تو را طرد کرده ایم
اما ما هنوز تو را به عنوان یک پدر معمولی و به عنوان یک عضو خانواده خود نیز نپذیرفته ایم.
از این که تو برای ما پدری می کنی و این همه بلا و مشکلات را از ما برطرف می کنی، غرور و افتخاری نداریم و بلکه ناشکر و طلب کار هم هستیم.
در شادی هایمان تو را مثل یک مزاحم بیرون می کنیم، در مجلس شادی ما جایی برای تو وجود ندارد، چرا که آن قدر آلوده است که بوی تعفن آن، فرشته ها و سایر مؤمنین را نیز آزار می دهد، تا چه رسد به تو که عین نور و قداستی و این یعنی این که ما، تمایلی به حضور تو در جشن ها و شادی هایمان نداریم.
اعضای یک خانواده معمولی در کنار هر لذت و شادی حلال و مباحی جای هم را خالی می کنند و به یاد هم هستند، ولی ما، در چنین لحظاتی یادی از تو نمی کنیم. هر چند می دانیم که همان شادی و لذت حلال نیز به برکت و جود مقدس تو به ما رسیده است.
تو در غم های ما نیز سهمی نداری. ما غم خیلی چیزها را می خوریم، مسکن، ازدواج، کار، تجارت و ... ما حتی غم اعضای خانواده، فامیل و دوستان را نیز می خوریم و برای برطرف کردن همه این غم ها تلاش می کنیم، ولی در بین غم های ما از غم تنهایی و مظلومیت تو، از مشکلات و اضطرار تو، از گریه ها و ناله های تو سهمی وجود ندارد. ما از غم زدگی تو غمی نداریم، بلکه فقط تظاهر به غمگینی می کنیم تا بی عاطفگی و بی معرفتی خود را نسبت به تو توجیه و وجدان خود را آرام کرده باشیم، چرا که اگر غم تو در بین غم های ما سهمی داشت، تلاشی برای رفع آن می کردیم، وقت می گذاشتیم و با هم تشریک مساعی می کردیم و عملی جدی و مؤثر انجام می دادیم.
از جدت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این به ما رسیده که فرمود:
«مَن سمع رجلا ینادی یا للمسلمین! فلم یحبه فلیس بمسلم * هر کسی فریاد کمک خواهی مردی را بشنوند ولی جواب او را ندهد و به کمکش نرود، مسلمان نیست.» [1]
ولی فریاد کمک خواهی تو، و گله ای که از شیعیان کرده ای بیش از هزار سال است که بلند است و به گوش ما رسیده و ما تو را که حجت خدا بر ما و پدر ما هستی اجابت نکرده ایم. تو هر روز مانند جد غریبت حسین علیه السلام ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر می دهی و ما خود را به نشنیدن زده ایم و بی خیال و بدون دغدغه یا به دنبال چرب و شیرین دنیا افتاده ایم و یا در پیچ و خم مسایل زندگی خود را گم و یا پنهان و مشغول کرده ایم انگار که ما را صدا نمی کنی و از ما کمک و همدلی نمی خواهی.
همچنین فرمود:
«من اصبح لا یهم بامور المسلمین فلیس بمسلم * هر کس صبح کند در حالی که به امور مسلمین اهتمام و توجهی نداشته باشد مسلمان نیست.» [2]
مهمترین مصیبتی که مسلمین و جامعه جهانی به آن دچار هستند این است که از تو و رهبری و هدایت هایت محرومند، همه گرفتاری های بشریت با آمدن تو حل خواهد شد و بدون تو روز به روز بر مشکلات و سختی های آن ها افزوده خواهد شد. پس مسلمان حقیقی که می خواهد مشمول این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نباشد، باید به اصلاح امور مسلمین، توجه داشته باشد و هیچ مصلحی جز تو و هیچ اصلاحی برای امور مسلمین جز ظهور تو وجود ندارد، پس هر کس اهتمام و توجهی به مصلح اصلی و اصلاحات حقیقی نداشته باشد و اقدامی برای برداشتن موانع ظهور تو نکند در واقع اهتمام جدیّ به امور مسلمین نداشته است. آیا ما، در حالی که تو و اهدافت را فراموش کرده ایم و کار جدیّ و عملی مؤثر برای رسیدن به ظهورت نمی کنیم و هیچ برنامه و نقشه ای برای برداشتن موانع ظهورت نداریم و تو هیچ جایگاهی در برنامه ریزی های زندگی فردی و اجتماعی ما نداری، میتوانیم خود را مسلمان بدانیم؟