اگر نظام سیاسی بتواند مسأله امنیت را با موفقیت حل کند، آنگاه نوبت به مسأله رفاه می رسد که ساختن و آباد کردن قلمرو حاکمیت از طریق استخراج منابع، انباشت سرمایه، تولید ثروت و توسعه باشد. از کارآمدی نظام سیاسی در این مرحله به «توان استخراجی» یاد می شود. يكي از ويژگي هاي عصر ظهور، آباداني تمام نقاط جهان و استخراج همه منابع و معادن طبیعی است. در منابع روايي، سه دسته از روايات ناظر به اين موضوع هستند: دسته اول، رواياتی هستند كه به استخراج منابع و معادن طبيعي در زمان حكومت جهاني مهدي(عج) اشاره دارند، مثل روايتی از پيامبر اكرم (ص) که فرمود:
إنّه يستخرج الكنوز و يقسم المال...؛
(حضرت مهدي) گنج ها و منابع را استخراج و بين مردم تقسيم ميكند.
دسته دوم، رواياتی هستند كه به نزول بركات آسماني و زميني در این دوره مي پردازند، مانند فرمايش اميرالمؤمنين علي(ع) در حديث معروف اربع مئه که فرمود:
ولو قد قام قائمنا لأنزلت السماء قطرها و لأخرجت الأرض نباتها...؛
هرگاه قائم ما قيام كند، آسمان بارانش را نازل مي كند و زمين گياهانش را مي روياند.
دسته سوم، رواياتی هستند كه بيانگر آباداني و توسعه در دولت امام زمان(عج) هستند، مثل اين روايت:
... ولا يبقي في الأرض خراب إلّا يعمره؛
در زمين، هيچ خرابي باقي نمي ماند مگر اينكه امام زمان(عج)، آن را آباد كند.
در مجموع، از احاديث چنين استفاده مي شود كه در عصر ظهور قائم آل محمد (ص)، توسعه همه جانبه و فراگير در سراسر كره زمين به وجود مي آيد. با توجه به دادگري و اجراي عدالت اجتماعي كه بيان خواهد شد، همه مردم از فرصت ها و امكانات برابر در حدّي كه هيچ نيازمندي احساس نكنند، برخوردار خواهند شد. پس ديگر شاهد شكاف طبقاتي نخواهیم بود كه جمعيت انبوه زير خط فقر با سوء تغذيه، محروميت از ابتدايي ترين امكانات زندگي و كارهاي طاقت فرسا دست و پنجه نرم كنند و درصد اندك، ولی مرفه ملقب به ميلياردر و ميليونر با چپاول دارايي و ثروت هاي ديگران، به اسراف و تبذير تصورناپذیر بپردازند. در عصر ظهور، شاهد قد برافراشتن برج ها و آسمان خراش هاي مجلل در برابر كپرها و خانه هاي محقر گلي نخواهيم بود و ديگر پيرامون وابسته به مركز و مركز مسلط بر پيرامون نخواهيم داشت.
اکنون باید دید نظام های دوره جهانی شدن که به گونه ای کل عالم یا حداقل، بخش های وسیعی از آن را قلمرو خود می دانند و در ظاهر خود را در قبال رشد و توسعه آن مسئول می شمارند، چقدر در این زمینه از خود کارآمدی نشان داده اند. آیا همانگونه که امريکا، طلایه دار جهانی شدن پس از جنگ جهانی دوم، اروپای غربی را در قالب طرح مارشال، بازسازی کرد و به مراتب بهتر از قبل آباد کرد، در مورد کشورهای جهان سوم همان صداقت و جدیت را به خرج می دهد؟ اگر جواب، مثبت است، در کجا میتوانیم شاهد آثار آن باشیم؟ پاسخی که بر اساس داده های علمی و منطبق بر حقایق تاریخی می توان یافت، در خوش بینانه ترین حالت این است که در دوره جهانی شدن، آنچه رخ داده، توسعه نامتوازن آن هم در بخش های بسیار کوچک از دنیاست. از دید نظریه پردازانی که به نیات و صداقت پیشتازان جهانی شدن بدبین هستند، غربی ها نه تنها به توسعه کشورهای فقیر کمک نکرده اند، بلکه موجب توسعه نایافتگی شده اند. بنابراین، از بارزترين ويژگي هاي دوره جهاني شدن، توسعه نامتوازن بخش هایي از جهان در مقابل عقب راندن و به استثمار كشيدن ديگر مناطق است. جالب اين كه در خود كشورهاي به اصطلاح توسعه يافته نيز فقر، بيكاري و محروميت هاي گوناگون وجود دارد.