شخصي از حضرت صادق (ع) پرسيد آيا مي توان به حضرت قائم (عج) با عنوان اميرالمؤمنين سلام داد؟
حضرت فرمودند: «لَا ذَلِكَ اسْمٌ سَمَّاهُ اللَّهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَايُسَمَّى بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ قَالَ فَكَيْفَ نُسَلِّمُ عَلَيْهِ قَالَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ قَالَ ثُمَّ قَرَأَ جَعْفَرٌ بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين» نه، اين اسمي است که خداوند به «اميرالمؤمنين» [علی(ع)] داده است و هيچ کس به آن اسم ناميده نشده - چه در قبل و چه در بعد- مگر آن که کافر است. پرسيد به هنگام سلام به او چه بگویيم؟ حضرت فرمودند: بگوييد «اَلسَّلامُ عَلَيکَ يا بَقِيةَ اللّه» سپس حضرت اين آيه را خواندند «بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» آنچه از خدا باقي است براي شما بهتر است. قرآن در آيهي 86 سوره ي هود؛ از قول حضرت شعيب آورده که حضرت به مردم مي فرمودند: يك بقيت اللّهي هست كه همه ي شما بايد آن را داشته باشيد و آن براي شما بهتر است از اينكه به منافع غير شرعي دل ببنديد. به يک معني حضرت شعيب به مردم فرمودند: بايد حالِ شما حالِ بقيت اللّهي شود. آن حال داراي يك حقيقت متعالي است که همان مقام صاحب الأمر يا انسان كامل است كه جانِ جانِ همه ي انسان ها است.
حضرت شعيب به مردم فرمودند: چرا گران مي فروشيد؟ چرا ظلم مي كنيد؟ «وَلا تَعْثَو فِي الْاَرضِ» در روي زمين سر كشي نكنيد، «بَقِيَّةُ الله خَيْرٌ لَكُم» آنچه از خدا باقي است براي شما بهتر است، کافي است در امور خود نظر به خدا داشته باشيد تا بقيت الله نصيب شما شود که آن بهتر است از سودي که در ازاء گران فروشي مي بريد. جمله ي «بَقِيَّةُ الله خَيْرٌ لَكُم» خبر از آن مي دهد که در کليه ي امور مي توان متوجه حقيقتي شد که آن بقيت الله است و ارتباط با آن بهترين نتيجه را براي انسان در بر خواهد داشت. «بقيت الله» را بايد به معني چيزي گرفت که خداوند در هر امر الهي براي انسان نگه مي دارد و از اين جهت بر حضرت صاحب الأمر اطلاق مي شود که خداوند او را نگه داشته تا امر هدايت بشريت را به انتهايِ بلوغ خود برساند.
حضرت صادق (ع) در رابطه با قيام حضرت قائم (عج) مي فرمايند: «فَإِذَا خَرَجَ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْكَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا فَأَوَّلُ مَا يَنْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآيَةُ «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» ثُمَّ يَقُولُ أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيْكُمْ فَلَا يُسَلِّمُ عَلَيْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَإِذَا اجْتَمَعَ لَهُ الْعَقْدُ عَشَرَةَ آلَافِ رَجُلٍ فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ مِنْ صَنَمٍ وَ لَا وَثَنٍ إِلَّا وَقَعَتْ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ ذَلِكَ بَعْدَ غَيْبَةٍ طَوِيلَةٍ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يُطِيعُهُ بِالْغَيْبِ وَ يُؤْمِنُ بِه» حضرت مهدي (عج) در هنگام قيام پشت خود را به كعبه مي گذارد و 313 نفر ياران مخصوصش پيرامون او اجتماع مي كنند پس در اولين سخن اين آيه را مي خواند که: «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ». سپس می گوید: من بقيت الله و خليفه و حجت او در ميان شما هستم، در اين هنگام مسلمين بر وى به عنوان «بقيت الله» سلام خواهند كرد، چون ده هزار نفر گرد وى اجتماع كنند (پرچم خود را بلند مي كند و دعوت خود را علنى مي نمايد)، پس در روى زمين هيچ بتي نمي ماند مگر اينکه در آن آتش مي افتد و مي سوزد، و اين خروج بعد از غيبتي طولانى خواهد بود تا خداوند بندگان خود را در ايمان به غيبت آزمايش كند. با دقت در اين روايات و روايت ديگري که مصداق بقيت الله را حضرت مهدي ميداند روشن مي شود که ظاهر معني سخن حضرت شعيب اين است كه ماوراء طلب دنيا و سودجويي دنيايي، بقيت الله و آن چيزي که خداوند براي شما باقي گذارده بهتر است، ولي باطن اين آيه معارف عميقي را در بر دارد حاکي از آن که بقيت اللّهي در عالم هست كه خداوند او را براي شما نگه داشته و او براي شما بهتر است از اين که به چيز ديگري فکر کنيد، توجه خود را به بقاي الهي بيندازيد كه فوق دنيا و دنياطلبي است. براي اهل دنيا اگر هم چيزي بماند در حدّ دنيا است، ولي يك حال و بقايي هست که فوق حالِ دنياداري است. آن حال، حالِ باقي بودن با حق است. مي فرمايد: حال باقي بودن با حق که خداوند براي شما نگه داشته براي شما بهتر است از باقي بودن با نان و آب و شهوت.
با دقت در آيه ي مورد بحث که حضرت شعيب بيان فرموده اند معلوم مي شود هر كدام از ما يك حال و مقام بقيت اللّهي داريم که فساد و حبّ دنيا و تجاوز به مردم، آن عالَم را از ما گرفته و بايد به سراغش برويم و آن محقق نمي شود مگر آنکه از چيزهايي كه از آن «حال» و «مقام» محروممان كرده فاصله بگيريم. . . . براي اينكه آن حال را در خود پيدا كنيم، بايد ابتدا خود را و حقيقت انساني خود را بيابيم، در آن حال متوجه مي شويم مقام بقيت اللّهي كه در ما هست يك جنبه ي مطلق دارد كه مقام حضرت صاحب الأمر است و همه ي احوالات بقيت اللّهي ما به او برميگردد و اوست که در واقع به طور کامل در مقام بقاءِ به حق است.
بقيت الله يعني مقام باقي به حق، در مقابل باقي بودن به حرص و شهوت و وَهميات زندگيِ دنيايي. وقتي حضرت صاحب الأمر مي فرمايند: «اَنَا بَقِيةُ اللّه» من بقيت الله هستم خبر از آن مي دهند که بقيت الله حقيقتي است كه همه ي احوالاتي که مؤمنين تحت عنوان بقيت الله دارند به آن حقيقت برميگردد و حضرت مهدي (عج) صاحب اصلي آن مقام اند. همانطور که هر «ما بالعرضي» به «ما بالذات» برميگردد، احوالات بقيت اللّهي مؤمنين به حضرت بقيت الله برميگردد. مثل اينکه هر تري به آب برميگردد که عين تري است و همه ي رطوبت ها از آب است. حالت بقيت اللّهي كه ميتواند نصيب هرکس بشود، يك حقيقت دارد كه آن عين بقيت الله است. حضرت شعيب فرمودند هر كدامتان ميتوانيد حالت بقيت اللّهي را داشته باشيد و آن براي شما بهتر است. پس هرکس به اندازه اي که از دستورات حضرت شعيب تبعيت کند از نور بقيت الله بهره مند مي شود و اين مي رساند که بايد حقيقت بقيت الله در عالم باشد تا هرکس به اندازه ي استعدادش از آن استفاده نمايد.
وقتي متوجه شديم حالات بقيّت اللّهي كه بعضاً عارض بعضي انسانها ميشود داراي يک مقام اعظم به نام حضرت بقيت الله الاعظم است موضوع عالم بقيت الله به ميان مي آيد و اينکه صاحب آن، حضرت بقيت الله الاعظم مي باشند. اگر كسي عالَم بقيت اللّهي خودش را نشناسد و به بزرگي آن پي نبرد هيچ وقت سراغ بقيت الله الاعظم را نخواهد گرفت تا هرچه بهتر وارد عالَم حضرت شود و در ذيل انوار وجودي قطب عالم امکان قرار گيرد و عملاً در ظلمات آخر الزمان باقي خواهد ماند.
مقصد و غايت توحيديِ هر انساني، حضرت بقيت الله الأعظم مي باشند، انسان کاملي که تمام شريان وجودش حتي بند كفشش آهنگ توحيد دارد و در همين راستا در زيارت آل يس به قيام و قعود حضرت سلام مي کنيد، چون تمام وجود حضرت باقي به بقاي الهي است. توجه به آنچه خداوند در جان هرکس نگه داشته نظرها را متوجه شخصي مي کند كه چنين عالَمي دارد و در چنين عالمي که «عالم بقيت الله» است ظهور ميكند، عالَمي كه در آن عالم، انسان ها و زمين و زمان در شرايطي قرار دارند که باقي به بقاي الهي اند و تنها انسان هاي منتظر مهدي آن عالَم را مي شناسند و تمنّاي آن را دارند.
با توجه به عالَم بقيت اللّهي است که در روايت ها داريم؛ وقتي بقيت الله الأعظم ظهور کردند در و ديوار نجواي بقاي بر الله دارند، حضرت صادق (ع) در اين رابطه مي فرمايند: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ لَا يَبْقَى أَرْضٌ إِلَّا نُودِيَ فِيهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» چون قائم قيام کند هيچ زميني نمي ماند مگر آنکه از آن نداي شهادت بر يگانگي خدا و شهادت بر نبوت حضرت محمد (ص) به گوش مي رسد. آنچنان عالم به کمال و بقاي الهي منور مي شود و از تضادهاي عالم ماده پاک مي گردد که اميرالمؤمنين (ع) در وصف آن عالم مي فرمايند: «وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا وَ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ وَ اصْطَلَحَتِ السِّبَاعُ وَ الْبَهَائِمُ حَتَّى تَمْشِي الْمَرْأَةُ بَيْنَ الْعِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَاتَضَعُ قَدَمَيْهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأْسِهَا زِينَتُهَا لَايُهَيِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَاتَخَافُه» اگر قائم ما قيام كند آسمان باران خود را مى باراند و زمين رویيدنى های خود را مى روياند و كينه از دل مردم مى رود، درندگان و چهارپايان با هم آشتى مى كنند به طورىكه زن فاصله عراق تا شام را مى پيمايد و قدم خود را جز بر گياه نمى گذارد و بر سر خود زينت دارد، هيچ درنده اى او را ناراحت نمى كند و چيزى موجب ترس او نمى شود.
در زمان پيامبر (ص) و ائمه (ع) زمانه منور به بقاي الهي نبود هر چند خود آن ها باقي به بقاي الهي بودند ولي اكثر مردم عالَم بقيت الهي را نمي شناختند تا دست به دامن ائمه (ع) بزنند. ولي با ظهور مقدس امام زمان (عج) شرايطي ظهور ميکند که عالَم و آدم باقي به بقاي الهي مي شوند.