راهكارهاي فرهنگي جامعه و دولت زمينه ساز ظهور حضرت مهدي (عج)
معتقدان به ظهور منجي، زمينه ساز استقرار عدالت جهاني را تحول جهاني مي دانند. برخی بر اين باورند بايد با راه اندازي جنگ تمدن ها و كشتارهاي گسترده، آن تحول جهاني را به وجود آورد. [1] گروهي نيز ايجاد آن تحول جهاني را به خداوند واگذار كرده، نقش خود را تنها دعا كردن مي دانند. برخی دیگر زمينه ساز آن تحول جهاني را گسترش ظلم، فساد و تباهي مي پندارند. از اين رو نه تنها با ظلم مبارزه نميكنند، بلكه خود نيز به گسترش آن دامن مي زنند.
به باور ما، زمينه ساز قيام جهاني حضرت مهدي (عج) تحول فرهنگي جهاني است كه باید با تلاش انسان هاي معتقد به ظهور منجي رخ دهد و با تلاش فرهنگي سازمان يافته مي توان چنين تحولي را ايجاد كرد.
براي ارائه ی طرح راهكارهاي فرهنگي جامعه و دولت زمينه ساز، به طرح پيش فرض هايي بدين شرح نيازمنديم:
1. اسلام ديني جهاني و جاوداني
اگرچه در انديشه ی اسلامي، فرستادن پيامبران ضروري است، ولي اين ضرورت با آمدن پيامبر اسلام (ص) پايان يافته و اسلام به عنوان ديني جهاني و جاودانه از سوی خداوند اعلام شده است. در قرآن آيات بسیاري بر اين اصل دلالت مي كنند:
الف) آياتي كه رسول خدا (ص) را پيامبر جهاني مي دانند؛ برای مثال:
«قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»؛ [2]
بگو: اى مردم، من پيامبر خدا به سوى همه ی شما هستم، همان [خدايى] كه فرمانروايى آسمان ها و زمين از آنِ اوست. هيچ معبودى جز او نيست؛ كه زنده مى كند و مى ميراند. پس به خدا و فرستاده ی او ـ كه پيامبر درس نخوانده اى است كه به خدا و كلمات او ايمان دارد ـ بگرويد و او را پيروى كنيد، اميد كه هدايت شويد.
ب) آياتي كه محتواي آنها بيانگر جهانی بودن پيام دين اسلام است؛ برای مثال:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا»؛ [3]
اى مردم، در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است، و ما به سوى شما نورى تابناك فرو فرستاده ايم.
ج) آياتي كه اسلام را ديني فراگير بر جهان معرفي ميكنند؛ برای مثال:
«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»؛ [4]
او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.
در آيات يادشده، كلمه ی «ناس» به كار رفته است كه گوياترين واژه براي شمول همه ی انسان هاست و كلمه ی دين با واژه ی كل مورد تأكيد قرار گرفته است كه همه ی اديان، چه اديان الهي و چه اديان بشري را دربر میگیرد.
در روايات اسلامي نيز بر اين مسأله تأكيد شده كه پيامبر اسلام آخرين پيامبر و دين اسلام آخرين دين است. [5]
2. ايجاد امّت جهاني
قرآن همه انسان ها را با وجود عوامل اختلاف انگيز و تمايزها و تفاوت هاي گوناگون، مجموعه اي همگرا داراي يك منشأ معرفي مي كند:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»؛ [6]
اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بىترديد، خداوند داناى آگاه است.
و همه را در حال حركت به سمت يك مقصد در حركت ميداند:
«يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»؛ [7]
اى انسان، حقّاً كه تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى كرد.
بر اين اساس، او را به يك سازماندهي فراگير فرا مي خواند و اين حالت را كيفيت نخستين جامعه بشري مي داند:
«كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ»؛ [8]
مردم، امّتى يگانه بودند؛ پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيم دهنده برانگيخت، و با آنان، كتاب [خود] را به حق فرو فرستاد، تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند. و جز كسانى كه [كتاب] به آنان داده شد ـ پس از آن كه دلايل روشن براى آنان آمد ـ به خاطر ستم [و حسدى] كه ميانشان بود، [هيچ كس] در آن اختلاف نكرد. پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند، به توفيق خويش، به حقيقت آنچه كه در آن اختلاف داشتند، هدايت كرد. و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى كند.
و تشكيل امت واحده ی جهاني را شكل مطلوب و معقول آيندۀ بشري ميخواند:
«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»؛ [9]
اين است امت شما كه امتى يگانه است، و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد.
3. ضرورت مبارزه ی جهاني
برقراري صلح جهاني و حاكميت دين الهي در سراسر جهان، منافع صاحبان زر و زور و تزوير را به خطر مي اندازد. آنان نيز براي نابودي دين خدا همه ی تلاش خود را به كار خواهند گرفت. بر اين اساس، قرآن مبارزه ی ايمان و كفر را مبارز ی تاريخي و جهاني مي داند كه از آدم آغاز شده و تا پايان جهان ادامه مي يابد و اعلام مي دارد جريان ضد دين جريان ضعيفي است كه با تلاش مي توان آن را نابود كرد:
«الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا»؛ [10]
كسانى كه ايمان آورده اند، در راه خدا كارزار مى كنند. و كسانى كه كافر شده اند، در راه طاغوت مى جنگند. پس با ياران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان [در نهايت] ضعيف است.
و از همه ی مسلمانان مي خواهد در اين مبارزه همه ی توان و امكانات خود را به كار گيرند و خود را به انواع ابزارهاي لازم مجهز كنند:
«وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ»؛ [11]
و هر چه در توان داريد از نيرو و اسب هاى آماده بسيج كنيد، تا با اين [تداركات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] ديگرى را جز ايشان ـ كه شما نمى شناسيدشان و خدا آنان را مى شناسد ـ بترسانيد. و هر چيزى در راه خدا خرج كنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مى شود و بر شما ستم نخواهد رفت.
با توجه به اينكه هدف ما مبني بر ايجاد تحول جهاني براي زمينه سازي قيام جهاني با شرايط موجود تحقق پذير نيست، نخستين كار، تحول در درون ما و جامعه ی ماست تا در پي آن، جهان متحول شود، وگرنه نبايد انتظار هيچ تحولي را داشت. خداوند اين واقعيت را اين چنين بيان مي فرمايد:
«إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ»؛ [12]
در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمى دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند. و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد، هيچ برگشتى براى آن نيست، و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.
بر اساس آنچه گفته شد براي رسيدن به هدف بايد چند تحول را ايجاد كنيم:
تحول در شناخت امام زمان (عج)
نخستین وظيفه ی معتقدان به ظهور منجي شناخت منجي است تا در پيروي از او، شناساندنش به ديگران و نقش آفريني در تحول جهاني موفق گردند. افزون بر آن، انسان در انجام هر كار، نيازمند شناخت و آگاهي است، چنانكه امام علي (ع) در اينباره مي فرمايد:
يا كميل ما من حركه الا و انت محتاج فيها الي معرفه؛ [13] اي كميل هيچ كاري نيست، مگر اينكه در آن كار نيازمند شناخت و آگاهي هستي.
بر اين اساس، در روايات ما بر شناخت امام بسيار تأكيد شده است، تا آنجا كه اگر كسي امام زمان خودش را نشناسد و بميرد مرگ او مرگ جاهلي شمرده شده است؛ براي مثال، امام باقر (ع) مي فرمايد:
من مات و ليس له إمام فميتته ميته جاهليه و من مات و هو عارف لإمامه لم يضرّه تقدّم هذا الأمر أو تأخّر و من مات و هو عارف لإمامه كان كمن هو مع القائم في فسطاطه؛ [14]
هر كس بميرد و امامي نداشته باشد مرگش، مرگ جاهلي است و هركس امامش را بشناسد، برايش ضرري ندارد كه آن قيام جهاني در زمان او رخ دهد يا بعد از او. و هركس بميرد در حالي كه امام زمانش را مي شناخته است همانند كسي خواهد بود كه در خيمه ی امام عصر همراه اوست.
بايد توجه داشت شناخت امام دو مرحله دارد:
الف) شناخت شخصي: يعني اينكه نامش چيست، پدرش كيست، مادرش كيست، كجا به دنيا آمده است، چند سال عمر كرده است و... اين نوع شناخت نيز لازم است، ولي كافي نيست، بلكه بايد اين نوع شناخت مقدمه اي براي شناخت كامل باشد.
ب) شناخت حقوقي: مقصود از شناخت حقوقي، شناخت جايگاه امام در نظام معرفتي شخص، شناخت جايگاه امام در معارف دين، شناخت وظايف امام و شناخت وظايف شخص در برابر امام است. تا انسان جايگاه امام را به عنوان نماينده ی خداوند و وصي پيامبر اسلام (ص) نشناسد، نميتواند وظايف خود را در برابر او بشناسد و تا وظيفه اش را نشناسد نمي تواند به آن عمل كند. درباره ی اين نحوه ی شناخت از امام، در روايتي از امام صادق (ع) آمده است:
و ادني معرفه الامام انه عدل النبي، الا درجه النبوه و وراثه و انّ طاعته طاعه الله و طاعه رسول الله و التسليم له في كل امر و الرد اليه و الاخذ بقوله؛ [15]
حداقل شناخت امام اين است كه بداني او موازي و همكار پيامبر است و تنها مرتبه ی پيامبري را ندارد و اينكه بداني امام، وارث پيامبر است. اطاعت كردن از او، اطاعت كردن از خداوند و پيامبر خداست و اينكه بداني در هر مسأله اي بايد تسليم او باشي و در هر مسأله ی اختلافي بايد به او مراجعه كني و نظر او را برگزيني.
آنچه در اين روايت بيان شده است، شناخت لازم براي هدايت شدن به صراط مستقيم الهي است.
گرچه شناخت امام، مراتب بالاتري نیز دارد كه نيازمند قابليت هاي شخصي است و با تهذيب نفس و تكامل معنوي امكان پذير است. از اين رو در اين روايت، امام صادق (ع) حداقل شناخت امام را بيان مي كند.
بي گمان شناخت پيامبر، امام و ... بدون توفيق الهي ممكن نيست و نبايد انسان بپندارد با تكيه بر علم خود ميتواند راه به جايي پيدا كند. امام صادق (ع) در تبيين شرايط عصر غيبت و شبهاتي كه درباره ی امام زمان (عج) در جامعه رواج پيدا مي كند، مي فرمايد:
انّ للغلام غيبة قبل ان يقوم. قال: قلت: لم؟ قال: يخاف و اومأ بيده الي بطنه ثم قال: يا زرارة! و هو المنتظر و هو الذي يشك في ولادته، منهم من يقول: مات ابوه بلاخلف و منهم من يقول: حمل، و منهم من يقول: انه ولد قبل موت ابيه بسنتين و هو المنتظر، غير انّ الله عزوجل يحب ان يمتحن الشيعة، فعند ذلك يرتاب المبطلون يا زرارة! قال: قلت: جعلت فداك! ان ادركت ذلك الزمان ايّ شيءٍ اعمل؟ قال: يا زرارة! اذا ادركت هذا الزمان فادع بهذا الدعاء: «اللّهم عرّفني نفسك، فانك ان لم تعرّفني نفسك لم اعرف نبيّك. اللّهم عرّفني رسولك، فانك ان لم تعرّفني رسولك لم اعرف حجتك. اللّهم عرّفني حجتك فانك ان لم تعرّفني حجتك ضللت عن ديني»؛ [16]
بي ترديد براي آن جوان پيش از آنكه قيام كند غيبتي است. زراره عرض كرد: چرا؟ فرمود: مي ترسد و اشاره به شكم خود كرد (يعني مي ترسد كه شكمش را پاره كنند). سپس فرمود: اي زراره اوست كه چشم به راهش هستند و اوست كه در تولدش ترديد مي شود. عده اي مي گويند: پدرش فرزندي نداشته و عده اي گويند: در شكم مادر بود [كه پدرش وفات يافت و سپس هم به دنيا نيامد] و عده اي گويند دو سال پيش از وفات پدرش متولد شده است. و اوست كه در انتظارش باشند، ولي خداوند دوست دارد شيعه را آزمايش كند. اي زراره، در زمان غيبت است كه اهل باطل شك مي كنند. زراره مي گويد: عرض كردم: فدايت شوم! اگر من آن زمان را درك كردم وظيفه ام چيست؟ فرمود: اي زراره، اگر به آن زمان رسيدي، با اين دعا از خدا [توفيق شناخت] بخواه: «خدايا، خودت را به من بشناسان؛ زيرا اگر تو خودت را به من نشناساني من پيامبرت را نمي شناسم. خدايا، تو پيامبرت را به من بشناسان؛ زيرا اگر تو پيامبرت را به من نشناساني من حجت تو را نمي شناسم. خدايا، حجت خود را به من بشناسان؛ زيرا اگر تو حجتت را به من نشناساني از راه دينم گمراه ميشوم.»