غیبتِ کبرى از منظر روایات
در مدّت دویست و پنجاه و پنج سال، صدها روایت از پیامبر خاتم (ص) و اهل بیت معصوم علیهم السلام او به سمع شیعیان و عموم مسلمان درباره ى مهدی (عج) رسیده و در متون کتاب های حدیث، از شیعه و غیر شیعه، ثبت شده است.
طبق استقراء، چهار صد روایت از پیامبر، از طرق اهل سنّت، و شش هزار روایت، از طریق شیعه و غیر شیعه، درباره ى حضرت مهدی (عج) به ما رسیده است. [1]
در حدود هفتاد روایت از پیامبر(ص) و اهل بیت علیهم السلام به فلسفه و غیبت امام مهدی (عج) و طولانی بودن غیبت او، به طور صریح یا به اشاره، همراه با تعلیل و تحلیل، پرداخته است.
اینک، به برخی از روایات در زمینه ى اسباب و فلسفه ى غیبت، اشاره می کنیم:
1- زراره، از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که امام فرمودند: به درستی که برای حضرت قائم (عج) غیبتی قبل از ظهور او خواهد بود.
زراره عرض می کند: چرا؟
امام می فرماید: می ترسد. [2]
2- امام صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ای که سنّت های الهی را در تحوّلات اجتماعی امّت ها یادآوری کرده، به برخی اسباب غیبت و سرگردانی آینده ى مردم اشاره کرده، نقل می فرماید:
به درستی که بر سلطنت کسی که به گمراهی دعوت کننده است، جمع شده اید و باطل را زنده کرده اید و حق را پشت سر نهاده اید و از نزدیک ترین فرد به رسول خدا، از بدریّون، بریده، و به دورترین فردی که از جنگ افروزان بر ضد رسول خدا بوده، وصلت کرده اید و از او پیروی می کنید. [3]
و در همین خطبه نیز چنین فرموده اند:
آن چه را که به شما عظمت می دهد، رها کردید، و چراغ های (هدایت) خود را خاموش کردید، و هدایت (و افسار) خود را به دست کسانی سپردید که هیچ گونه شنوایی و بصیرت و دانایی برای خود و شما ندارد و مالک امر خویشتن نبوده. هر آینه، اگر کارهای خود را به هم واگذار نمی کردید و ضعف نشان نمی دادید و از یاری حق، صرف نظر نمی کردید و در تضعیف و توهین باطل سُستی نمی کردید، کسانی که مانند شما نبودند، بر شما مسلّط نمی شدند و چیره نمی گشتند، و اطاعت و فرمان برداری از فرمانروایان به حق را زیر پا قرار نمی دادند... همان طور که بنی اسراییل در عهد موسی، گم گشته شدند، شما نیز همانند آنان گم شده اید و سرگردان گشته اید... [4]
رها کردن چراغ های هدایت الهی و پیروی از مدّعیان دروغین هدایت، که ستمگران و دژخیمان باشند، هر دو، دو روی یک سکه هستند که نتیجه ای جز سرگردانی و از دست دادن مشعل های فروزان هدایت الهی که بسیار پرفروغ اند و راه را از چاه نشان می دهند و بشریّت را از ظلمت ها به سوی نور هدایت می کنند، نخواهد داشت.
3- مفضّل فرزند عمر، از امام صادق علیه السلام چنین روایت کرده است:
بدانید که زمین، از حجتّی برای خدا، خالی نمی ماند، ولی خداوند او را از چشمان خلق خود دور نگه می دارد، آن هم به خاطر ستم آنان و اسراف شان بر خودشان... [5]
4- از امام سجاد علیه السلام نیز درباره ى غیبت طولانی امام مهدی (عج) چنین روایت شده است:
پس دوران آن غیبت، طولانی می شود تا این که بیش تر کسانی که به این امر معتقد بودند (و ادّعای ولایت ما را داشتند) بر می گردند و بر این امر، کسی پایدار نمی ماند، مگر کسی که یقین او محکم و معرفت او صحیح باشد و در درون خود هیچ گونه مشکلی نسبت به قضاوت های ما و دستورهای ما اهل بیت نداشته باشد و به طور کامل تسلیم ما باشد. [6]
5- از امیرمؤمنان علی علیه السلام به نقل از امام صادق علیه السلام چنین آمده است:
به درستی که از آنان، پنهان خواهد شد و غیبت خواهد کرد تا گمراهان آشکار گردند تا جایی که بی خردان بگویند: خدا را در آل محمد حاجتی نیست!» [7]
6- در روایتی، حسن فرزند محبوب، فرزند ابراهیم کرخی، از امام صادق علیه السلام می پرسد که:
حضرت علی علیه السلام با همه ى توانمندی هایی که داشت، چگونه دیگران بر او چیره شدند و چنین اجازه ای به آنان داد، در حالی که می توانست در برابر آنان بایستد؟
امام صادق علیه السلام پاسخ می دهد که آیه ای در کتاب خدا مانع او شد. سپس امام، پس از تلاوت آیه ى «لو تزیّلوا لعذّبنا الذین کفروا منهم» فرمودند:
به درستی که برای خدای عزّوجل، ودیعت هایی مؤمن در نسل های آینده ى کافران وجود دارد، و علی علیه السلام آن پدران کافر را به خاطر آن ودیعت های با ایمان، به قتل نرساند. و همچنین است قائم ما اهل البیت، ظاهر نمی شود مگر آن که ودایع الهی، آشکار شوند و به دنیا بیایند. [8]
7- عبدالعظیم حسنی از امام جواد علیه السلام و او از امیرالمؤمنین علیه السلام چنین نقل کرده است:
به درستی که قائم از ما -هر گاه قیام کند- بیعت هیچ کس را برگردن نداشته باشد و مدیون هیچ کس نباشد. به همین دلیل، تولّد او پنهان می شود و شخص او غایب می گردد. [9]
8- امام صادق علیه السلام درباره ى جریان سنّت های انبیای گذشته در مورد حضرت مهدی علیه السلام چنین فرموده است:
به درستی که خدای عزّوجلّ، از ظهور می پرهیزد مگر این که، جاری کند سنّت انبیا را در غیبت هایشان، در مورد حضرت مهدی (عج)؛ ای سدیر! حتماً باید تمام مدّت غیبت های انبیا را سپری کند. [10]
9- از امام محمد باقرعلیه السلام چنین روایت شده است:
به درستی که خداوند، هر گاه مجاورت قومی و جمعی را برای ما دوست نداشته باشد، ما را از آنان می گیرد، و آنان را از وجود ما محروم می کند. [11]
10- ابوخالد کابلی از امام باقر علیه السلام نامگذاری حضرت قائم را می خواهد تا او را با نام بشناسد. امام می فرماید:
ای پدر خالد! از چیزی پرسیدی که فرزندان فاطمه، هر آینه آن را بدانند، بر قطعه قطعه کردن آن، حرص خواهند ورزید. [12]
11- محمّد، فرزند نعمان، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که:
نزدیک ترین حالتی که (بندگان) به خدای عزّوجلّ می توانند داشته باشند، زمانی است که حجّت خدا را از دست داده باشند و برای آنان ظاهر نباشد و آنان از او محروم باشند در حالی که می دانند که او وجود دارد و حجّت خدا بر آنان تمام باشد. در چنین زمانی، باید منتظر فرج و فراخی در هر صبح و شام باشند. [13]
12- از امام باقرعلیه السلام چنین آمده است:
تا زمانی که با انگشتان خود اشاره نموده و با ابروهای خود علامت دادید، واسرار ما را فاش کردید، خداوند، ستاره ى (هدایت) شما را از شما دریغ کرده و او را غایب می گرداند. [14]
13- امام صادق علیه السلام در روایت عبدالله فرزند فضل هاشمی، چنین فرموده اند:
به درستی که برای صاحب این امر، غیبتی حتمی است که هر انسان ناخالص واهل باطل، در آن شک خواهد کرد.
گفتم: چرا؟ فدایت گردم!
فرمود: به سبب امری که اجازه ى کشف آن برای شما، به ما داده نشده است.
پرسیدم: پس حکمت غیبت چیست؟
فرمود: همان حکمتی که غیبت های سایر انبیا دارا بود. به درستی که حکمت آن، کشف نخواهد شد، مگر پس از ظهور او، همان طور که حکمت کار خضر علیه السلام برای موسی روشن نشد، مگر زمانی که از هم جدا شدند.
ای فرزند فضل! به درستی که این امر، از آنِ خدا است و سِرّی از اسرار خدا و غیبی از غیب های او است. [15]
پی نوشت:
1- ر.ک: بحث حول المهدی، شهید سیّد محمّد باقر صدر، ص 104؛ المهدی الموعود المنتظر، شیخ نجم الدین الطبسی.
2- علل الشرایع، ج 1، ص 246.
3- بحار الانوار، ج 51، ص 122 - 123.
4- بحار الانوار؛ ج 51، ص 111.
5- بحار الأنوار، ج 51، ص 112 - 113.
6- بحار الأنوار، ج 51، ص 134.
7- بحار الأنوار، ج 51، ص 112.
8- علل الشرایع، ص 147.
9- بحار الأنوار، ج 51، ص 109 - 110.
10- بحار الأنوار، ج 51، ص 142 - 143.
11- بحار الأنوار، ج 52، ص 90.
12- بحار الأنوار، ج 52، ص 98.
13- بحار الأنوار، ج 52، ص 95.
14- بحار الأنوار، ج 51، ص 138.
15- کمال الدین، ص 481.