كند و آنها از چنين حكومتي براي حفظ دين خود فرار كردند و به غار پناهنده شدند.[3] گفته اند اصحاب كهف در زمان رجعت جزو ياران مهدي عليه السلام خواهند شد. [4]
پی نوشت:
1- فخر رازي، ج ۲۱، ص ۹۹.
2- الميزان، ج ۱۳، ص ۲۷۰.
3- همان، ج ۱۳، ص ۲۹۹.
4-منتخب الاثر، ص ۴۸۵.