َیسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ
[اى پيامبر،] از تو در باره غنايم جنگى مى پرسند. بگو: «غنايم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد. پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد، و اگر ايمان داريد از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد.
در اصطلاح فقهی غنائم و موهبت های منقول و غیر منقولی از جانب خداوند برای حاکم اسلامی است. این اموال در جهت تقویت اسلام، مصالح مسلمین و امت اسلامی مصرف [1] و به آنها انفال گفته می شود. در اصطلاح فقه اماميه نيز به اموال خاص معصوم[2] و به تعبيرى ديگر اموالى كه مالك خصوصى ندارد و به امام و حاكم اسلامى تعلق دارد[3] انفال اطلاق مى شود و از نظر اهل سنت غنايم و اموالى است كه افزون بر سهم غنيمت جنگجويان، به آنان داده مى شود.[4]
در تفسیر اطيب البيان في تفسير القرآن ذیل این آیه آمده: «قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ» و بعد از رحلت حضرت مختص به امام وقت است و امروز از مختصات حضرت بقيّة اللَّه است لكن در اخبار بسياري داريم كه ائمه عليهم السلام براي شيعيان مباح تصرف [تصرف مالکانه در اموال مباح] در امور امام عليه السّلام بدون وجه شرعي را قرار داده اند برای «وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ». كه اگر ميان دو نفر از مؤمنين اختلاف و تنازع و تشاجر و بغضاء واقع شد مثل زن و شوهر، پدر و فرزند، برادر و برادر، و بايع و مشتري و شريكين و غير اينها بين آنها را اصلاح كنيد و رفع اختلاف نمایيد. که در اخبار آمده اصلاح ذات البين افضل من عامه الصلاه و الصيام.
«وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» امر به اطاعت خدا و رسول ارشادي است و وجوب آن عقلي است و همچنين اطاعت امام و نايب امام چه نائب خاص باشد و چه عام كه مجتهد جامع الشرائط است در غيبت.
محمد ثقفي تهراني در تفسير روان جاويد آورده:
نفل در لغت به معني زياده و عطيّه است و جمع آن انفال است و انفال شرعاً اموالي است كه مخصوص به پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده و بعد از او مخصوص به امام علیه السلام است براي رياست الهيّه ايشان. از جمله اراضي كفار كه به تصرف مسلمانان در آمده بدون آنكه لشگركشي براي تصرّف آن زمين نموده باشند خواه كفار از ترس فرار كرده باشند خواه به اختيار واگذار نموده باشند كه آن را فيء نيز مي گويند و از آن جمله است اراضي بائره كه قابل استفاده نباشد مگر به آبادي و عمران. خواه مالكي نداشته مانند بيابان يا داشته و بعد مخروبه شده و فعلاً مالكش معلوم نيست و اين اراضي را موات گويند و نيز از آن جمله است سواحل درياها و كوه ها و درّه ها و جنگل ها و اشياء نفيس غنائمي كه از كفار به دست مسلمانان مي آيد؛ در صورتي كه جنگ با آنها به اذن امام علیه السلام باشد و الّا تمام آن غنائم و معادني كه صاحب معيّني ندارد و ارث كسي كه وارث ندارد اجمالاً اموالي كه معمولاً سلاطين از آن خود مي دانند و تصرف آنها در زمان غيبت امام با اذن نوّاب عام براي شيعيان مباح است و احكام آن در كتب فقهيّه ذكر شده است.
يعقوب جعفري نیز در تفسير كوثر آورده:
ميان فقهاي شيعه مشهور است كه معادن از انفال نيست و همه مردم در آن شريك هستند و اگر كسي معدني را استخراج كرد بايد خمس آن را بدهد.
اين مواردي بود كه به عنوان مصاديق انفال در كتب فقهي آمده است. همه اين ثروت هاي ياد شده، مخصوص پيامبر و امام به عنوان حاكم اسلامي است و هر گونه كه مصلحت بدانند آنها را مصرف مي كنند و تصرف ديگران در اين اموال جايز نيست و اگر كسي بدون اذن امام تصرف كرد غاصب تلقي مي شود. البته در زمان حضور پيامبر و امام، حكم مسأله روشن است و آنها مي توانند هر تصميمي بگيرند ولي در زمان غيبت امام، مانند زمان ما، چه بايد كرد؟ و تصرف در آنها چه حكمي دارد؟
از بعضي از روايات استفاده مي شود كه ائمه معصومين علیه السلام به طور كلّي به شيعيان خود اجازه تصرف در انفال را داده اند و بعضي از فقها روايات تحليل خمس را نيز حمل بر اجازه تصرف در انفال كرده اند و گفته اند: تصرف در انفال در زمان غيبت جايز است ولي تصرف در خمس جايز نيست. [5] روايات در اين زمينه بسيار است از جمله آنها روايت زير ميباشد:
عن الصادق علیه السلام قال: ... و كل من والي آبائي فهم في حل مما في ايديهم من حقّنا فليبلغ الشاهد الغائب.[6]
امام صادق علیه السلام فرمود: «... و هر كس كه پدران مرا دوست دارد آنچه از حق ما در دست اوست براي او حلال است. پس حاضران، غايبان را اطلاع دهند». مسأله مهم ديگري كه در اينجا وجود دارد اين است كه در قرآن مجيد سه نوع مال به خدا و پيامبر اختصاص داده شده كه البته بعد از پيامبر هم مخصوص امام است و آنها عبارتند از: انفال، خمس و فئ.
موارد انفال را بيان كرديم، و اما خمس، يك پنجم غنيمت هاي جنگي و غير جنگي است و شامل كليه در آمدها ميشود و فئ همان اموالي است كه كفار بدون جنگ در اختيار مسلمانان قرار بدهند كه در واقع يكي از مصاديق انفال مي شود.
ابو المحاسن جرجاني نیز در جلاء الأذهان و جلاء الأحزان می گوید:
و از محمّد باقر و جعفر صادق عليهما السّلام روايت است كه «انفال هر زميني بود كه اهلش آن را باز سپارند، و هر زمين خرابی كه آن را اهلي و مستحقّي نباشد، و سر كوه ها و ميان راه ها و رودها و بيشه ها، و زمين هاي اموات كه بر آن زرع نكرده باشند و آن را ارباب نباشد، و اقطاع هاي پادشاهان كه در دست ايشان نه بر وجه غصب باشد، و ميراث كسي كه او را وارثي نباشد، و كنيزكي و اسبي قيمتي و جامه گرانمايه كه آن را نظير نباشد، در غنيمت اين همه پيش از قسمت از جمله انفال بود، و چون قومي قتال كنند بي دستوري از امام هر غنيمتي كه آرند از آنجا جمله امام را بوَد.» این فرمان برای زمانی که رسول خدا یا قائم مقام و امام پس از ایشان باشند و بر امور مسلمین نظارت کنند و در صورت غیبت امام شیعه اجازه تصرف در آن اموال را دارد.
پی نوشت:
1-مشکینی، اصطلاحات الفقه، ۱۴۱۹ق، ص۹۳
2-شرايعالاسلام، ج1، ص183
3-دراسات فى ولاية الفقيه، ج1، ص103ـ104
4-القاموس الفقهى، ص358
5-وسائل الشيعه، ج ۶، ص ۳۸۱.
6-شهيد ثاني، مسالك الافهام، ج ۱، ص ۴۷۱