امامت و غيبت از ديدگاه علم كلام ، علم الهدي سيد شريف مرتضي اگر گفته شود:
با فرض غيبت امام چه راهى براى رسيدن به حق وجود دارد؟
اگر بگوييد: راهى بسوى حق وجود ندارد در اين صورت مردم را در سرگردانى و گمراهى و شك و ترديد در بقيه امورشان قرار داده ايد.
و اگر بگوييد: به وسيله دلايل حق و نشانه هاى آن، به حق مى توان رسيد (در جوابتان گفته مى شود: خود اين تصريحى است به اينكه با وجود اين دلايل و نشانه ها، ديگر نيازى به امام نيست) و بايد به حق رجوع كرد.
در جواب از اين اشكال و تفاصيل آن گوييم:
حق بر دو قسم است : عقلى و سمعى.
حق عقلى به وسيله دلايل و برهانهايش بدست مى آيد و با نظر كردن و دقت و تأمّل در آن، درك مى شود. اما حق سمعى (اقوالى از پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم و تصريحاتى از ناحيه ايشان و امامان از نسل ايشان به عنوان دلايل و نشانه هايى براى شناخت آن قرار داده شده) و همه موارد آن را بيان كرده و توضيح داده اند و هيچ موردى را بدون دليل وا نگذاشته اند.
با اين همه، اگرچه مسأله حق و اقسام آن همانطور است كه ما گفتيم، لكن نياز به امام امرى ثابت و لازم است; بخاطر اينكه دليل نياز مستمر و هميشگى انسانها به او ـ در هر زمان و به هر شكلى كه باشد ـ عبارت از اينست كه: امام لطفى در حق ماست كه در انجام واجبات و دورى گزيدن از بديها تأثير دارد و اين امر، بگونه اى است كه هيچ چيز ديگرى ما را مستغنى از آن نمى سازد و هيچ چيزى در اين جايگاه، جايگزين او نتواند بود.
و اما نياز به او در امور مرتبط با حق سمعى و اقوال شرعى، باز هم ظاهر و آشكار است. زيرا نقل روايت، اگرچه از طرف حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و پدران بزرگوار حضرت مهدى ارواحنا له الفداء در باره تمام امورِ مورد نياز دين، وارد شده است; با اين همه ممكن است نقل كنندگان روايت به دليلى يا از روى تعمّد يا از روى اشتباه، دست از نقل بكشند و بدينوسيله نقل منقطع بشود، يا در بين كسانى كه نقل آنها حجيّت ندارد باقى بماند. در اينصوت نياز به امام خواهد بود تا آن را كشف كند و توضيح بدهد و مورد تقصير را بيان فرمايد.
پس ظاهر شد كه: نياز به امام در هر حالى ثابت است اگرچه رسيدن به حق از طريق دلائل و ادله آن نيز ممكن باشد.