1. حضرت علی (علیه السلام ) فرمودند: همانا در پشت سر شما فتنه های تاریک، کور و بی نور خواهد آمد که از آن فتنه ها به جز شخص نومه نجات پیدا نمی کند. گفته شد یا امیر المؤمنین نومه چیست؟ فرمودند: شخص است که مردم را می شناسد، اما مردم او را نمی شناسند. و بدانید که زمین از حجت خدا خالی نمی ماند، ولی خداوند خلق خویش را به خاطر ستم و تجاوز و اسراف بر خودشان از دیدار او کور خواهد ساخت، و اگر زمین یک ساعت از حجت خداوند خالی بماند اهل خود را فرو خواهد برد، ولی حجت خداوند مردم را می شناسد و آن ها او را نمی شناسند همچنان که یوسف مردم را می شناخت در حالی که آن ها او را نمی شناختند. [1]
2. حضرت در حدیثی دیگر، در توصیف آخرالزمان فرمودند: و آن زمانی است که در آن به جز هر مؤمن بی نام و نشان نجات نمی یابد؛ که اگر در مجالس حضور یابد، شناخته نمی شود و هر گاه غایب باشد، در جستجویش بر نمی آیند؛ آنان چراغ های هدایت و روشنفکران راه شب می باشند و دهانشان را برای عیب گویی از مردم و یاوه سرایی نمی گشایند، خداوند برای آنان درهای رحمت خویش را باز می کند و سختی عذابش را از آنها برطرف می نمایند. [2]
3. مولایمان امام صادق (علیه السلام) فرمودند: شیعه ما کسی است که صدایش از بناگوش تجاوز نکند و ناراحتی های درونی اش از بدنش آشکار نگردد، و با دشمن ما دوستی ننماید، و دوستدار ما را دشمن ندارد. عرضه داشتم: پس با این شیعیان مختلفی که دعوی تشیع دارند چه کنم؟ فرمود: تمییز داده خواهند شد، و بررسی خواهند شد، و تبدیل خواهند یافت، سالیانی بر آن ها خواهد آمد که از میانشان ببرد و شمشیری آن ها را می کشد و اختلافی پراکنده شان می کند، شیعه ما تنها کسی است که همچون سگ زوزه نکشد و بسان کلاغ طمع نورزد، و اگر از گرسنگی بمیرد از مردم گدایی نکند.
عرض کردم: فدایت شوم؛ چنین کسانی را با این اوصاف کجا بجویم؟ فرمود: در اطراف زمین آن ها را بجوی، آنان کسانی هستند که زندگی شان به سختی می گذرد، و خانه بدوشند که چنانچه در جایی حضور یابند شناخته نشوند، و هرگاه غایب باشند کسی جستجویشان نکند و اگر بیمار شوند عیادت نشوند، و چنانچه خواستگاری کنند همسرشان ندهند، و هرگاه بمیرند (مردم) بر جنازه آن ها حاضر نگردند، آنانند که با اموالشان مواسات کنند و در قبرهایشان یکدیگر را دیدار نمایند، و نظرهایشان با هم اختلاف ندارد هر چند که شهرهایشان مختلف است [3]
پی نوشت:
1-غیبت نعمانی، باب 10، ص 198.
2-مکیان المکارم، ج 2، ص 434؛ نهج البلاغه، فیض الاسلام، خ 102، ص 291.
3-همان، ج 2، ص 435؛ غیبت نعمانی، باب 12، ح 4، ص 290.